«هزارویک جشن» شاهکاری است که در زادگاهش غریب ماند/ دیپلم افتخارم در استان دیده نشد
به گزارش شیرازه، حدود پنج سال از اولین روزهای خبرسازی و افتخار آفرینی «هزارویک جشن» میگذرد. اولین باراین رمان در پنجمین جشنواره داستان انقلاب مطرح شد. هنوزهم تا ادبیات انقلاب را در گوگل سرچ می کنی جزو اولین آثاری است که لینک معرفی آن به چشم میخورد. گرچه این رمان در کتابفروشی های فارس و شیراز حضور کمرنگی داشت و هنوز هم کمیاب است اما در سطح کشور اثرشناخته شده ای است.
«هزار و یک جشن» برگزیده (مقام اول) و تنها اثر برنده دیپلم افتخار در پنجمین جشنوارهی کشوری داستان انقلاب بهمن 1391 بود. با پیچیدن این خبر خیلی از دوستداران روایت هنرمندانه از انقلاب و اهالی قلم و حتی منتقدان مشتاق شدند، تنها دریافت کننده دیپلم افتخار جشنواره انقلاب آن سال را بخوانند اما متاسفانه بعد از گذشت حدود پنج سال هنوز پای این اثرخواندنی که بر اساس روایات واقعی در روستای اطراف زادگاه نویسنده و خاطرات عموی او نوشته شده به روستا باز نشده است.
محمد محمودی نورآبادی نویسنده توانای این اثر در مصاحبه با خبرنگار شیرازه میگوید: هفت ماه روی این رمان کار کردم. همان سال که بین 138 اثر از نویسندگان سراسر کشور اول شد و دیپلم افتخار را از آن خود کرد، در شاهرود سمنان برای این کتاب نشست معرفی و نقد و بررسی گذاشتند اما طی این سالها هیچ وقت در فارس و شیراز چنین برنامه ای برای این کتاب تکرار نشد.
وی که بعد از بازنشستگی دست به قلم شده طی بیش یک دهه فعالیت در حوزه داستان بیش از بیست جلد کتاب خواندنی درکارنامه حرفهای خود دارد و تقریبا در تمام این سالها در جشنوارههای کشوری معتبر خوش درخشیده توضیح داد: البته هزار و یک جشن اولین کار من در حوزه ادبیات انقلاب نبود، کتاب « خنده زار» هم در سال 1390 در چهارمین جشنواره داستان انقلاب بهترین جایزه کتاب سال را به خود اختصاص داد و در پانزدهمین دوره جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور در بخش انقلاب و دفاع مقدس هم موفق شد عنوان کتاب سال را از آن خود کند.
دوست دارم همه بدانند روستاییان و عشاير هم در روايت تاريخ سهيم بودهاند
اين نويسنده خوش ذوق که زاده پاییز50 در روستای مهرنجان شهرستان ممسنی است درباره انگیزه اش از نگارش رمانهاي خندهزار و هزار و يك جشن ميگويد: خودم زاده ايل و عشاير و بزرگشده سياهچادر هستم و با اينكه در شهر زندگي ميكنم، به ايل تعلق خاطر دارم. من سعي كردم در آثارم به نقش روستاها و عشاير در اتفاقهاي بزرگ ايران بپردازم. دوست دارم اين آثار بهدست همه برسد تا بدانند روستاها و عشاير هم در روايت تاريخ سهيم بودهاند.
وی تصریح میکند: فقط هزار ویک جشن نیست که در فارس گمنام و غریب مانده است. شام برفی هم که با موضوع بحران سوریه و اسارت 48 ایرانی که در 14 مرداد 1391 در مسیر بین فرودگاه دمشق و زینبیه توسط تکفریهای تحت فرمان ارتش فراری سوریه ربوده شده بودند، در سال 1393 چاپ شد و در همان سال در جشنواره خراسان رضوی مقام اول را کسب کرد. این اثردر همان سال به چاپ چهارم رسید، بیش از 5شخصیت استان فارسی بین48 اسیر از راویان این اثرهستند که تاکنون چندین بار در مشهد تجدید چاپ شده و به زبان عربی هم ترجمه شد اما در فارس خیلی به چشم نیامد.
این نویسنده توانا گفت: خیلی از دوستان من مثل اکبر صحرایی و بابک طیبی با ناشرین خارج از استان کار میکنند و آثارشان در سطح کشور خوب دیده میشود اما کسی در استان خبر نمیشود. متاسفانه متولیان فرهنگی استان بیشتر دنبال کنسرت وحاشیههای آن هستند تمام تلاش شان این است که یا برگزار کننده باشند یا به هر دلیلی کنسرت لغو شود و روی آن مانور دهند. متاسفانه در استان ما کم لطفی به کتاب زیاد است.
