کد خبر: ۱۰۹۶۱۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۸ - ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶
یادداشت/ شهریار زرشناس

سه بمب ساعتی دولت یازدهم

سیاست‌های دولت یازدهم در معنای دقیق کلمه فاجعه‌بار است و اگر این سیاست‌ها بخواهد ادامه پیدا بکند، یقیناً مشکلات جدیِ امنیتی، بی‌ثباتی اجتماعی، بی‌ثباتی سیاسی و طغیان‌ها را برای ما به بار خواهد آورد.
سه بمب ساعتی دولت یازدهمبه گزارش شیرازه، شهریار زرشناس عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:
در مورد دیدگاه‌‌های حاکم بر دولت؛ در حوزه اقتصاد و در حوزه فرهنگ و همچنین در زمینه‌‌های سیاست به ویژه سیاست خارجی و رویکرد دولت یازدهم آن گونه که از عملکردش مشخص است، یک رویکرد کاملاً نئولیبرال است؛ یعنی رویکردی است که مناسبات ظالمانه قدرت در نظام متروپل و الگوی مدرنیته و الگوی استکباری قرن مدرن را به  عنوان الگوهای رسمی و مقبول پذیرفته است و در چارچوب آنها عمل می‌‌کند.

همین رویکرد نئولیبرالیسم در حوزه اقتصاد وضع ما را به امروز کشانده است؛ یعنی شرایط امروز را برای ما رقم زده است، ما اگر به شرایط اقتصادی ایران نگاه کنیم، می‌بینیم سال‌های 1368 به بعد- البته زمینه‌‌هایش از قبل سال 1368 هم وجود داشت یعنی ما نمونه‌‌هایی از عملکرد روشنفکرانه و تکنوکرانه را در دولت مهندس موسوی داریم- می‌‌بینیم از سال 1368 به بعد خیلی جدی شده است، خیلی نهادینه شده است، رویکردی است که مناسبات سرمایه‌‌داری به جامانده از دوران پهلوی را عملاً به رسمیت شناخته و سعی کرده است این مناسبات را براساس الگوی نئولیبرال بازسازی کند.

مناسبات اقتصادیِ به جامانده از دوران پهلوی که می‌‌شود آن را اقتصاد شبه‌‌مدرن نامید؛ چند مؤلفه اصلی داشت، یکی از مؤلفه‌‌هایش این بود که اقتصادی مبتنی بر استثمار بود، دوم اقتصادی بود که مبتنی بر وابستگی ایران به ساختار اقتصاد جهانی و به طور مشخص به قدرت‌‌های تکنوپل و کشورهای سرمایه‌‌داری متروپل بود، سومی ویژگی این بود که یک اقتصادی با ساختار نامتوازن بود که بین بخش مولد و غیرمولدش فاصله عمیقی وجود داشت، همین مؤلفه نامتوازن بودن و یا عدم توازن ساختاری موجب می‌شد در این اقتصاد بیکاری، تورم و رکورد وجود داشته باشد، در مجموع می‌‌شود گفت اقتصاد شبه‌‌مدرن ایران که ساخته استثمار و میراث رژیم پهلوی برای جامعه ما بود، یک اقتصاد ناسالم و وابسته بود.

بعد از انقلاب این اقتصاد و تیم تکنوکراتی که در دولت قرار گرفت، چه آن تیمی که حلقه آغازین تکنوکرات‌‌ها در دولت موسوی بود و چه بعد از سال 68 به بعد که کاملاً تکنوکرات‌های حاکم یک رویکرد نولیبرالی را پیش گرفتند، اینها به هیچ ‌وجه به سمت این نرفتند که اینکه این مدل اقتصاد ناسالم را که در درون خودش مؤلفه‌‌های ظالمانه‌‌ای دارد، دگرگون کنند، بلکه کاملاً خواستند آن را احیا و بازسازی کنند و هم بر اساس بدترین مدل‌‌های اقتصاد سرمایه‌‌داری، یعنی براساس نئولیبرالیسم عمل کنند.

