همسر آتش نشان حادثه «برمشور»:
کاش میشد صدای مارا به جایی برسانید!/همسرم در حین خدمت جانش را از دست داد/شهردار شیراز یک بار به دیدار ما نیامد/گفتند اگر سر و صدا کنید به شکایت شما رسیدگی نمی شود!
پایتخت گرایی مفرط و غربت شهرستانی ها از گلایه های همسر عبادالله فولادی بود که می گفت: دلم به حال خودمان می سوخت که تهرانی نبودیم، بعد از آن غم بزرگ هیچ کس سراغی از ما نگرفت؛ هیچ رسانه ای صدای ما را نشنید. فقط حرفهای مسئولین را منتشر می کردند.
شیرازه؛ شهادت مظلومانه آتش نشانان حادثه پلاسکو، داغ دل همسر رنج کشیده را تازه کرده بود. چشم هایش غم داشت و زبانش از بی مهری ها روایت می کرد.
میگفت؛ بعد از این چندسال، هنوز هم پلاستیک زباله که جلوی "در" میبرم حالم دگرگون می شود. از کنار کیسه های زباله که می گذرم زجر می کشم، یادم می افتد سایه سرم بین اینها سوخت. کاش فقط کیسه زباله نمک روی زخم دلم بود آرم شهرداری و آتش نشانی که می بینم بیشترحرص می خورم، دردمی کشم چون قدردان زحمات خالصانه همسرم نبودند. حداقل به ما سر می زدند حرفمان را می شنیدند و از در اتاقشان با برخورد نادرست ردمان نمی کردند.
به گزارش شیرازه؛ خرداد 92 بود که سایت دفن زباله برمشور شیراز دچار حریق شد، تعدادی از آتش نشانان، کارگران سایت و مهندس شهرداری در محل حاضر شدند که 7 تن جانشان در مسیر خدمت رسانی فدا شد. متاسفانه حتی بعد از بررسی علل حادثه هم جانباختگان شهید نامیده نشدند و بی مهری مسئولان برسنگینی داغ از دست دادن سرپرست خانواده افزوده شده بود و تاب و توان را از خانواده ها گرفته بود.
پوشش خبری واقعه تلخ پلاسکو و ابراز همدردی و وعده دادن هان مسئولان قابل مقایسه با اتفاق ناگوار سایت پسماند برمشور شیراز نبود، حتی سیل و آوارگی چندین هزار خانوار بلوچستان هم توجه رسانه ملی را تا این حد به خودش جلب نکرد.
پایتخت گرایی مفرط و غربت شهرستانی ها از گلایه های همسر عبادالله فولادی بود که می گفت: دلم به حال خودمان می سوخت که تهرانی نبودیم، بعد از آن غم بزرگ هیچ کس سراغی از ما نگرفت؛ هیچ رسانه ای صدای ما را نشنید. فقط حرفهای مسئولین را منتشر می کردند. یکبار هم از طرف صدا و سیمای استان فارس با ما تماس گرفتند اما کمی بعد مصاحبه را لغو کردند.چرا صدای ما نباید شنیده می شد؟ ما برای خانواده شهدای پلاسکو هم نگرانیم چون مدتی که بگذرد و آب ها از آسیاب بیفتد خانواده شهدای پلاسکو هم به حال خودشان رها می شوند. هرچه باشد ما حال خانواده های داغدیده را بهتر درک می کنیم.
می خواستیم تا قضیه پلاسکو داغ است درخواست ما هم پیگیری شود
خانم فولادی ادامه داد: بعد از حادثه جانسوز پلاسکو به روابط عمومی آتش نشانی شیراز تماس گرفتم و گفتم مگر همسران ما با آتش نشان های پلاسکو چه فرقی دارند، اینها زیر زباله بودند و آنها زیر آوار. چرا عبادالله فولادی و حسین بهروز شهید اعلام نمی شوند. در جواب می گویند که بنیاد شهید زیر بار نمی رود که شهید محسوب شوند.