رمان هزار و یک جشن بر اساس ماجراهای واقعی نوشته شده است
محمودی درباره نقطه اوج هزارویک جشن که دوست دارد برای معرفی این اثر به گوش مخاطب برسد توضیح میدهد: لحن صمیمی و روح روستایی که این اثر دارد برای خودم خیلی لذت بخش است. درونمایهی رمان « هزار و يک جشن»دربرگیرنده وقایعی از تاریخ معاصر است و محل وقوع داستان روستاییاست به نام «چشمه سیبی» و ماجراهای آن به سال ۱۳۲۹ ایامی که محمد رضا پهلوی قرار است با دومین همسرش ثریا بختیاری ازدواج کند، برمیگردد. معمولا چنین مناسبت هایی در آن ایام با برگزاری جنشهایی پر زرق و برق در سراسرکشور همراه میشد تا به شاه چهره ای مردمی ببخشد. جشنهایی که درواقع از سوی مردم و با میل رغبت برگزار نمیشد اما هزینه آن از جیب آنها میرفت و درواقع بخشی از بودجه مملکت صرف برگزاری این جشنها میشد.
وی در خصوص اینکه آیا شخصیتهای این رمان واقعی هستند یا خیر، پاسخ میدهد: این داستان بر اساس ماجراهای واقعی نوشته شده است. اگر کتاب را دیده باشید من در پیشانی کتاب آن را به عمویم حسین علی تقدیم کردم که آن روزها یکی از دانش آموزان حاضر در این جشن بوده و بسیاری از خاطراتش در این رمان بازنویسی شده اند. من خاطرات عمویم و سایر اهالی روستا را به ساحت داستان بردم و با آمیختن آن با عنصر تخیل، برای دراماتیک ساختن آن به زبان داستان و همچنین استفاده از ویژگی های طبیعی و بومی منطقه نورآباد ممسنی فارس که خودم در آنجا زیسته و آشنایی مستقیم با آن دارم رمان را نوشتم و فکر می کنم همین ویژگی ها این اثر را متمایز کرده است.
رمانهايم را با توجه به فضاي روستايي و عشايري به شكل تصويري مینویسم
محمودی درباره خنده زار هم خاطرنشان میکند:داستان خندهزار در روستايي به نام زارستان ميگذرد كه نمادي از ايران بزرگ است. هر يك از شخصيتهاي زارستان نماد جامعه آن روز ماست و سعی کردم براي هر يك از آنها مابه ازايي در داستان قرار دهم. این کتاب جریان فعالیتهای انقلابی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را در فضاهای روستایی و عشایری به تصویر کشیده است. در واقع نویسنده تلاش کرده تبعات وقوع انقلاب اسلامی را در یک محیط روستایی و در واقع در یک ایل به منزله نمونه یکی از روستاهای انقلاب اسلامی نشان دهد.
راوی این داستان، پسری 8 ساله به نام عیسی است. در این رمان همچنین شخصیتی به نام «رستم» به عنوان نماد ملیت و «رضا» به عنوان نماینده مذهب حضور دارند. نقش فرهنگیان و معلمان در بیداری مردم روستا نمود بارزی در «خندهزار» دارد.
محمودي نورآبادي با بيان اينكه همواره كوشيده رمانهايش را با توجه به فضاي روستايي و عشايري به شكل تصويري بنويسد، ميگويد: به همين تصويري بودن داستان بسيار علاقهمندم و بيشتر رمانهايم از اين ساختار پيروي ميكنند. در خندهزار هم تصویرهای بدیعی از ایل و روستا به مخاطب چشاندم.
سه نیمه سیب زیر چاپ میرود
این نویسنده خوش آوازه در خصوص آخرین اثری که در دست اقدام دارد خبر داد: مشغول نوشتن داستانی درباره برادرم بودم که به تازگی در دفاع از حریم آل الله شهید شده بود که از موسسه شهید شیرازی در تهران پیشنهاد شد درباره اولین برادران شهید ایرانی مدافع حریم آل الله بنویسم. این دو برادر ایرانی و ساکن قاسمآباد مشهد بودند که هرچه تلاش میکنند تا از طریق راههای قانونی به سوریه بروند، به نتیجه نمیرسند؛ در نهایت در سال 94 در پوشش مدافعان افغانستانی با نامهای متفاوت راهی سوریه شده و بعد از چند ماه در یک زمان به شهادت میرسند.
داستان برادرم نیمه کاره ماند و به تازگی زندگی نامه داستانی دو برادر مشهدی به نام مصطفی و مجتبی بختی را که هر دو در یک روز و یک ساعت در تدمر سوریه شهید شدند به پایان رساندم موسسه شهید شیرازی در تهران نشر این کار را به عهده دارد. پیش بینی می کنم این اثر به نمایشگاه کتاب تهران برسد.
انتشار «پهلوان زاگرس» در تهران کلید میخورد
پس از اتمام زندگی قهرمانانه این دوبرادر و مادر شیرزن آنها که در همه مراحل همراهیشان کرده، نوشتن داستان برادرم را ادامه دادم در حال حاضر کار به نیمه رسیده و پیش بینی میکنم نوشتن اثر تا سه ماه آینده به پایان برسد.
وی افزود:نام احتمالی اثر« پهلوان زاگرس» است اما در همان موسسه شهید شیرازی در تهران کار را منتشر خواهم کرد. متولیان استان تا به خود بیایند خیلی دیر است.