حاصل عمل آقایان این شد که ریل‌‌گذاری‌‌های زیربنایی اقتصاد اجتماعی به گونه‌‌ای شد که موجب تشدید فرآیندهایی مانند تورم، رکود و بحران‌‌های مختلف شد؛ در دولت یازدهم، اگر ما از سال 68 به بعد نگاه کنیم، جز در دولت اول آقای احمدی‌نژاد، تمامی دولت‌ها، دولت‌هایی با مدل نئولیبرالی بودند، دولت اول آقای احمدی‌نژاد هم دولتی نبود که بخواهد مدل جایگزینی داشته باشد، فقط خودش به خاطر مسئولان و مدیران انقلابی که داشت سعی می‌کرد، از این ریل‌گذاری‌های نامناسب نئولیبرالی کمی فاصله بگیرد، اما یک برنامه ایجابی برای دگرگون کردن این ریل‌گذاری‌ها نداشت.

*دولت آقای روحانی نئولیبرال‌ترین دولت جمهوری اسلامی است


دولت آقای روحانی(دولت یازدهم) به طور مشخص می‌شود گفت که نئولیبرال‌ترین دولت جمهوری اسلامی است، یعنی تئوریسین‌های آنها، چهره‌های اصلی اقتصادی‌شان، کسانی که مشاورین ارشد اقتصادی هستند و تیم وزرا، اغلب وزرا سرمایه‌دار هستند و رویکردهای سرمایه‌دارانه دارند و تیم اقتصادی و دیدگاه نظری آن‌ها کاملاً یک دیدگاه نئولیبرال است.

شما اگر ببینید نئولیبرالیسم هر جا به قدرت رسیده است و توانسته است به عنوان الگوی حاکم قرار بگیرد، بحران ایجاد کرده است، فاصله طبقاتی را تشدید کرده است، فقر را برای اکثریت جامعه به ارمغان آورده است، بیکاری تولید کرده است، صوّر مختلف تورم را با شیب‌های متفاوت به وجود آورده است و بحران‌های ساختاریِ اقتصاد کشورهای پیرامونی را تشدید کرده است، همین اتفاق هم در ایران رخ داده است، اگر ما به آمارها نگاه کنیم می‌بینیم در تمامی مؤلفه‌های اصلی اقتصادی، یعنی عدم توازن ساختاری اقتصاد ما بین بخش مولد و غیرمولد در دولت یازدهم، این عدم توازن تشدید شده است، جریان غیرمولد بسیار قوی‌تر شده است و بخش مولد بسیار ضعیف‌تر شده است.

*نمونه‌ای از ضعیف‌تر شدن بخش مولد تعطیلی صنایع است


نمونه‌ای از ضعیف‌تر شدن بخش مولد تعطیلی صنایع ماست، الان در حدود 60 درصد صنایع ما یا تعطیل هستند یا رو به تعطیلی هستند، این فرآیند یعنی بنیه تولیدی اقتصاد ما، بنیه مولدش همیشه ضعیف بود، در دولت یازدهم خیلی ضعیف‌تر هم شد، از آن طرف بخش دلال، بخش تجاری و مجموعه‌ای که فرآیندهایی که در اتاق بازرگانی فعال هستند، آن‌ها به شدت تقویت شدند، یعنی عدم توازن ساختاری کاملاً به ضرر بخش مولد و به نفع بخش دلال و تاجرمسلک تشدید شد، این نتیجه مستقیم حاکم شدن الگوهای نئولیبرالی است و نتیجه این است که بین وزرای دولت آقای روحانی، مجموعه تیم مدیریتی دولت آقای روحانی و اتاق بازرگانی و تجارت یک نوع رابطه‌ای وجود دارد، بسیاری از اینها از تجار و تاجر هستند و بسیاری از فرآیندهای دلالی و واردات (حالا کاری نداریم قانونی یا غیرقانونی) دخالت دارند، دولتی که اینگونه تشکیل شد طبیعی است که در حوزه اقتصاد وضعیت را به سمتی خواهد برد که بخش مولد ضعیف می‌شود، بخش مولد ضعیف شود بیکاری تشدید می‌شود، بحران تورمی تشدید می‌شود.

