کد خبر: ۱۲۷۸۵۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۲ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۷

استاد تراشکاری که مخترع شد/ از سنگ ورتیکال تا ایده‌ای برای فرانسوی‌ها!

در میان دیوار‌های سیاه و روغنی تراشكاری، تفاوتی وجود دارد که رحیم آقا با عشق آن را به‌وجود آورده است. عشقی 40 ساله که نمی گذارد یک لحظه هم بیكار بنشیند.
به گزارش شیرازه، در میان دیوار‌های سیاه و روغنی تراشکاری، تفاوتی وجود دارد که رحیم نصیری با عشق آن را به‌وجود آورده است. عشقی 40 ساله که نمی‌گذارد یک لحظه هم بیکار بنشیند. تراشکار قدیمی سعادت‌شهری همیشه با کارش زندگی می‌کند. او درحالی‌که با دستانش روی دستگاه روغنی تکیه داده است چند کلامی با ما خوش و بش کرد. شاید اگر دوست قدیمی‌اش واسطه نبود چندان مصاحبه خوبی از آب در نمی‌آمد.

 رحیم آقا، در مدرسه‌ای درس خوانده که تحت مدیریت زنده یاد بهمن بیگی بوده است. وقتی اسم از او می‌آورد خود را جمع و جور می‌کند و ایستاده از او یاد می‌کند. شاید باورش سخت باشد اما هیچ وقت شاگردی نکرده است. وقتی چهره مات و مبهوتم را می‌بیند داستان آغاز این عشق را اینگونه نقل می‌کند: «سوم دبیرستان موتورسیکلتی داشتم که پایه میله سیلندر آن هرز رفته بود. پول تعمیرش را نداشتم. دل را به دریا زدم  و با دریل اجاره‌ای یک بوش ساختم و آن را رو به راه کردم. همان موقع متوجه شدم که برای این‌کار ساخته شده‌ام».

او با وجود اینکه مدرک بالایی نداشت ولی بسیار سخنور خوبی بود. البته طی این سال‌ها اگر تلاش برای معیشت وقتی برایش باقی گذاشته بود صرف کارهای ابتکاری و مطالعه طرح‌های صنعتی کرده بود. نتیجه همه این زحمات فقط ثبت یک اختراع بود که آن هم به‌خاطر معیشت به شرکتی در اصفهان فروخته شده بود.

سنگ ورتیکال و خرید خانه

وقتی وارد مغازه‌اش شدم بر روی تابلویی سفید که بر ستون میانی مغازه آویزان بود، کاغذی چسبانده شده بود که پلاستیک روغنی و کدر شده روی آن، نوشته‌ها را ناخوانا کرده بود. هرازگاهی که با هم صحبت می‌کردیم به آن نوشته نگاهی می‌کردم. تا اینکه بحث اختراعش به میان آمد. اشاره به آن کاغذ کرد و گفت: «سنگ ورتیکال برای سیلندر چکش‌های هیدرولیکی، اختراع کردم. از پول فروش آن بعد سال‌ها اجاره نشینی توانستم در یکی از ساختمان‌های مسکن مهر صاحب خانه شوم».

اما این اختراع پر برکت بود. چون صاحبان جدید این اختراع برای راه‌اندازی آن به رحیم آقا احتیاج داشتند.

 

 دستگاه ماهی خشک‌کن!!!

رحیم آقا همینطور که در گوشه کنار کارگاه کوچک خود به‌دنبال اختراعات دیگرش می‌گشت، گفت: «مدعی هستم که در این کارگاه کوچک، با امکانات کم قطعاتی را ساخته‌ام که حرف برای گفتن داشته باشند».

کنجکاو بودیم که از پشت آن همه وسیله چه چیزی را بیرون خواهد کشید که بسته‌ای پر از ماهی‌های موتو یا در اصطلاح علمی میتو هندی را به ما نشان داد.

کارگاه تراشکاری و ماهی!!! مثل اینکه هر اختراعی به همراهش داستانی دارد. رحیم آقا داستان را اینگونه تعریف می‌کند: «این ماهی‌ها از سواحل پارسیان تا هند وجود دارند و بومیان 14 ساعت آن را در مقابل آفتاب قرار می‌دهند تا خشک شود. برای سرعت بخشیدن به اینکار برج سیرکولیت ساختم که توانست در 2 ساعت و 35 دقیقه آنها را خشک کند. اما برای خشک کردن یک نکته را پیشبینی نکرده بودم و آن این بود که وقتی ماهی‌ها در تماس با هم باشند رنگ سیاه به خود می‌گیرند. پس باید دستگاهی درست می‌کردم که بتواند در عین سرعت، آنها را با کمترین فاصله و بدون تماس کنار هم بچیند. به همین علت به دنبال قطعه‌ای بودم که به‌صورت مدور و با شیارهای مارپیچی ماهی‌ها را وارد آن می‌کرد و از سوراخی روی غلتک با نظم می‌چید».

 

سفری که لغو شد

این استاد تراشکار می‌گوید: «زندگی فراز و نشیب‌های زیادی دارد اما برای من عشق به این کار تمامی ندارد». به‌نظرم می‌رسید شاید این پایان صحبت‌هایش باشد اما از گوشه یکی از قفسه‌ها دو قطعه کوچک دیگر به ما نشان داد که این هم داستان خودش را داشت.

رحیم آقا این بار هوای فرانسه و شرکت رنو به سرش زده بود: «سال 95 وقتی تندر90 خریدم متوجه عیب عجیبی در قسمت گیبرکس آن شدم. در گیربکس یک خاک‌گیر قرار دارد که در پشت آن واسکازین قرار گرفته و اگر سوراخ شود راننده متوجه نمی‌شود. به‌خاطر همین برای آن سنسوری طراحی کردم و با سوراخ کردن مخزن واسکازین مسافتی را طی کردم. آن سنسور بعد از هدر رفتن یک پنجم واسکازین به صدا در آمد».

به اینجای صحبتش که رسید نفسی از ته دل کشید و گفت: «از ایده‌ام استقبالی نشد. با شرکت رنو فرانسه ارتباط برقرار کردیم. در ابتدا نمی‌پذیرفتند، ولی بعد از اینکه این عیب در نشریه «60 میلیون مصرف کننده» مطرح شد واحد فنی پذیرفت و برای بنده ویزا صادر کرد.  

در آن زمان به همسرم وعده پاریس دادم بلکه جبران سختی همه این سالها شود اما فوت پدرم وقفه‌ای در کار انداخت تا اینکه در اردیبهشت سال بعد شرکت رنو اعلام کرد که دیگر از این گیربکس‌ها تولید نمی‌کند. با این وجود هنوز تعداد زیادی از این خودروها در ایران هستند که به این سنسور احتیاج دارند».

هنوز رحیم آقا اختراع و داستان برای گفتن داشت اما همین اندازه برای یک نتیجه‌گیری تلخ از زندگی یک انسان با استعداد کافیست. البته او هنوز به‌واسطه عشقی که به تراشکاری دارد با امید ادامه می‌دهد اما سردی برخورد ابتدایی و پشیمانی از راهی که آمده را در داستان زندگی این مرد و فراز و نشیب‌های زندگی‌اش می‌توان جستجو کرد.

فارس

انتهای پیام/

نظرات بینندگان