رئیس جدید آتش نشانی وقت ملاقات نداد
درخواست کردیم با همسر شهید بهروز به دیدن رییس جدید آتش نشانی برویم و صحبت کنیم گفتن شما نیایید ایشان جلسه هستند تازه به اتش نشانی آمدند خودشان قصد دارند به شما سر بزنند ما خودمان به شما خبر می دهیم اما خبری ندادند.حتی اینقدر ارزش قائل نمی شوند که حرف ما را بشنوند ما می خواستیم تا قضیه پلاسکو داغ است درخواست ما هم پیگیری شود نامه نگاری شود همسران ما هم شهید اعلام بشوند.
شهردار شیراز یک بار به دیدار ما نیامد
وی با بیان اینکه شهرداری شیراز و سازمان آتش نشانی و سایت پسماند برمشور از مقصرین حادثه بودند، گفت: در این سالها شهردار یکبار هم به دیدن ما نیامد حتی ما هم که به محل کارش رفتیم هیچ گاه ما را به حضور نپذیرفت. حتی یکبار هم شهردار را ندیدیم . برای جانباختگان تشکیل پرونده دادند و خانواده ها چندماهی به دادگاه رفت و آمد داشتند تا بالاخره از ما رضایت گرفتند و دیه هم پرداخت شد؛ به ما میگفتند تا رضایت ندهید، دیه هم نمی دهیم.
گفتند اگر سر و صدا کنید به شکایت شما رسیدگی نمی شود
فولادی افزود: همان موقع که این اتفاق افتاد نزدیک انتخابات بود؛ گفتند اگر خیلی سروصداکنید اصلا به شکایت شما رسیدگی نمی شود همه چیز به خاطر انتخابات بایکوت شد. تصور کنید عزیز ما شهید شده حالا باید شکایت کنیم و رضایت بدهیم تا دیه را به خانواده بی سرپرستش بدهند. آنها به در خواست سایت پسماند به محل اعزام شدند وگرنه زباله می سوخت تا تمام شود چرا جان اینها به خاطر زباله ها به خطر افتاد ؟ گفته بودند دود آتش برای فرودگاه بد است و آتش نشان ها را اعزام کردندکه آتش را خاموش کنند.
بیمه هم بی مهری کرد
خانم فولادی در بخش دیگری از سخنانش از رفتار بیمه گلایه کرد و گفت: همسرم 18سال سابقه کار در آتش نشانی داشت، خیلی تلاش کردیم که هزینه بیمه این دو سال را پرداخت کنیم تا به ما حقوق بازنشستگی کامل بدهند نه اینکه 800تومان مستمری برای ما تعیین کنند؛ اما بیمه قبول نکرده بود. میگویند بیمه زیر بار نمی رود. سوال من این است که اگر برای خانواده ی خودشان هم این اتفاق می افتاد همینطور رفتار میکردند؟
وی اضافه کرد: بیمه و بنیاد شهید که زیربار نمی روند، پس چطور انتظار دارند وقتی اتفاقی می افتند نیروهای امدادی و آتش نشانی از جانشان بگذرند و برای نجات همه تلاش کنند؟ شهرداری شیراز هر از چندماهی یک کارت هدیه به ما می دهد؛ اما اینها چیزی نمی شود چندتا دفترچه قسط روی دست ما مانده بود ،ما خیلی دچار مشکل شدیم هنوز بعد از چهارسال دارم قسط می دهم.
دیه که برای ما سرپرست خانوار نمی شود
همسر آتش نشان حادثه برمشور در خصوص کوتاهی هایی که باعث ایجاد حادثه شده بود، خاطرنشان کرد: سایت دفن زباله مشکل داشت اگر سرکلاف را بگیریم همه چیز مشکل داشت اما همسران ما در آتش این مشکلات سوختند و قربانی شدند هیچ کس هم جوابگو نبود حتی پیش معاون شهردار که رفتیم دستش را برایمان بالا آورد و شمرد که 152میلیون دیه گرفتید اینقدر حقوق دارید انقدر کارت هدیه دادیم دستم را بالا بردم و همانها را شمردم گفتم همه اینها را پس می دهم فقط همسرم را به من پس بدهید اینها را نمی خواهم.