*بمب‌های ساعتی دولت یازدهم

 ما الان چند بمب ساعتی را می‌بینیم که دولت یازدهم عملاً در ساختار قوه مجریه کار گذاشته است که این بمب‌ها دیر یا زود خودشان را آشکار می‌کنند، یکی از این بمب‌‌ها بمب نقدینگی عظیمی است که دقیقاً حاصل سیاست‌های نئولیبرالی دولت روحانی است، زمانی که دولت دهم رفت نقدینگی حدود 400 میلیارد بود که آن هم نقدینگی زیادی بود، الان به بیش از 1200 میلیارد رسیده است، یعنی در عرض 4 سال، ایشان نقدینگی را 3 برابر کرده است، این نقدینگی اگر یک تکان بخواهد به خودش بدهد کل بازارِ کنونی عرضه و تقاضا در کشور را در هر حوزه‌ای اگر بخواهد ورود کند به هم خواهد زد؛ پس کل ساختار اقتصادی ما را که همین الان متزلزل است اساساً فرو خواهد ریخت و این یکی از بمب‌هایی است که این دولت با سیاست‌های غلطِ نولیبرالی‌اش کار گذاشته است.

نکته دوم این است که چون فرآیند یا عدم توازنِ ساختاری را به شدت تشدید کرده است موجب شده است بحران بمب جدیدی ایجاد کند، بمب بیکاری و عدم اشتغال، یعنی با همین روند اگر دولت یازدهم و مجریان همین دولت، دولت دوازدهم را هم به دست بگیرند و همین روندی را که ادامه دادند و می‌خواهند ادامه بدهند و خودشان هم مدعی هستند می‌خواهند این روند را ادامه بدهند، بیکاری حالت انفجاری پیدا خواهد کرد در شرایط ایران ما، چون تمامیِ ظرفیت‌های اشتغال‌زایی در اقتصاد که عمدتاً در بخش مولد است، اینها دارند به نفع بخش تجارت، دلالی و خدمات پر می‌کنند، اینها ناشی از ندانم‌کاری نیست، اینها الگوی اقتصادی این آقایان است، یعنی الگو و مدل اقتصادی که اینها دارند اقتضایش همین است. بنابراین ما نیازمند این هستیم که یک دولتی روی کار بیاید که الگوی نولیبرال دولت یازدهم را کنار بگذارد.

بمب بعدی که اینها دارند بمب فاصله طبقاتی است، در دولت یازدهم ضریب جینی و فاصله طبقاتی به شدت افزایش یافته است. شما به راحتی شکاف طبقاتی را در خیابان و در زندگی مردم می‌توانید می‌بینید، انبوهی از مردم، توده‌های بیشماری در حاشیه شهرها، حتی در حاشیه شهرهای بزرگ و گاهی وقت‌ها در محله‌های فقرنشین شهرهای بزرگ و در اکثریت شهرهای کوچک و روستاها داریم که اینها حتی برای امرار معاش‌شان نیازمند 50 هزار تومان و 100 هزار تومان در ماه هستند حتی از تامین نان سادۀ روزانه اغلب ناتوان‌اند یا با مشکل روبرو هستند، از آن طرف می‌بینید ما وزرا و دولتمردانی داریم که اینها حقوق‌های 60، 70 و 80 میلیونی دریافت می‌کنند، هر کدام عضو 5، 6، 10 یا 18، 17 شرکت هستند، عضو هیات مدیره شرکت هستند، صاحب چندین شرکت هستند و از هر کدام از این شرکت‌ها در پایان سال پاداش‌های کلانِ 100، 200 میلیون می‌گیرند، این یک فاصله طبقاتیِ عظیمی را در جامعه ایجاد می‌کند، بین انبوه فرودستانی که زیر فشار سیاست‌های اقتصادی دولت و از همان حداقل‌ها هم دارند محروم می‌شوند و یک اقلیت کم‌شماری متشکل از مدیران اشرافی، مدیران رانت‌خوار اشرافی و اطرافیان‌شان، این هم بمب ساعتی سومی است که این دولت به کار گذاشته است.

دولت یازدهم مقوله جنگ نرم را درک نمی‌کند/ وقتی انگیزه محوری از فعالیت فرهنگی سود باشد دیگر توجه به ارزش‌ها کنار می‌رود

یعنی در واقع سیاست‌های دولت یازدهم در معنای دقیق کلمه فاجعه‌بار است و اگر این سیاست‌ها بخواهد ادامه پیدا بکند، یقیناً مشکلات جدیِ امنیتی، بی‌ثباتی اجتماعی، بی‌ثباتی سیاسی و طغیان‌ها را برای ما به بار خواهد آورد، یعنی جامعه را متلاطم خواهد کرد و رو به بحران‌های جدی خواهد بود؛ این سیاست‌ها ناشی چیست؟ برخاسته از نوعِ نگاه دولت یازدهم به غرب است، اساساً دولت یازدهم مرجع فکری خودش را در الگوهای غربی قرار داده است، آن هم در الگوهای غربیِ چند دهه اخیر، یعنی الگوهای نولیبرالی و علت اصلیِ این شرایطی که در اقتصاد ایجاد کرده است که من آن را شرایط فاجعه‌بار نامیدم، علتش دقیقاً تبعیت از الگوهای غربی نولیبرال است.

