تاسیس دفاتر ضدایرانی در جمهوری آذربایجان
دفتر ویژه ضد ایرانی که با اعلام آشکار مقامات سیاسی رژیم حاکم بر جمهوری آذربایجان دایر شده است یک مرکز اطلاعاتی و کانون جنگ روانی و رسانهای علیه هویت ملی و تمامیت ارضی ایران است که وظیفه دارد تا با کمک و حمایت اطلاعاتی اسرائیل در مناطق شمال غرب ایران ناامنی و اغتشاش به وجود بیاورد.
هماکنون دولت آذربایجان جهت جلوگیری از ابراز تمایل مردم شیعه این کشور برای بازگشت به سرزمین مادری بهترین راه را تحریف و برعکس نشان دادن تاریخ یافته است . دولتمردان باکو با حمایت از پان ترکیسم، جعل و تحریف تاریخ و با نادیده گرفتن تعمدی جنگهای پانزدهساله ایران و روس، اینگونه نشان میدهند که مردم شهرهای ایرانی قفقاز ( گنجه ، شروان، باکو، نخجوان ) با میل و رغبت خود به روسیه پیوسته و از چنگال ظلم ایرانیان فرار کردهاند تا زیر پرچم کمونیسم زندگی نمایند. در عصر حاضر همین تربیتشدههای مکتب کمونیست در باکو به تحریف تاریخ و فریب مردم کشور خود ادامه میدهند و سعی دارند با ستایش چنگیز و تیمور و حتی با تطهیر آذری کشیهای گسترده عثمانی چنین تبلیغ بکنند که مردم آذری از نژاد مغول و ترکتبار هستند و هیچ قرابتی با ایرانیان ندارند؛ درحالیکه بامطالعه اسناد تاریخی میتوان دریافت که مناطق اشغالشده بهوسیله شوروی سابق بانام اران و شروان متعلق به تمدن ایرانی و پرورشیافته میراث غنی تمدن علوی هستند.
فلذا آذربایجانیها مردمی شیعه هستند که ایران کانون فرهنگی و معنوی آنهاست. اما حکومت باکو به نام آذریها با رژیم صهیونیستی متحد شده و حتی تشکلهای مشترکی مانند «انجمن بینالمللی آذربایجان ـ اسرائیل» و «کنگره یهودیان آذری» تشکیل داده است. در این میان مبارزه باحجاب اسلامی توسط دولت باکو ادامه دارد. عزاداری برای حضرت سیدالشهدا در باکو ممنوع است. در قانون اساسی رژیم باکو، اسلام بهعنوان دین رسمی معرفی نشده است و دولت باکو یک دولت لائیک شناختهشده است.
پان ترکیسم نخستین بار از سوی یک خاورشناس مجارستانی یهودیتبار بنام «آرمینیوس وامبری» در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن دربار سلطان عثمانی شده بود ولی در نهان برای «لرد پالمرستون» و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد. ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل بهمنظور ایجاد یک کمربند از آلتائی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. بعدها یهودیها و صهیونیستهای دیگری کار وامبری را ادامه دادند که از آن جمله میتوان به مبلغ بزرگ ناسیونالیسم و نویسنده یهودی فرانسوی بنام «لئون کاهون» اشاره کرد. پس از او به نویسنده یهودی انگلیسی بنام آرتو دیوید برمیخوریم که در کتاب خود کوشید تا به ترکزبانها حس برتری نژادی و نژادپرستانه بدهد. این ایده در اوایل قرن بیستم با تشکیل گروه یا حزب ترکان جوان در امپراتوری عثمانی بهصورت رسمی و با حمایت دولت شروع به فعالیت کرد.
برگزاری سالیانه «همایش آذریهای جهان» توسط دولت باکو که عناصری از تجزیهطلبان شناختهشده مقیم کشورهای غربی در آن علناً به تهدید تمامیت ارضی ایران پرداختهاند، بهروشنی حاکی از آن است که دولت باکو، سیاستی همسو با دولت آمریکا برای ایجاد ناامنی در ایران و لطمه زدن به امنیت ملی و تمامیت ارضی آن را در پیشگرفته است.
بررسی فعالیتهای دفتر ویژه ضد ایرانی در باکو نشان میدهد که سازمان سیا با همکاری اسرائیل و دولت علیاف و در پوشش عناوین و اصطلاحات حقوق بشری مانند نشست،هماندیشی ، دفتر مخالفان غیر خشونتطلب و دایر کردن کارگاههای آموزشی (جاسوسی) به جمعآوری، آموزش و تقویت مزدوران تجزیهطلب پرداخته و میکوشد تا با ایجاد سرپلهایی در اطراف ایران، به داخل ایران نفوذ کرده و جریانهایی را ایجاد نماید. این جریانها میتوانند اهداف و افکار متفاوتی داشته باشند که طیف گستردهای از جریانهای فرقهای بهاصطلاح هویت طلب تا حتی سوءاستفاده از احساسات طرفداران گروههای فوتبال را نیز دربرمی گیرد. نقطه مشترک این جریانها، دامن زدن به تفاوتهای قومی-زبانی، نفرت پراکنی قومی-زبانی، نژادپرستی و ترک گرایی در قالب"پانترکیسم" است که در فرایندی چندساله باید ضمن درگیر کردن دستگاههای نظام با مسائل عدیده و تغییر فضا به ایجاد آشوبها، ناامنیها و خشونتهای فزاینده در مناطقی چون آذربایجان ،کردستان ، خوزستان و سیستان و بلوچستان، امنیت ملی ایران را تهدید نماید.
سرقت فرهنگ و هنر ایرانی و تصاحب و ثبت آن به نام دولت باکو در میراث معنوی جهانی یونسکو، بهعنوان هویتسازی جعلی فرهنگی، اقدام ضد ایرانی دیگری است که در راستای سرقت میراث فرهنگی و تاریخی سرزمین کهن ایران صورت میگیرد که بهعنوان بخشی از بسترسازی برای ادعاهای ارضی آینده قابل ارزیابی است. مشارکت در مالکیت آیین ایرانی نوروز، تصاحب نظامی گنجوی، تصاحب موسیقی عاشیق لار (که یادگار شاه اسماعیل صفوی است)، تصاحب هنر فرشبافی ایرانی و اخیراً تصاحب ساز "تار ایرانی" همگی گواهی هستند بر این مدعا.
محبت و لطف یکسویه ایران ازجمله غذا رسانی و تهیه مایحتاج منظم بیش از ۴۰۰۰۰ خانواده آذری ، اجازه تردد اتباع باکو به نخجوان از طریق خاک ایران، تأمین برق و گاز باکو و نخجوان ، رفع یکطرفه روادید برای اتباع جمهوری باکو و ... سیاستهایی است که نهتنها واکنش مثبت طرف مقابل را به دنبال نداشته ، که به گسترش پرشتاب فعالیت برنامهریزیشده مزدوران تجزیهطلب با حمایت دولت باکو انجامیده است. نمونههای این فعالیتها در برگزاری همایشهای ضد ایرانی، حرکتهای جمعی برنامهریزیشده در سراچههای اینترنتی و فضاهای مجازی و حتی توهین ، فحاشی و بسط تفکرات تجزیهطلبانه قابلمشاهده است.