کد خبر: ۱۰۶۷۴۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۶ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۵

فاتحه رهبر انقلاب برای یک آمریکایی

او در جامعه آمریکا چنان جایگاهی پیدا کرده بود که هرگز تصوّر آن را نمی کرد. همان گونه که خود در یادداشت هایش می نویسد، اللّه به یاری او آمد و او را از اوج تباهی، به قله های معرفت و انسانیت رساند.
به گزارش شیرازه، رهبر معظم انقلاب روز گذشته در ششمین کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه مردم فلسطین در ابتدای سخنانشان از حاضرین سالن درخواست کردندکه برای شادی روح مالکوم ایکس رهبر سیاهپوستان آمریکا فاتحه قرائت کنند.

مالکوم ایکس، رهبر فعال حقوق بشر و همچنین رهبر مسلمانان سیاه پوست آمریکا ۵۲ سال پیش در شهر نیویورک ترور شد. وی که به نام "الحاج مالک الشباز" شناخته می‌شود رهبر فعال حقوق مدنی و شهروندی در آمریکا بود. او در تاریخ ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ زمانی که در شهر نیویورک مشغول ایراد یک سخنرانی بود ترور شد. او تنها ۳۹ سال داشت.

به نظر می رسد از قرائت این فاتحه و یاد کردن این شهید از سوی رهبر انقلاب ایران، پیامی را برای مردم آمریکا نیز داشته است که مردم آمریکا هم می توانند افرادی باشند که در راه اهداف خدایی و دغدغه هایشان جان بسپارند و به درجه رفیع شهادت نائل آیند. اما مردم آمریکا قربانی تصمیم گیری های استبدادی دولتمردانشان شده اند.

«مالکوم ایکس» که بود؟ کاکا سیاهی که الله او را از اوج تباهی به قله انسانیت رساند
مالکوم ایکس که بود؟
«مالکوم ایکس» که بود؟ کاکا سیاهی که الله او را از اوج تباهی به قله انسانیت رساندمالکوم ایکس، مبارز سیاهپوستی بود که سال 1925 در ایالت اوهامای آمریکا به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت می کرد. مالکوم چهار سال بیشتر نداشت که با چشمان خود دید فرقه ای از سفیدپوستان آمریکا خانه او را آتش زدند و خانواده اش را آواره کردند. به شش سالگی که رسید، پدری در خانه ندید. دو سال از ربوده شدن کشیش لیتل، پدرش می گذشت که یک روز جسد مثله شده او را کنار ریل راه آهن پیدا کردند. مادر مالکوم بیش از این تاب نیاورد و در بیمارستان روانی بستری شد.

مالکوم ایکس، رهبر سیاهپوستان مبارز آمریکا، دوران کودکی را در فقر و یتیمی پشت سرگذاشت، او امیدوار بود که بتواند در نظام آموزشی آمریکا رتبه ای کسب کند و به شغل مورد علاقه اش یعنی وکالت برسد. مالکوم ایکس، شاگرد ممتاز و برجسته ای بود که هوش و استعداد تحصیلی اش، او را از دیگر شاگردان سفیدپوست مدرسه جدا می کرد، ولی این برتری هرگز باعث نشد دید نژادپرستان به او تغییر کند و دست کم نام او را با احترام صدا کنند. هر گاه وارد کلاس می شد، او را «کاکاسیاه» خطاب می کردند و با توهین و تحقیر به استقبالش می رفتند. هنگامی که با معلمان صحبت می کرد یا از آنها مشورت می گرفت، تنها یک پاسخ می شنید: «درباره کاکاسیاه بودنت واقع بین باش. هدف وکیل شدن واقع بینانه نیست. شغلی را انتخاب کن که در حد توانایی توست».