اما در حیطۀ فرهنگ هم وضعیت همین گونه است یعنی در واقع فهمی که دولتمردان یازدهم از مقولۀ فرهنگ دارند نوعاً در مساله خصوصی‌سازی خلاصه می‌شود یعنی اینها اساساً اینکه دولت چه وظایفی در قبال رشد فرهنگی جامعه دارد، چه وظایفی در قبال حمایت از هنرمندان، نویسندگان، شاعران دارد، اینها را اصلاً درک نمی‌کنند، اصلاً این دولت مقوله جنگ نرم را درک نمی‌کند گویا اصلاً متوجه نیست که ما در متن یک جنگ نرمِ تمام‌عیار قرار داریم، اینها اصلاً این را متوجه نیستند؛ بنابراین وزارتخانه‌های اصلی دولت هیچ حرکتی در جهتِ مقابله با جریان نفوذ و جریان نرم که انجام نمی‌دهند هیچ کاملاً برعکس دارند عملاً خواسته یا ناخواسته، سرویس می‌دهند، دارند از جریان نفوذ حمایت می‌کنند و از جریان برانداز فرهنگی و جریانی که مجریان جنگ نرم و تهاجم فرهنگی و این ناشی از الگوهای نظریِ نولیبرال و متاثر از غرب آقایان در حیطۀ فرهنگ است، یعنی اگر شما درک اینها را از الگوهای فرهنگی در تعریفات و توضیحاتشان و حتی در مناظره‌ها اگر نگاه بکنید به روشنی می‌بینید اینها یک نگاهِ سرمایه‌دارانۀ کاسب‌کارانه به فرهنگ دارند که فقط فکر می‌کنند باید کاری کرد فرهنگ بازدهیِ اقتصادی داشته باشد و بارِ اقتصادی فرهنگ از دوش دولت خارج شود به بخش خصوصی سپرده شود، نمی‌پرسند این بخش خصوصی که می‌خواهد بار اقتصادی فرهنگ را به دوش بکشد، فرآیندهای مثلاً نشر و تولید مطبوعات و فیلم را انجام بدهد، اولاً پولش را از کجا می‌آورد و ثانیاً چه انگیزه‌ای برای این کار دارد؟ آیا جزء این است که برای راه انداختن نشریه و انتشارات و تولید فیلم نیاز به پول‌های کلان سرمایه‌دارانه است؟

وقتی دولت دخالت نکند، سرمایه‌دار دخالت می‌کند، سرمایه‌دار برای چه دخالت می‌کند؟ برای رضای خدا دخالت نمی‌کند برای سود بردن دخالت می‌کند، وقتی انگیزۀ محوری از حضور و فعالیت فرهنگی سود باشد دیگر توجه به ارزش‌ها، رشد اخلاق، رشد معارف، پرورش فرهنگی کنار می‌رود، یعنی نگاه دولت چون یک نگاهِ سودمحورِ کاسب‌کارِ نولیبرال به فرهنگ است و چون نگاهی است که حساسیت لازم را به مقولۀ جنگ نرم و شبیخون فرهنگی ندارد، دقیقاً به همین جهت که نگاهش نولیبرال و غربی است غرب‌زده است و به همین جهت عرصۀ فرهنگ را فقط می‌خواهد رها کند و به دست جریان‌های سرمایه‌داری بسپرد، همان کاری که در بخش اقتصاد دارد می‌کند و این فاجعه را تشدید خواهد کرد. یعنی شما جامعه‌ای را متصور شوید که اگر بخواهد با این مدیریت 4 سال دیگر ادامه داشته باشد، جامعه‌ای خواهد بود با انبوهی از بحران‌های اقتصادی و با یک تنزل شدید فرهنگی، چون در همه اینها رویکردهای سرمایه‌دارانه و نگاه نولیبرالی حاکم شده است و طبیعی است این نگاه در اقتصاد و فرهنگ سودمحوری و ارزش‌زدایی و آرمان‌نگرایی و عدالت‌گریزی را حاکم می‌کند.