وی بیان داشت: دیه که برای ما سرپرست خانوار نمی شود، برای دختر نوجوان من پدر نمی شود. پدر و مادر همسرم قبل از حادثه فوت کرده بودند؛ خودم قیم دخترم هستم.قبل از فوت همسرم مستاجر بودیم و با پول دیه و قرض گرفتن یک خانه خریدیم. همون موقع ها میگفتند به خانواده جانباختگان آپارتمان دادند اما واقعیت نداشت.
خدا به داد خانواده کارگران سایت پسماند برسد
همسراین آتش نشان فداکار با اشاره به کمبود تجهیزات ایمنی و ضعف بیمه صدمات و قانون های حمایتی از آتش نشان ها بیان کرد: امیدوارم برای آتش نشان های دیگر چاره اندیشی بشود تا سرنوشت خانواده هایشان مثل ما نشود.حال ما خانواده آتش نشان که این طور بود و سختی ها کشیدیم خدا به داد حال خانواده آن کارگران سایت پسماند برسد. من از آن سال به بعد هر اتش نشانی می بینم از صمیم قلب برای خودش و خانواده اش نگران می شوم. کاش می توانستید صدای ما را به جایی برسانید چهار سال است خفه شدیم.
روش های حمایتی تحقیرآمیز است
وی افزود:مگرما گدا هستیم که وقتی به دفتر کار این آقایان می رویم ما را به حضور نمی پذیرند فقط پیغام می دهند کارت هدیه بهشان بدهید تا بروند. انگار آب یخی روی من و خانم بهروز ریختند این کار از فحش برای ما بدتر بود. ما فقط رفتیم که به کارفرمای همسران فداکارمان بگوییم که درمخارج ماهیانه به مشکل می خوریم به جای حمایت کردن از ما می گویند بیایید شما را سرکار بگذاریم از خودمان می خواهند کار بکشند انگار نه انگار که همسران ما به خاطر قصور اینها جانشان فدا شد. من در خانه مریض دارم مادر مریضم با ما زندگی می کند خانم بهروز بچه های دوقلوی کوچک دارد موقع شهادت پدرشان چندماهه بودند اصلا فردی به نام پدر ندیدند چطور سرکار برویم؟ هیچ راه دیگری برای حمایت از خانواده های آتش نشانان فداکاری که جان شان را برای نجات دیگران فدا می کنند وجود ندارد؟ پس چطور راهشان باید ادامه یابد؟ با این روش حمایتی نیروهای امدادی و اتش نشان برای دیگران عبرت می شوند یا الگو؟!
به گزارش شیرازه، جمعی از دانشجویان دانشگاه های شیراز پس از حادثه پلاسکو برای ادای احترام به خانواده شهید فولادی که به همراه دیگر شهدای خدمت در مظلومیت به خاک فراموشی و غفلت سپرده شدند؛ با این خانواده دیدار داشتند.
میگفت؛ بعد از این چندسال، هنوز هم پلاستیک زباله که جلوی "در" میبرم حالم دگرگون می شود. از کنار کیسه های زباله که می گذرم زجر می کشم، یادم می افتد سایه سرم بین اینها سوخت. کاش فقط کیسه زباله نمک روی زخم دلم بود آرم شهرداری و آتش نشانی که می بینم بیشترحرص می خورم، دردمی کشم چون قدردان زحمات خالصانه همسرم نبودند. حداقل به ما سر می زدند حرفمان را می شنیدند و از در اتاقشان با برخورد نادرست ردمان نمی کردند.
به گزارش شیرازه؛ خرداد 92 بود که سایت دفن زباله برمشور شیراز دچار حریق شد، تعدادی از آتش نشانان، کارگران سایت و مهندس شهرداری در محل حاضر شدند که 7 تن جانشان در مسیر خدمت رسانی فدا شد. متاسفانه حتی بعد از بررسی علل حادثه هم جانباختگان شهید نامیده نشدند و بی مهری مسئولان برسنگینی داغ از دست دادن سرپرست خانواده افزوده شده بود و تاب و توان را از خانواده ها گرفته بود.
پوشش خبری واقعه تلخ پلاسکو و ابراز همدردی و وعده دادن هان مسئولان قابل مقایسه با اتفاق ناگوار سایت پسماند برمشور شیراز نبود، حتی سیل و آوارگی چندین هزار خانوار بلوچستان هم توجه رسانه ملی را تا این حد به خودش جلب نکرد.