مالکوم ایکس، درس و مدرسه را رها کرد و تصمیم گرفت آزاد باشد. هرگونه قید و بندی را از پای خود گشود و یک دوره بی بند و باری را در جامعه آن روز آمریکا تجربه کرد. دوستان بدی برگزید و بدی ها را چشید؛ اما سرانجام هنگامی که برای فروختن یک ساعت دزدی به جواهرفروشی رفت، به دام پلیس گرفتار شد و به ده سال ( و به قولی 5 سال ) حبس محکوم شد.

دوران محکومیت، از مالکوم ایکس انسان دیگری ساخت. مالکوم آموخت که هیچ گاه برای آموختن دیر نیست، حتی اگر گرفتار میله های زندان باشد. بیست سال از عمر او می گذشت که دوباره بازگشت به خویشتن را تجربه کرد. او با برنامه ریزی برای اوقات فراغت خود در زندان، به مطالعات پردامنه علمی و مذهبی پرداخت.
او به تدریج با سیاهپوستان مسلمانی آشنا شد که هم بندش بودند؛ افرادی از گروه "ملت مسلمان" که برجسته ترین آنها « عالیجاه محمد » بود . آنان از اسلام گفتند و مالکوم شنید، از الله گفتند و مالکوم اندیشید. اتحاد، برادری و برابری، سه اصل جدایی ناپذیر در دین اسلام بود و تبعیض نژادی در آ ن معنا نداشت. آرام آرام دریچه ای به روی مالکوم گشوده شد؛ برتری به پاکی و تقواست، نه به رنگ پوست.

هفت سال از دوران محکومیت مالکوم گذشت و او دوباره به آغوش جامعه نژادپرستی بازگشت که هرگز حاضر به پذیرش او به عنوان یک انسان نبودند. اما این بار مالکوم ایکس درنگ نکرد و بلافاصله پس از آزادی، به عضویت گروه «ملت مسلمان» درآمد. او سیر مطالعاتی و تحقیقاتی خویش را ادامه داد و تا جایی پیش رفت که به عنوان سخنگوی این جمعیت برگزیده شد. تبلیغات مذهبی و اعتقادی او در آمریکا، باعث شد تعداد زیادی از سیاهپوستان با اسلام آشنا شوند و در مدت کوتاهی به عضویت گروه «ملت مسلمان» درآیند.

مالکوم ایکس در جامعه آمریکا چنان جایگاهی پیدا کرده بود که هرگز تصوّر آن را نمی کرد. همان گونه که خود در یادداشت هایش می نویسد، اللّه به یاری او آمد و او را از اوج تباهی، به قله های معرفت و انسانیت رساند. مالکوم، طعم اسلام و مسلمانی را چشید. او خدا را شناخت و به هیچ قیمتی حاضر نشد از دین خود دست بردارد. به همین دلیل، مخالفت ها را تحمل کرد؛ شایعه ها، تهمت ها، ترورها و... را پشت سر گذاشت و فقط به آرمان مقدس خویش اندیشید.

هدف بلندی که مالکوم ایکس را در زندگی به دنبال خود می کشید، چیزی نبود جز مبارزه با برده داریِ نُوین در آمریکا. او می خواست به سیاهپوستان بفهماند کسانی که امروز شما را به دلیل پوست سیاهتان از ساده ترین حقوق انسانی محروم می کنند، هرگز اجازه نخواهند داد آینده ای روشن و آباد به استقبالتان بیاید. مالکوم به سیاهان می گفت: «زیستن در آمریکا، شما را آمریکایی نمی کند. شما باید یاد بگیرید از میوه های آمریکایی ها لذت ببرید. اما شما از این میوه ها لذت نبرده اید. شما تنها از خارها و سختی ها لذت برده اید برای اینکه شما باید سخت تر کار می کردید تا به میوه ها دست یابید».
 