رویکرد نولیبرالی بدترین دشمن اخلاق، معنویت و عدالت است و جامعه‌ای که فرهنگ و اقتصادش تحت سیطره این رویکرد قرار می‌گیرد وضعی پیدا خواهد کرد شبیه جنگل و این نتیجه کارکرد دولتمردانِ ماست، الان هم در این 4 سال تا حدود زیادی این الگوهای فرهنگی را اجرا کردند و متاسفانه می‌خواهد در را به همان پاشنه در ادامه مسیر پیش ببرند و اگر اینها حاکم شوند و دوباره همین الگوها را پیش ببرند واقعاً نتایج فاجعه‌باری به بار خواهد آمد، اما در سیاست و سیاست خارجی هم الگوهای ذهنی دولت یازدهم کاملاً غرب‌زده و متاثر از الگوهای نولیبرال است، در سیاست آنها تماماً اندیشۀ نظامِ جهانی را، اینکه یک نظام جهانی داریم که همه باید از آن تبعیت کنند و همه باید تسلیم آن باشند، این را کاملاً پذیرفتند، این دولت اصلاً نشان نمی‌دهد که بخواهد منش ظالمانۀ نظام جهانی را درک بکند و تحلیل بکند بلکه برعکس نظام جهانی را یک نظام معقول و مشروع می‌داند و مدام می‌خواهد خودش را با آن سازگار کند در صورتی که جوهر انقلاب اسلامی و وجه اصلی و مولفه اصلی اندیشۀ امام خمینی و مکتب امام خمینی و آنچه که از آموزه‌های اسلامی به دست می‌آید این است که ما باید با نظام ظالمانه و استکباری مرزبندی داشته باشیم نه اینکه برویم لزوماً بجنگیم، نه بحث ما این نیست که بیاییم بجنگیم و یا درگیری مسلحانه داشته باشیم بحث ما تاکید بر استقلال خودمان است و حفظ مرزهای هویتی و اعتقادی‌مان است و اینکه ما ادغام نشویم در هاضمۀ استکباریِ نظام جهانی.

 اما نگاهی که دولت دارد به عرصۀ سیاست خارجی یک نگاه ِمنفعل و یک نگاهِ از موضع تسلیم و وادادگی است نسبت به نظام جهانی و این نگاه موجب می‌شود حتی کشورهای کوچک و حقیر مانند امارات و عربستان بخواهند به ما گردن‌کشی و قلدری بکنند و جالب است دولت در سیاست داخلی‌اش با منتقدینش از موضع استبداد، از موضع فحاشی، از موضع سرکوب و تهدید روبرو می‌شود اما در سیاست خارجی در مقابله با قدرت‌های استکباری و حتی دنباله‌های فَکستَنی و توسری‌خور و حقیر آنها مانند امارات و عربستان از موضع حقارت و از موضع تسلیم‌طلبی و وادادگی؛ این نتیجۀ مستقیم غلبۀ الگوهای نولیبرالی است در ذهنیت و الگوی حاکم دولتمردان دولت یازدهم در خصوص سیاست داخلی و خارجی است و این هم دقیقاً از الگوی مدرن غربی برگرفته است.

در واقع در کل می‌شود اندیشۀ حاکم بر دولت یازدهم یک اندیشۀ غرب‌زدۀ شبه‌مدرن و نولیبرالی است که مستقیماً از الگوهای تئوریک و ایدئولوژیک نولیبرال‌های غربی الگوبرداری می‌کند، نسخه‌برداری و تقلید می‌کند و آنها را می‌خواهد اینجا اجرا بکند، شما نگاه بکنید طیفِ طرفداران و مدافعان سیاست‌های دولت هم تماماً چنین چهره‌هایی هستند، کسانی هستند که به لحاظ تئوریک و ایدئولوژیک تعلق کامل به اندیشه نولیبرال دارند مانند آقای سریع‌القلم و این را به وضوح می‌شود دید.
منبع: فارس
نظرات بینندگان