خانواده تراز جمهوری اسلامی عاشق هم هستند
به گزارش شیرازه، وقتی خانواده تراز اسلام و جمهوری اسلامی میخواهیم، اینجا جای محبتورزی است، نه مدیریت حقوقی؛ جای مدیریت روانی است، نه رفتارهای عصبی. اینکه اعضای خانواده این فضا را چطور بهوجود بیاورند و چطور حفظ کنند؛ اینکه زن چه کار کند تا بتواند به همسرش افتخار کند و مرد چگونه باشد تا همسرش بچههایی خوب و تراز اسلام تربیت کند؛ یکی از راهکارها، مراجعه به خود اسلام است؛ مراجعه به آیات قرآن و احادیث پیامبر اعظم و اهل بیت. هروقت هم مشکلی پیش میآید باید با مراجعه به نص قرآن و احادیث آن را برطرف کرد، نه اینکه اجازه داد مبدل به بحران و دوری تدریجی خانواده از تراز اسلام شود. هفته گذشته آیتالله حائریشیرازی به دیدار حق شتافتند و امروز هفتمین روز ارتحال آن دانشمند گرامی است. خانم دکتر ندا ملکی، مجری و کارشناس تلویزیون و استاد دانشگاه، پیش از رحلت مرحوم آیتالله محیالدین حائریشیرازی رضواناللهتعالیعلیه، گفتوگویی درباره خانواده تراز اسلام و جمهوری اسلامی با ایشان انجام دادهاند که برای نخستینبار منتشر میشود. روح آن عالم متفکر و استاد کمنظیر اخلاق با اولیای الهی محشور باد.
***
حضرت آیتالله! با سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید؛ جنابعالی خانواده تراز را در جمهوری اسلامی ایران چگونه تعریف میکنید؟
جمهوری اسلامی، اسلام حداقلی است؛ یعنی عدم مخالفت قطعی با اسلام اما حکومت اسلامی و دولت اسلامی، اسلام حداکثری است یعنی موافقت قطعی با اسلام. فرق بین موافقت قطعی و عدم مخالفت قطعی، این است؛ 10 تا شیشه آب داریم یقین داریم یکی از آنها نجس است اگر یکی از آنها را بریزیم و بقیه را مصرف کنیم ما مخالفت قطعی نکردهایم. در جمهوری اسلامی همین بحث است اما در حکومت اسلامی باید از هر 10 تا اجتناب کنیم تا مطمئن شویم موافقت قطعی انجام شده است. در مسأله طهارت و نجاست، چه در جمهوری اسلامی و چه در حکومت اسلامی، بنابر عدم مخالفت قطعی است اما در مسائل مدیریت فرق میکند. در جمهوری اسلامی مجرم را طبق قوانین بلژیک مجازات و زندانی میکنند به عنوان اینکه ممکن است این را تحت عنوان تعزیر بگنجانیم و مخالفت قطعی نکرده باشیم. در حکومت اسلامی یک روز هم کسی را زندانی نمیکنند الا برای تحقیقات و برای اثبات جرم و برای مجازات اصلی. حالا خانواده تراز که میگویید ظاهرا اینطور که من میبینم منظورتان حکومت اسلامی است اما جمهوری اسلامی را نمیگوید، پس اسلام حداقلی منظورتان نیست. اسلام ناب است، اسلام ایدهآل است، اسلام الگو است. خانواده اگر میخواهد الگو شود حدیث کسا الگو است؛ الگوی خانواده تراز. اینکه رفتارها، تعارضها و صحبت کردنهای فرزندان با پدر و مادر، صمیمیتشان با هم چگونه است؟ با جدشان چگونه است؟ محبت و عشق به گونهای است که شخص نمیتواند دور از جدش باشد. بچهها نمیخواهند از جدشان دور باشند. دختر شوهردار چطور؟ داماد چطور؟ این شدت انس و علاقه و صمیمیت را میسازد. تراز در محبت در رفتار در انس و الفت. ببینید! شدت محبت اینها به جایی رسیده که این انسان بودار شده است. انی اشم رائحه جدی...