مالکوم ایکس هم زمان با گام های بلند و سازنده ای که در مسیر اسلام برمی داشت، تصمیم گرفت به سنت نیک ازدواج، جامه عمل بپوشاند و با حضور زنی شایسته، خود را از تنهایی در لحظه های پرفراز و نشیب زندگی برهاند. مالکوم یار وفادار و همسر مهربانی می طلبید تا سرد و گرم روزگار را در کنار او بچشد و تلخ و شیرین هم زیستی با او را پذیرا باشد.
بِتی، پرستار سیاهپوستی بود که در یکی از بیمارستان های آمریکا مالکوم را شناخت و هنگامی که با افکار و اعتقادات این جوان مبارز آشنا شد، پیشنهاد زندگی مشترک با او را پذیرفت. بتی، همسرش را مظهر اراده در یک زندگی خانوادگی می دانست و می گفت: «مالکوم برای من هم پدر و هم شوهر، و برای فرزندانش یک همبازی خوب بود».

مالکوم ایکس به چند کشور آسیایی و آفریقایی سفر کرد تا به جهانیان ثابت کند مبارزه با تبعیض نژادی و برده داری مدرن، تنها به جامعه آمریکا محدود نیست. او می خواست این حرکت در تمام نقاط دنیا ریشه یابد تا افزون بر کسب قدرت و انسجام لازم، سرانجام روزی به بار بنشیند و آزادی واقعی را در کام تمام استثمارزدگان دنیا فرو بنشاند.

سفر به سرزمین وحی و زیارت خانه خدا، برگ افتخار دیگری بود که در دفتر زندگی مالکوم ایکس جای گرفت. آن گونه که خودش اشاره کرده، در این سفر روحانی و مقدس با معنای واقعی اتحاد و برابری میان مسلمانان آشنا شد و حقیقت اسلام را فرا گرفت. مالکوم در مناسک حج دید که هیچ فرقی بین سفید و سیاه و رنگین پوست نیست و همه مسلمانان جهان، از هر طبقه و نژادی که باشند با صلح و دوستی کنار یکدیگر جمع می شوند و عالی ترین مراسم مذهبی و اعتقادیِ خویش را به جای می آورند.



مالکوم ایکس، پس از بازگشت از مناسک حج، نام حاج ملک شبّاز را برای خود برگزید. او با روحی پاک و صیقل داده به محل سکونت خود در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژادهای گوناگون به همدلی و ظلم ستیزی فراخواند. مالکوم در آستانه راه بود که خانه اش را به آتش کشیدند و چون از این واقعه جان سالم به در برد، یک هفته بعد در 39 سالگی هنگام سخنرانی در سالن بالروم مانهاتان، با شلیک چند گلوله به زندگی پرفراز و نشیب او پایان دادند. مالکوم ایکس زمانی چشم از دنیا فروبست که چشم گشودن دختران دوقلویش را در این دنیا ندید. ولی آنها و نسل های ماندگار پس از آنها، آمدند تا راه نیمه تمام حاج ملک شبّاز را ادامه دهند.

* این ماجرا در نظر تحلیل گران

گرچه کاملا قابل پیش بینی بود که شبکه مخوف متشکل از تار و پود صهیونیستی FBI  قطعا حضور مالکوم شباز در این سمینار را به دلیل ضربه هولناک تبلیغی بر پیکره صهیونی هالیوود نمی پذیرد و به هر طریقی برای چهره های کاریزمای ضد صهیونیستی و رسانه ای برنامه را عملیاتی می کنند. حال به گناه شهید شباز باید گرایش به اسلام شیعی را نیز اضافه کنید.

رسیدن شهید شباز به تهران مساوی با شناخته تر شدن وی در رسانه های جهان و سخت تر شدن حذف فیزیکی او بود به همین دلیل کابو های وحشی قرن بیست و یک فرصت زیادی به جوان نو اندیش مسلمان آمریکایی که روحیه مبارزه را از پدربزرگش به ارث برده بود ندادند.

دکتر کوین بَرِت اسلام شناس آمریکایی در گفتگو با شبکه پرس تی وی مطالبی را مطرح می کند که در روشن شدن موضوع بسیار موثر است.

