مرگ بر دیکتاتور!
به گزارش شیرازه، «حسین قدیانی» در روزنامه «جوان» نوشت:
این شبهای بلند نیز میگذرد و ما آرامآرام وارد ماه دی میشویم که نهمین روزش به لطف خدا، در سال 88 «یومالله» شد! و متمایز از سایر روزها! آنروز و اساسا آن روزها، بحث ما بر سر خوب یا بد بودن رئیسجمهور وقت یا حتی دولت وقت نبود! گاهی میبینم درباره فتنه 88 از همه چیز و همه کس و همه جا حرفزده میشود الا حرف اصل کاری؛ اینکه جماعتی «تقلب» را «اسم رمز آشوب» کردند و «آشوب» را «اسم رمز تحریم»! اینکه حاضر نشدند قواعد انتخابات را بپذیرند و اخلاق باخت را رعایت کنند! البته اشتباه نشود! مراد از این جماعت، همه آن هموطنانی نیستند که سال 88 به گزینهای غیراز گزینه پیروز آن انتخابات رأی دادند! حتی همه راهپیماییکنندگان 25 خرداد 88 نیستند که غالبا خیال کرده بودند داعیه سران فتنه، درست است و حرف حساب! البته هر چه از روز انتخابات یعنی 22 خرداد 88 گذشت، بیشتر معلوم شد که درد و مرض اصل کاری فتنهگران، نه تقلب در انتخابات، که کینههای نفسانی است و الا شعار «نه غزه، نه لبنان» چه دخلی به این داشت که در 88 تقلب شده یا نشده؟! یا مثلاً آشوب عاشورای همان سال! یعنی جماعت با پاره کردن خیمه عزای ارباب بیکفن ما و سوت و هلهله میخواستند برای ادعای تقلب، سند بیاورند؟! با خسارت وارد کردن به اموال عمومی؟! با شکستن نرده خیابانهای مرکزی تهران؟! با آتش کشیدن تمثال مبارک امام؟! به هر حال در هر انتخاباتی، گروهی میبرد و گروهی میبازد! ما هم 92 باختیم و هم 96 اما با آنکه ناظر بر نتایج انتخابات، بهانه تمرد از قانون، برای ما انصافاً فراهمتر هم بود لیکن میز بازی را به هم نزدیم! و انتخابات را تنها به شرط برد نخواستیم! فتنهگران اما همه کاری کردند؛ حتی حمایت از تکفیریهای عراق و سوریه! راهپیمایی 25 بهمن 89 واقعاً دیگر نوبرش بود! جماعتی کلید فتنه را با ادعای تقلب زدند و اما در وهله آخر رسیدند به همآوایی با مخالفان البته مسلح بشار اسد! که حالا که «شام» ناآرام است، ایران خودمان را هم بیشتر به هم بریزیم! و بیشتر فتنه کنیم! شگفتا! هنوز مردم داشتند رأی میدادند و هنوز رأیگیری ادامه داشت که نامزد متوهم، خود را با اختلاف، برنده انتخابات نامید! واقعاً اگر شخص حضرت آقا و بعد هم آحاد ملت، روی موضع قانونی خود در آن انتخابات نمیایستادند و مثلاً تن به ابطال انتخابات میدادند، به جد معتقدم در جمهوری اسلامی، دیگر به این راحتیها نمیشد شکوه انتخابات را آفرید! پس 92 و 96 و روحانی و هر رئیسجمهور دیگری، باید خود را ممنون و مدیون 9 دی بداند! 9 دی یعنی پاسداشت جمهوریت! پاسداشت انتخابات! پاسداشت قانون! پاسداشت رأی! صدالبته بله! ما از رئیسجمهور وقت، آن ایام، بیشتر حمایت میکردیم تا انتقاد! اما مگر از مرحوم هاشمی در دهه 60 و 70 کم حمایت کردیم؟!
