یادداشت/ حسین قدیانی
در خانطومان برای بهارستان
آن رزمنده جان بر کف، چند سال پیش در جبهه شام به شهادت رسید برای همین جبهه مجلس! و برای همین سنگر قوه مقننه! و برای همین نهاد قانونگذاری!
به گزارش شیرازه، «حسین قدیانی» در روزنامه «وطن امروز» نوشت:
چند هفته پیش در انتخابات، رأی داد و چند روز پیش در امتحانات، جان! و این قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، شنیدن دشنام دوست و چند روز پیش، دیدن دشنه دشمن! و این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، تحریم مالی از ناحیه دوست و چند روز پیش، تهدید جانی از سوی دشمن! و این هم باز، قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، خنجر از پشت و چند روز پیش، تیر از مقابل! و باز این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! لباسشخصیها! خشونتطلبها! مداخلهکنندگان در سیاست! آه از این همه مظلومیت «سپاهیان عزیز» که حتما باید اینگونه مظلومانه و در دسترس و از نزدیک شهید شوند تا از نظر جماعتی قلیل اما پرادعا، لااقل برای چند روزی «محترم» شمرده شوند! خانطومان کجا و میدان بهارستان کجا؟! اما آن رزمنده جان بر کف، چند سال پیش در جبهه شام به شهادت رسید برای همین جبهه مجلس! و برای همین سنگر قوه مقننه! و برای همین نهاد قانونگذاری! رخداد 17 خرداد 96 میتوانست هر روز و در ابعادی به مراتب بزرگتر رخ دهد، اگر سپاه قدس، قائل به این نظریه کاملا مبتنی بر عقل نبود که دشمن را در همان موطن اصلی خود متوقف نگه دارد! پس به عدد شهدای روز چهارشنبه، همه شهدای مدافع حرم امنیت کشور را اضافه کنید! آری! گاه هست که تو در بهارستان، شهید نمیشوی لکن هر کجا که به شهادت برسی، یکی هم برای تأمین امنیت همین بهارستان است! و «قانونگرایی» از این بالاتر که تو برای تأمین امن و امان قانون و قانونگذار، دست از جان شیرین بشویی؟! باز هم به این بچهها بگویید «ضد قانون»! باز هم به این بچهها بگویید «مدافعان اسد»! باز هم به این بچهها بگویید «افراطی»! باز هم به این بچهها بگویید «تندرو»! باز هم به این بچهها بگویید «ترمزبریده»! و باز هم شعار بدهید «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! لکن از یاد نبرید که جان را برای ایران، همان رزمنده تقدیم کرد که بیتفاوت نسبت به غزه و لبنان نبود! هیهات! آنچه مؤید ایرانی بودن و ایراندوستی و ملیگرایی است، فقط تاییدی در فلان صفحه شناسنامه نیست، که ملیت منافقین هم ایرانی بود و هنوز هم ایرانی است! آنچه واقعا حکم به ملیگرایی یک ایرانی میدهد، نه شعار «نه غزه، نه لبنان» که احترام گذاشتن به مصادیق ملیت است! و از جمله این مصادیق «قانون» است! یکی در انتخابات میبازد و با وجود کوهی از شکایت مستند، هرگز تخطی از موازین قانونی کشور نمیکند؛ یکی هم هنوز انتخابات تمام نشده، اعلام پیروزی میکند! این دومی هم ایرانی است اما بدان سبک و سیاق که گروهک ضاله منافقین میپسندد! که داعش میپسندد! مگر چه کرد روز 17 خرداد، داعش؟! الا حمله به نهاد قانونگذاری کشور؟! حمله به قانون که فقط اسلحه نمیخواهد! تو میتوانی دروغ بزرگ تقلب را اسم رمز آشوب کنی و به همه پندها و اندرزها و هشدارها و تذکرات مبنی بر حرکت روی ریل قانون، رسما بخندی و قریب 2 سال، با آبروی مملکت بازی کنی و به دشمن، گرای تحریم بدهی و بیآنکه از اعضای رسمی داعش باشی، رسما داعشی باشی! با همان توهم! و با همان توحش! بیخود نیست که زنجیرهایها، روزی لوگوی روزنامه خود را با رنگ پرچم تکفیریها ست میکنند و روز دیگر وقیحانه تیتر میزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد!» نه! آن که کشته شد، در سوریه نبود! در همین ایران خودمان بود! آنجا که جماعتی وقیح، انصاف، وجدان، ایمان، ملیت و قانونگرایی خود را بارها و بارها کشتند! آنجا که طعنه زدند و زخم زبان زدند «داعش را با مذاکره هم میتوان رام کرد!» جناب آقای کرباسچی! 17 خرداد، شما کجا بودید که در بهارستان نبودید؟! بسی دوست داشتیم بدون خون و خونریزی و جنگ و جدال و اسلحه و گلوله، شاهد هنرنمایی حضرتعالی باشیم! والله با من بود، شما را اعزام میکردم نه به سوریه، بلکه به همین بهارستان، وقیحانه میگویید اتحاد؟! با کی؟! با شما؟! شما در اتحاد با ابوبکرالبغدادی هستید!