پایتخت گرایی مفرط و غربت شهرستانی ها از گلایه های همسر عبادالله فولادی بود که می گفت: دلم به حال خودمان می سوخت که تهرانی نبودیم، بعد از آن غم بزرگ هیچ کس سراغی از ما نگرفت؛ هیچ رسانه ای صدای ما را نشنید. فقط حرفهای مسئولین را منتشر می کردند. یکبار هم از طرف صدا و سیمای استان فارس با ما تماس گرفتند اما کمی بعد مصاحبه را لغو کردند.چرا صدای ما نباید شنیده می شد؟ ما برای خانواده شهدای پلاسکو هم نگرانیم چون مدتی که بگذرد و آب ها از آسیاب بیفتد خانواده شهدای پلاسکو هم به حال خودشان رها می شوند. هرچه باشد ما حال خانواده های داغدیده را بهتر درک می کنیم.
می خواستیم تا قضیه پلاسکو داغ است درخواست ما هم پیگیری شود
خانم فولادی ادامه داد: بعد از حادثه جانسوز پلاسکو به روابط عمومی آتش نشانی شیراز تماس گرفتم و گفتم مگر همسران ما با آتش نشان های پلاسکو چه فرقی دارند، اینها زیر زباله بودند و آنها زیر آوار. چرا عبادالله فولادی و حسین بهروز شهید اعلام نمی شوند. در جواب می گویند که بنیاد شهید زیر بار نمی رود که شهید محسوب شوند.
رئیس جدید آتش نشانی وقت ملاقات نداد
درخواست کردیم با همسر شهید بهروز به دیدن رییس جدید آتش نشانی برویم و صحبت کنیم گفتن شما نیایید ایشان جلسه هستند تازه به اتش نشانی آمدند خودشان قصد دارند به شما سر بزنند ما خودمان به شما خبر می دهیم اما خبری ندادند.حتی اینقدر ارزش قائل نمی شوند که حرف ما را بشنوند ما می خواستیم تا قضیه پلاسکو داغ است درخواست ما هم پیگیری شود نامه نگاری شود همسران ما هم شهید اعلام بشوند.
شهردار شیراز یک بار به دیدار ما نیامد
وی با بیان اینکه شهرداری شیراز و سازمان آتش نشانی و سایت پسماند برمشور از مقصرین حادثه بودند، گفت: در این سالها شهردار یکبار هم به دیدن ما نیامد حتی ما هم که به محل کارش رفتیم هیچ گاه ما را به حضور نپذیرفت. حتی یکبار هم شهردار را ندیدیم . برای جانباختگان تشکیل پرونده دادند و خانواده ها چندماهی به دادگاه رفت و آمد داشتند تا بالاخره از ما رضایت گرفتند و دیه هم پرداخت شد؛ به ما میگفتند تا رضایت ندهید، دیه هم نمی دهیم.
گفتند اگر سر و صدا کنید به شکایت شما رسیدگی نمی شود
فولادی افزود: همان موقع که این اتفاق افتاد نزدیک انتخابات بود؛ گفتند اگر خیلی سروصداکنید اصلا به شکایت شما رسیدگی نمی شود همه چیز به خاطر انتخابات بایکوت شد. تصور کنید عزیز ما شهید شده حالا باید شکایت کنیم و رضایت بدهیم تا دیه را به خانواده بی سرپرستش بدهند. آنها به در خواست سایت پسماند به محل اعزام شدند وگرنه زباله می سوخت تا تمام شود چرا جان اینها به خاطر زباله ها به خطر افتاد ؟ گفته بودند دود آتش برای فرودگاه بد است و آتش نشان ها را اعزام کردندکه آتش را خاموش کنند.