مومن بو دارد و این یعنی خانواده تراز. عکس این هم هست. کلیمیها هم بو دارند، این بو هم در خیر و هم در شر وجود دارد. اگر اعمال انسان درست باشد همه آنها آثار و بو دارد، مانند نماز، روزه و... . در خانواده تراز اول چیزی که هست محبت است. «ان الذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا». اعضای خانواده تراز، عاشق هم هستند. عشق به دنیا موجب عداوت انسانها میشود. تا محبت دنیا و علو فیالارض از دل انسان نرود، محبت انسانها نمیآید... تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض. خانواده تراز هیچ علو فیالارض نمیخواهند چون نمیخواهند، دلشان زنده میشود. ارتباط قلبی و ارتباط دلی با هم دارند. تا انسان از دنیا عبور نکند وارد عالم دل نمیشود. این عالم ملکوت است باید از دلبستگی به آن خارج شد تا وارد عالم ملکوت شد. نتیجهاش این است که خانواده تراز اگر در وسط جهنم هم باشد، روابطشان با هم بهشتی است. بهشتی در وسط جهنم در سختترین حالات دنیا که حالت الدنیا سجنالمومن است. اینها روابط بهشتیشان سر جایش است. برعکس این هم هست؛ اگر محبت دنیا آمد، اگر تمام لذایذ بهشتی دنیا را داشته باشد، روابط انسانها با هم جهنمی است. در حقیقت 2 بهشت داریم و 2 جهنم؛ بهشت دنیا و بهشت آخرت و جهنم دنیا و جهنم آخرت. ادیان آمدند تا ما را از 2 جهنم نجات دهند و به 2 بهشت برسانند. خانواده تراز خانوادهای است که به بهشت اول الان رسیده است. ضدش هم اینکه به جهنم اول رسیده است.
میشود از جهنم اول به بهشت رفت؟
آنکه اهل دنیاست، اگر وسط باغ باشد میوه بخورد و همه کار بکند روابط جهنمی است. اینکه از دنیا عبور کرده و به ملکوت رسیده در بهشت است. روز عاشورا سختترین روزهاست اما روابط آدمهای بهشتی سر جایش است.
چه اتفاقی میافتد که در برخی خانوادهها که مؤمن و دیندار هستند، با رنج و سختیای که اتفاق میافتد دیگر روابطشان بهشتی نیست؟
لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده ولکن انظروا الی حسن امانته و صدق حدیثه. این مومنان که میگویند خوبند، در امانتداری و راستگویی چگونه هستند؟ حالا ممکن است یک کافری بینشان امانتدار و راستگو باشد و روابطشان خوب شود. علتش این است انسان 2 جهت دارد؛ جهت ظاهری و جهت باطنی. جهت باطنی عقل انسان است. آنکه کافر است و به جهت باطنی خود معتقد هست هم راست میگوید و هم امانتدار است. این آدم از اسلام دور است اما جزو دورهای نزدیک.
آنکه نماز شب میخواند اما در امانتداری و راستگویی اشکال دارد، این جزو نزدیکان دور از اسلام قرار دارد.
میشود گفت همین دو، ویژگی خانواده تراز است. زن و شوهر در خانواده تراز فقط باید محبت نسبت به هم داشته باشند یا امانتداری و راستگویی هم باید وجود داشته باشد؟
همینطور محبت نمیآید.
لوازم آن محبت چیست؟
لازمه ایجاد محبت، عقل است. انسان باید به حجت باطنیاش پایبند باشد. هر اندازه به حجت باطنش نزدیکتر باشد به همان اندازه به حجت ظاهرش نزدیک میشود. بعضیها آنقدر به جهت ظاهر نزدیک هستند که یک نگاههایی میکنند عوض میشوند، یک دیدار که میکنند منقلب میشوند، چون به جهت باطنشان پایبند بودند. کسانی میآمدند پیغمبر را یک نظر میدیدند تغییر میکردند، چون اینها قبلا با جهت باطنی خود صمیمی بودند. یعنی هرچه میشود قبل از اینکه انسان به انبیا برسد بارش را بسته باشد. کفر و ایمان انسان قبل از اینکه به انبیا برسد جایش مشخص شده است. رفتارش با قلب خودش با عقل خودش چگونه بوده است. فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون. همین عقلی که فرستاده هدایت الهی است. همین که انسان تابع این عقلش به صورت درست باشد به لاخوف علیهم و لاهم یحزنون میرسد. عکسش هم صادق است یعنی کسی که به قلب و عقل خودش بیاعتنایی کرده باشد، زندگیاش سراسر خوف و حزن است. اینهایی که شاگرد آیتالله العظمی آقای قاضی بودند، شدند خانواده تراز مانند علامه طباطبایی. این روابطش اول با عقلش درست بوده که بعد توانسته شاگرد آقای قاضی باشد، آقای قاضی هم ابتدا عقلش درست بوده که بعد توانسته با اسلام روابطش خوب باشد. اسلام مرتبه دوم است و عقل انسان مرتبه اول است. انسان باید در مرتبه اول کارنامه خوبی داشته باشد تا در کلاس مرتبه دوم یعنی کلاس انبیا بتواند شرکت کند.