کوین برت می گوید: من امیدوار بودم که بالاخره مالکوم شباز را در کنفرانس هالیوودیسم ماه فوریه در تهران ملاقات کنم. اما امنیت ملی امریکا افکار دیگری در سر داشت. مالکوم در حالی که قصد داشت به پرواز خود به تهران برسد، توسط پلیس فدرال امریکا (اف‌بی‌آی) دستگیر شد. هرگز توضیحی برای این دستگیری ارائه نشد.

وی با اشاره به خطر شهید شباز برای نظام استکباری آمریکا اظهار داشت: مالکوم شباز به اسلام ِ شیعی تغییر کیش داده بود و تبدیل به یکی از سخنگویان «محور مقاومت» ِ نه فقط نیروهای ضد صهیونیسم در خاورمیانه بلکه سخنگوی نیروهای ضد امپریالیستی در تمام جهان شده بود. همانند پدربزرگ خود، زمانی که جوان بود یکی سری قانون شکنی در سابقه خود داشت و باز هم همانند پدربزرگ خود، در مسیر کنار گذاشتن گذشته خود و تبدیل شدن به سخنگوی کاریزماتیک مستضعفان جهان قرار داشت.

این اسلام شناس آمریکایی می افزاید: من سالهاست که در مورد این ترورها مطالعه و تحقیق کرده‌ام. نتیجه‌ای که گرفتم این است که آدم کش‌های امپریالیسم فهرستی از دشمنان خود تهیه کرده و سپس تصمیم می‌گیرند که کدام یک از آنها تهدیدی قابل پیگیری و جدی در بر دارد؟

وی سابقه مبارزاتی پدر بزرگ شهید شباز را مطرح و ادامه می دهد: قتل مالکوم شباز از نگاه قاتلان احتمالی وی نگاه کنید. از نگاه آنها، وی ظاهرا در حال ادامه دادن مسیر و راه پدربزرگ خود بود. اگر آنها بیشتر صبر می‌کردند و به وی اجازه می‌دادند که وجهه خود را به عنوان یک فعال مورد احترام ارتقا بخشد، صحنه سازی یک قتل ساده و سپس انتشار تبلیغات رسانه‌ای در مورد سوءرفتارهای ادعا شده وی در دوران نوجوانی‌اش و اینکه وی «تنها یک اوباش» بود، کار سختی می‌شد.  اگر آنها صبر می‌کردند تا کتاب وی به پایان رسیده و سپس منتشر شود، ترور وی امری مشکوک به نظر می‌رسید  اگر آنها منتظر می‌مانند تا وی مانند پدربزرگ خود معروف و پرنفوذ شود، احتمالا با دستان خود مشکلی عمده را ایجاد کرده بودند.

جمال طاهری مدیر انجمن اسلامی شهید ادواردوآنیلی , بخش ره یافتگان نمایشگاه بین المللی قرآن کریم، گفت: ترس ایالات متحده از درست شدن سید حسن نصراللهی دیگر در آمریکای شمالی و گسترش موج اسلام گرایی در امریکا باعث چنین اقدامی شده است.

منصور حقیقت پور، نایب سابق رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: موضوع حقوق بشر یک ابزار است در دست دولت های غربی خصوصا آمریکایی ها که هر جایی که پای منافع آنها وسط باشد، از این ابزار به خوبی به نفع منافع خودشان استفاده می کنند و هرجا که منافع نداشته باشند قضیه برعکس می شود.

این طبیعی است که این قضیه یعنی ترور مالکوم شباز را این چنین بایکوت خبری می کنند و اجازه نمی دهند که این جور اخبار در دنیا پخش شود. وی در ادامه افزود که تمام ظرفیت های رسانه ای و مجازی دنیا در اختیار آمریکایی ها نیست، ایران و سایر کشورها باید یک صدا با تمام ظرفیت رسانه ای خودشان مانند پایگاه های خبری اخبار مربوط به شهادت مالکوم شباز و بحث حقوق بشر از نوع آمریکایی مطرح کنند ودر اختیار دنیا قرار دهند.
برچسب ها: مالکوم ایکس
نظرات بینندگان