بیمه هم بی مهری کرد
خانم فولادی در بخش دیگری از سخنانش از رفتار بیمه گلایه کرد و گفت: همسرم 18سال سابقه کار در آتش نشانی داشت، خیلی تلاش کردیم که هزینه بیمه این دو سال را پرداخت کنیم تا به ما حقوق بازنشستگی کامل بدهند نه اینکه 800تومان مستمری برای ما تعیین کنند؛ اما بیمه قبول نکرده بود. میگویند بیمه زیر بار نمی رود. سوال من این است که اگر برای خانواده ی خودشان هم این اتفاق می افتاد همینطور رفتار میکردند؟
وی اضافه کرد: بیمه و بنیاد شهید که زیربار نمی روند، پس چطور انتظار دارند وقتی اتفاقی می افتند نیروهای امدادی و آتش نشانی از جانشان بگذرند و برای نجات همه تلاش کنند؟ شهرداری شیراز هر از چندماهی یک کارت هدیه به ما می دهد؛ اما اینها چیزی نمی شود چندتا دفترچه قسط روی دست ما مانده بود ،ما خیلی دچار مشکل شدیم هنوز بعد از چهارسال دارم قسط می دهم.
دیه که برای ما سرپرست خانوار نمی شود
همسر آتش نشان حادثه برمشور در خصوص کوتاهی هایی که باعث ایجاد حادثه شده بود، خاطرنشان کرد: سایت دفن زباله مشکل داشت اگر سرکلاف را بگیریم همه چیز مشکل داشت اما همسران ما در آتش این مشکلات سوختند و قربانی شدند هیچ کس هم جوابگو نبود حتی پیش معاون شهردار که رفتیم دستش را برایمان بالا آورد و شمرد که 152میلیون دیه گرفتید اینقدر حقوق دارید انقدر کارت هدیه دادیم دستم را بالا بردم و همانها را شمردم گفتم همه اینها را پس می دهم فقط همسرم را به من پس بدهید اینها را نمی خواهم.
وی بیان داشت: دیه که برای ما سرپرست خانوار نمی شود، برای دختر نوجوان من پدر نمی شود. پدر و مادر همسرم قبل از حادثه فوت کرده بودند؛ خودم قیم دخترم هستم.قبل از فوت همسرم مستاجر بودیم و با پول دیه و قرض گرفتن یک خانه خریدیم. همون موقع ها میگفتند به خانواده جانباختگان آپارتمان دادند اما واقعیت نداشت.
همسراین آتش نشان فداکار با اشاره به کمبود تجهیزات ایمنی و ضعف بیمه صدمات و قانون های حمایتی از آتش نشان ها بیان کرد: امیدوارم برای آتش نشان های دیگر چاره اندیشی بشود تا سرنوشت خانواده هایشان مثل ما نشود.حال ما خانواده آتش نشان که این طور بود و سختی ها کشیدیم خدا به داد حال خانواده آن کارگران سایت پسماند برسد. من از آن سال به بعد هر اتش نشانی می بینم از صمیم قلب برای خودش و خانواده اش نگران می شوم. کاش می توانستید صدای ما را به جایی برسانید چهار سال است خفه شدیم.
روش های حمایتی تحقیرآمیز است
وی افزود:مگرما گدا هستیم که وقتی به دفتر کار این آقایان می رویم ما را به حضور نمی پذیرند فقط پیغام می دهند کارت هدیه بهشان بدهید تا بروند. انگار آب یخی روی من و خانم بهروز ریختند این کار از فحش برای ما بدتر بود. ما فقط رفتیم که به کارفرمای همسران فداکارمان بگوییم که درمخارج ماهیانه به مشکل می خوریم به جای حمایت کردن از ما می گویند بیایید شما را سرکار بگذاریم از خودمان می خواهند کار بکشند انگار نه انگار که همسران ما به خاطر قصور اینها جانشان فدا شد. من در خانه مریض دارم مادر مریضم با ما زندگی می کند خانم بهروز بچه های دوقلوی کوچک دارد موقع شهادت پدرشان چندماهه بودند اصلا فردی به نام پدر ندیدند چطور سرکار برویم؟ هیچ راه دیگری برای حمایت از خانواده های آتش نشانان فداکاری که جان شان را برای نجات دیگران فدا می کنند وجود ندارد؟ پس چطور راهشان باید ادامه یابد؟ با این روش حمایتی نیروهای امدادی و اتش نشان برای دیگران عبرت می شوند یا الگو؟!
نظرات بینندگان