نشانههای درست بودن مرتبه عقل چیست؟
نشانهاش این است که آرامش پیدا میکند. به لا خوف علیهم میرسد؛ سکینه پیدا میکند.
لوازم رسیدن به مرتبه اول یعنی عقل چیست؟
کسی که چشمش میبیند، چگونه است؟ دست نمیخواهد به جایی بکشد؛ با نگاه، راهش را انتخاب میکند. «لا اکراه فیالدین». این نیاز به اکراه ندارد. «قد تبین الرشد من الغی». اگر قلب انسانی زنده باشد رشد و غی از هم کاملا قابل تشخیص است.
«فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله». طاغوت یعنی خود انسان؛ خودخواهی انسان. خانواده تراز یعنی خانوادهای که کافر به طاغوت باشد. این کافر بالطاغوت این کافر به خود و خودخواهی، مقدمه ایمان بالله است. اگر از اینها گذشت، علامتش «استمسک بالعروهالوثقی» است یعنی دستش یک جایی بند است. وصل است که همین آیه بعدی وصل را مشخص میکند؛ وصلش ولایتالله است. «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الیالنور». در مقابلش هم صادق است. ولایت طاغوت است: «والذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم منالنور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» یعنی از همین حالا در جهنم خودش و خودیت خودش هست. قرآن هم میفرماید: و لنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون؛ یعنی قبل از اینکه عذاب آخرت بیاید ما عذاب دنیا را به او مسلط میکنیم؛ شاید برگردد.
یعنی ممکن است بعضی از مشکلاتی که در زندگی مشترک پیش میآید حاصل همین بحث خودخواهی آدمها باشد؟ چون قرآن فرموده ما عذاب دنیا را بر آنها مسلط میکنیم.
وقتی این دو گرفتار خودخواهی میشوند «منِ» آنها طلوع میکند. من زن، من شوهر. این دو با هم درگیر میشوند.
لوکان فیهما الهه الاالله لفسدتا. مرد یک الهه الاالله دارد و زن یک الهه الاالله. زمانی این فساد بازمیگردد که جز خدا هیچکس بر آنها حکومت نکند. قولو لا اله الاالله تفلحوا به همان مفهوم خانواده تراز است. یک اختلاف پیدا میشود که مشکل ایجاد میشود و دعوا میکنند. عبودیت زمینه دعوا نیست؛ الوهیت است یعنی خود را اله دانستن.
علاوه بر اینها ویژگیهای ملموس دیگری هم خانواده تراز دارد؟ یعنی زن و شوهر و فرزندان و روابط با همدیگر و حتی با خویشاوندان. ما چگونه میتوانیم به خانواده تراز در شرایط جامعه امروز دست پیدا کنیم؟
قولوا لااله الاالله تفلحوا خودش منبع خانواده تراز است. مرد گفته لا اله الا الله و زن گفته لا اله الا الله. زن نمیگوید من؛ مرد نمیگوید من. زن میگوید خدای من. مرد میگوید خدای من و فرزندان هم میگویند خدای من. این خانواده تراز است. فلاح در تمام صورتهایش تجلی پیدا میکند یعنی مرد بیهوی است. زن بیهوی است و این بیهوایی موجب بهشتی شدن حالت آنها میشود. حافظ چنان از گل و بلبل صحبت میکند که همه فکر میکنند حافظ در چه دوره خوبی زندگی میکرده است. در صورتی که او در زمان «امیر مبارزالدین» زندگی میکرده و شیراز پر از خون و خونریزی بوده است اما آمده در وسط جهنم آن حکومت بساط بهشتی بودن خودش را پهن کرده. تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا. حافظ اگر یکی از این علوها را داشت این شعرش اینگونه نبود که هنگام خواندن شعرهایش شما احساس میکردید انگار حرف دل شما را میزند.