شما در اتحاد با برادران سعودی خود هستید! شما در اتحاد با منافقین هستید! شما در اتحاد با تروریستها هستید! کم از پشت، خنجر زدید به مدافعان حرم؟! کم کنایه زدید؟! کم نیش زدید؟! اگر داعش، نهاد قانونگذار را هدف گرفت، شما هم مکرر اصل و اساس قانون را تخریب کردهاید! و هیچ بویی بدتر و حالبهمزنتر از تمرد از قانون نیست! داعش اسلحه دارد و با گلوله علیه قوه مقننه قیام میکند و شما روزنامه دارید و با قلم علیه قانون قیام میکنید! داعش در بهارستان، کپی برابر اصل شما بود در هشتاد و هشتستان! داعش هم اگر انتخابات برگزار کند، قبل از رأیگیری، اعلام پیروزی میکند! و من این همه را نوشتم تا بگویم رأی دادن در انتخابات جمهوری اسلامی زیباست اما خون دادن در امتحانات جمهوری اسلامی، از آن هم زیباتر است! و این دومی، کار «شهید» است! همان مظلوم همیشگی که اگر دشنه دشمن هم نباشد، دشنام دوست، سهم او را بخوبی میدهد! هان ای شهدا! حالا دیگر از زخمزبانها راحت شدید! ما را اما، این قصه ادامه دارد... .
چند هفته پیش در انتخابات، رأی داد و چند روز پیش در امتحانات، جان! و این قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، شنیدن دشنام دوست و چند روز پیش، دیدن دشنه دشمن! و این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، تحریم مالی از ناحیه دوست و چند روز پیش، تهدید جانی از سوی دشمن! و این هم باز، قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، خنجر از پشت و چند روز پیش، تیر از مقابل! و باز این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! لباسشخصیها! خشونتطلبها! مداخلهکنندگان در سیاست! آه از این همه مظلومیت «سپاهیان عزیز» که حتما باید اینگونه مظلومانه و در دسترس و از نزدیک شهید شوند تا از نظر جماعتی قلیل اما پرادعا، لااقل برای چند روزی «محترم» شمرده شوند! خانطومان کجا و میدان بهارستان کجا؟! اما آن رزمنده جان بر کف، چند سال پیش در جبهه شام به شهادت رسید برای همین جبهه مجلس! و برای همین سنگر قوه مقننه! و برای همین نهاد قانونگذاری! رخداد 17 خرداد 96 میتوانست هر روز و در ابعادی به مراتب بزرگتر رخ دهد، اگر سپاه قدس، قائل به این نظریه کاملا مبتنی بر عقل نبود که دشمن را در همان موطن اصلی خود متوقف نگه دارد! پس به عدد شهدای روز چهارشنبه، همه شهدای مدافع حرم امنیت کشور را اضافه کنید! آری! گاه هست که تو در بهارستان، شهید نمیشوی لکن هر کجا که به شهادت برسی، یکی هم برای تأمین امنیت همین بهارستان است! و «قانونگرایی» از این بالاتر که تو برای تأمین امن و امان قانون و قانونگذار، دست از جان شیرین بشویی؟! باز هم به این بچهها بگویید «ضد قانون»! باز هم به این بچهها بگویید «مدافعان اسد»! باز هم به این بچهها بگویید «افراطی»! باز هم به این بچهها بگویید «تندرو»! باز هم به این بچهها بگویید «ترمزبریده»! و باز هم شعار بدهید «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! لکن از یاد نبرید که جان را برای ایران، همان رزمنده تقدیم