ما حتی سابقه حمایت از رئیسجمهور اسبق را هم داریم! آنجا که مدعیان اصلاحات، ذیل شعار «عبور از خاتمی» او را با شاه بیعرضه قاجار، قیاس کردند و «سلطان حسین ثانی» نامیدند! ما آنروزها گفتیم و نوشتیم که نقد به رئیسجمهور، آری لیکن عبور از اخلاق و این قبیل قیاسها هرگز! آنهم توسط دوم خردادیهای مدعی همه چی! و الا اگر بخواهیم حرف را بپیچانیم و سخن را از پلههای فرعی بیان کنیم؛ ما هم میتوانیم ناظر بر سمفونی پشیمانی این روزها از رأی به روحانی و تیتر یک زنجیرهایها که راز ماندگاری اصلاحطلبان را در جدایی از دولت میخوانند، مرتب تکرار یا تَکرار کنیم که هان! بصیرت ما ثابت شد! و فقط و فقط شش ماه میخواست که برسید به حرف ما! از قضا، ما این را در ردیف خوبیهای جریان انقلابی میدانیم که افراد را به حق میسنجد، نه حق را به افراد! ما افتخار میکنیم به رهبر انقلاب که در همان نمازجمعه معروف، بیاخلاقی هر دو سوی میز مناظرهها را تقیبح کردند! اگر در آن خطبه، حضرت آقا جملهای در حمایت از رئیسجمهور وقت داشتند، مگر جملهها بیان نداشتند در حمایت از مرحوم هاشمی؟! که هاشمی، بارها تا مرز شهادت رفته! و نه تنها از انقلاب، چیزی برای خود برنداشته، که حتی مکرر هم خرج کرده برای اعوان و انصار انقلاب! حال آیا ما ناظر بر فلان گفتار نادرست و بهمان رفتار غلط مرحوم هاشمی، حق داریم حمایت رهبر فرزانه از رئیس فقید مجمع تشخیص را مخدوش کنیم؟! در منش بزرگان، هر مدحی و هر نقدی، علتی دارد بسته به اقتضای زمان و مکان! و من نوعی اگر حرمت حمایت رهبر را رعایت نمیکنم، قطعا لگد به لیاقت خود زدهام، نه آنکه نعوذبالله بزرگان را بیبصیرت کرده باشم! چپ شدن جملیها، مؤید بیلیاقتی خودشان بود و الا پیامبر گرامی اسلام، مگر از طلحه و زبیر مشغول جنگ با امیرالمؤمنین، حمایت کرده بود؟! بنابراین خوب است درباره فتنه 88 و یومالله بصیرت یعنی «9 دی» سخن را به فروعات نکشانیم! بعضیها استعداد شگرفی در وقاحت دارند!
کهریزک را- که آن هم مقصر اصلیاش، بلاشک فتنهآفرینی سران فتنه بود!- میبینند و همه چی و همه جا و همه کس را میبینند الا خودشان را که بدون هیچ سندی، مدعی تقلب در انتخابات شدند! عجبا! در خلوت میگویند «خودمان هم عقیده نداریم که تقلب شده» اما یک کلام، حاضر نیستند بابت آن همه بلایی که بر سر مردم و نظام آوردند، عذرخواهی کنند! عذرخواهی حالا بخورد سرشان! بحث را در نهایت پررویی، از جایی و طوری شروع میکنند که ما را مقصر جلوه دهند! چنان هم موضوع تقلب را درز میگیرند، کأنه عمه مرحومه ما بود که خودش را برنده انتخابات، اعلام کرد؛ آنهم در شرایطی که هنوز مردم دارند رأی میدهند! هیهات! ما «9 دی» را سبب ننگ خود نمیدانیم که از سخن گفتن درباره آن پرهیز داشته باشیم! و نیک میدانیم که این روز، متعلق به همه ملت است! و برخاسته از لطف الهی! ما خوب درک میکنیم چرا بعضیها این همه اصرار دارند که موضوع «تقلب» دیگر مطرح نشود! نیست لکه به این سیاهی و سیاهی به این بزرگی، چسبیده به پرونده اعمالشان، ناخودآگاه شرم میکنند که از تقلب، سخن بگویند! ما اما با افتخار و هنوز چند روز مانده به دی، از «9 دی» مینویسیم و تا جان در بدن داریم، با افتخار از آن اتوبوسی مینویسیم که چهارشنبه، ما را آورد راهپیمایی! آری! ما نه با شتر کینه آمده بودیم و نه با شتر وارداتی از اروپا! ما مثل آدم، سوار اتوبوس شدیم و آمدیم خیابان انقلاب اسلامی تا به همه دنیا بفهمانیم که پشت جمهوری اسلامی، بعد از خدای خمینی و خامنهای، به ملتش گرم است! ساندیس و انرژی هستهای و موشکی ندارد؛ هر کجا دشمن و دشمندوستان بخواهند از سعهصدر نظام، سوءاستفاده کنند، باید بدانند که از ملت ایران، تودهنی خواهند خورد! ما «9 دی» همان انگیزه را داشتیم که «22 بهمن»! و الان هم همان انگیزه را داریم که «9 دی» داشتیم! ما «منیت» را «طاغوت» میدانیم و مصداق تام و تمام «دیکتاتوری»! اینکه یکی هنوز رأیگیری تمام نشده، خود را به دستور دشمن، پیروز انتخابات بداند، هم منیت است و هم دیکتاتوری! پس مرگ بر دیکتاتور! و «9 دی» ثابت کرد که تا مردم هستند و تا ولیفقیه هست، دیکتاتورها شاید بتوانند چند صباحی فتنه کنند اما هرگز نمیتوانند در نظامی با این همه انتخابات- که میبینی طرف با تنها هفتدهم درصد اختلاف، رئیسجمهور میشود!- دیکتاتوری پیشه کنند!