اگر یکی از طرفین لا اله الا الله را نگوید چه؟
خانواده پیغمبر تراز هست یا نیست؟ آیا همه خانمهایش، تراز هستند؟ نه! حتی یکی از همسرانش با حضرت علی(ع) جنگیده است. شما با اینها چه میکنید؟ در عین حال که اینها مسأله دارند رابطهشان با رابطه عشق و محبت است. به اینها هم میگوید: بین محبت دنیا و رسول خدا باید یکی را انتخاب کنید. هرکدام از اینها که راه به بهشت ببرند، دیگری هم بیاید یا نیاید، این راه بهشتیاش محفوظ است. زن فرعون با اخلاقش روابط بهشتی دارد با اینکه شوهرش فرعون است. او در بهشت اخلاق خودش زندگی میکند. علامتش این است که فرعون بهترین کاخ را برایش فراهم کرده است ولی او از خداوند خانهای نزد خودش میخواهد.
پس خانوادههایشان خانواده تراز نیست.
وقتی حضرت با حضرت خدیجه باشد خانواده تراز میشود و اگر با دیگری باشد در بهشت خودش تنهاست و همسرش هم در عالم خودش تنهاست. پیامبر اعظم(ص) میفرمایند بهترین شما کسی است که با خانوادهاش خوشرفتار باشد و من از همه شما با خانوادهام خوشرفتارتر هستم. این میشود خانواده تراز. هرچه انسان با اهلش خوشرفتارتر باشد به این معنی است که «خوبترین» است.
گاهی وقتها ممکن است با توجه به مشکلات و پیچیدگیهای دنیای مدرن امروزی که در خانوادههاست، زن و شوهر نتوانند حقوق و وظایف خود را شناخته و ویژگیهای خانواده تراز را کسب کنند. چگونه میشود با توجه به شرایط کنونی خانواده تراز رسول اکرم(ص) را ترویج کرد؟ اصلاً ممکن است؟
انسان اگر خودش با خودش مسأله نداشته باشد، با هیچکس نخواهد داشت. دشمنترین انسان به او، خود انسان است. هرکسی از مسأله خودش فارغ شده باشد دیگر جهنمی نیست. جهنم از خود انسان شروع میشود. یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم؛ یعنی خودتان به خودتان ضرر میزنید. اگر خودتان به خودتان ضرر نزنید، کسی به شما ضرر نخواهد زد. آنچه در زمان ما اتفاق افتاده است ابزار فرق کرده است. ابزار مشترک است بین خوبی و بدی. همانطور که ابزار میتواند خوب باشد، میتواند بد نیز باشد و بالعکس.
باتوجه به اینکه اکنون رسانه ابزار انتقال پیام به مخاطب است، چگونه میتواند خانواده تراز را با تمام لطافتها و ظرافتها به مخاطب خود نشان دهد؟ آیا این الگو قابلیت ارائه در رسانه را دارد؟
بله! میتواند ولی شرط دارد! اینها باید در مسائل روز بالغ شده باشند. سیما یک رسانه است؛ یک فیلم که از زندگی کسی ساخته میشود میتواند نقاط مثبت و نیز منفی را نشان دهد و آینه تمامنمای زندگی آن فرد باشد. مردم ببینند و درس بگیرند. فیلمساز و کارگردان میتواند تکهتکه از ویژگیهای خانوادههای مختلف را در کنار هم قرار دهد و یک مجموعهای به دست بدهد که مخاطب بتواند با دیدن آن خانواده مثبت و منفی را از یکدیگر تمییز دهد و بهترین را انتخاب کند. مسائل سنتی مثل بیل دستی میماند، مسائل صنعتی مثل بیل مکانیکی! یک منبر مانند بیل دستی است و یک فیلم مانند یک بیل مکانیکی. منتها الان فیلمهایی که ساخته میشود روی الگوی انسان غربی کار میکند، مثلا انسان خوبش «اوشین» است. این فیلم در آینده بالغ میشود و در آینده میتواند در ژاپن پخش شود و خانواده تراز را به مردم آنجا معرفی کند. این فیلمها میآید و میرود تا بالغ شود و بتواند خانواده تراز را تعریف کند. مثل آب چاه است که اول گل آلود است و بتدریج گل آبها کم میشود و زلال میشود.
منبع: وطن امروز