کرد که بیتفاوت نسبت به غزه و لبنان نبود! هیهات! آنچه مؤید ایرانی بودن و ایراندوستی و ملیگرایی است، فقط تاییدی در فلان صفحه شناسنامه نیست، که ملیت منافقین هم ایرانی بود و هنوز هم ایرانی است! آنچه واقعا حکم به ملیگرایی یک ایرانی میدهد، نه شعار «نه غزه، نه لبنان» که احترام گذاشتن به مصادیق ملیت است! و از جمله این مصادیق «قانون» است! یکی در انتخابات میبازد و با وجود کوهی از شکایت مستند، هرگز تخطی از موازین قانونی کشور نمیکند؛ یکی هم هنوز انتخابات تمام نشده، اعلام پیروزی میکند! این دومی هم ایرانی است اما بدان سبک و سیاق که گروهک ضاله منافقین میپسندد! که داعش میپسندد! مگر چه کرد روز 17 خرداد، داعش؟! الا حمله به نهاد قانونگذاری کشور؟! حمله به قانون که فقط اسلحه نمیخواهد! تو میتوانی دروغ بزرگ تقلب را اسم رمز آشوب کنی و به همه پندها و اندرزها و هشدارها و تذکرات مبنی بر حرکت روی ریل قانون، رسما بخندی و قریب 2 سال، با آبروی مملکت بازی کنی و به دشمن، گرای تحریم بدهی و بیآنکه از اعضای رسمی داعش باشی، رسما داعشی باشی! با همان توهم! و با همان توحش! بیخود نیست که زنجیرهایها، روزی لوگوی روزنامه خود را با رنگ پرچم تکفیریها ست میکنند و روز دیگر وقیحانه تیتر میزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد!» نه! آن که کشته شد، در سوریه نبود! در همین ایران خودمان بود! آنجا که جماعتی وقیح، انصاف، وجدان، ایمان، ملیت و قانونگرایی خود را بارها و بارها کشتند! آنجا که طعنه زدند و زخم زبان زدند «داعش را با مذاکره هم میتوان رام کرد!» جناب آقای کرباسچی! 17 خرداد، شما کجا بودید که در بهارستان نبودید؟! بسی دوست داشتیم بدون خون و خونریزی و جنگ و جدال و اسلحه و گلوله، شاهد هنرنمایی حضرتعالی باشیم! والله با من بود، شما را اعزام میکردم نه به سوریه، بلکه به همین بهارستان، وقیحانه میگویید اتحاد؟! با کی؟! با شما؟! شما در اتحاد با ابوبکرالبغدادی هستید!
شما در اتحاد با برادران سعودی خود هستید! شما در اتحاد با منافقین هستید! شما در اتحاد با تروریستها هستید! کم از پشت، خنجر زدید به مدافعان حرم؟! کم کنایه زدید؟! کم نیش زدید؟! اگر داعش، نهاد قانونگذار را هدف گرفت، شما هم مکرر اصل و اساس قانون را تخریب کردهاید! و هیچ بویی بدتر و حالبهمزنتر از تمرد از قانون نیست! داعش اسلحه دارد و با گلوله علیه قوه مقننه قیام میکند و شما روزنامه دارید و با قلم علیه قانون قیام میکنید! داعش در بهارستان، کپی برابر اصل شما بود در هشتاد و هشتستان! داعش هم اگر انتخابات برگزار کند، قبل از رأیگیری، اعلام پیروزی میکند! و من این همه را نوشتم تا بگویم رأی دادن در انتخابات جمهوری اسلامی زیباست اما خون دادن در امتحانات جمهوری اسلامی، از آن هم زیباتر است! و این دومی، کار «شهید» است! همان مظلوم همیشگی که اگر دشنه دشمن هم نباشد، دشنام دوست، سهم او را بخوبی میدهد! هان ای شهدا! حالا دیگر از زخمزبانها راحت شدید! ما را اما، این قصه ادامه دارد... .
نظرات بینندگان