اعدام برای بازیگر ولگرد در پارک دانشجو
پسر جوان که عاشق بازیگری بود نمیدانست پرسههای هر روز او در اطراف تئاتر شهر تهران پرونده پرماجرایی را برایش رقم خواهد زد.
شیرازه: شهریور سال ۹۰ قتل مرد میانسالی بهنام محمود با ضربات چاقو در خانهاش به بازپرس جنایی و تیم تحقیق اعلام شد. بهدنبال اعلام این خبر تحقیقات آغاز شد و در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد خودروی قربانی جنایت نیز به سرقت رفته بود.
در نخستین گام شماره پلاک خودروی محمود به واحدهای گشت اعلام شد و در ادامه بررسیها مشخص شد از کارت سوخت خودروی مسروقه یک هفته بعد از جنایت در پمپ بنزینی استفاده شده است. بدین ترتیب تیم تحقیق راهی پمپ بنزین شده و در بازبینی دوربینهای مداربسته، تصویر مرد جوانی را که از کارت سوخت استفاده کرده بود و احتمال میدادند در این جنایت نقش داشته باشد شناسایی کردند.
با شناسایی مجتبی، مأموران بلافاصله او را دستگیر کرده، اما مرد جوان در تحقیقات اولیه منکر جنایت شد. از آنجایی که متهم اظهارات ضد و نقیضی داشت کارآگاهان در ادامه بررسیها مدارک دیگری بهدست آوردند که نشان میداد مرد جوان در این جنایت نقش دارد، بنابراین بار دیگر تحقیقات ادامه یافت و او درنهایت به جنایت اعتراف کرد: من عاشق تئاتر هستم و حتی در کلاسهای آموزش بازیگری هم شرکت کردهام، ولی نتوانستهام تا به حال هیچ نقشی اجرا کنم. همیشه در پارک دانشجو پرسه میزدم و تئاترهای خیابانی را تماشا میکردم. روز حادثه طبق معمول در اطراف ساختمان تئاترشهر و پارک دانشجو قدم میزدم که مردی کنارم ایستاد و سر حرف را باز کرد. وقتی فهمید من بیکار هستم، گفت که میتواند برایم کاری جور کند. به همین بهانه و برای آشنایی بیشتر از من خواست سوار ماشینش شوم تا به خانه او برویم. او ادامه داد: محمود مرا به خانهاش برد آنجا بود که فهمیدم تنها زندگی میکند. بعد هم برایم مشروبات الکلی آورد و گفت: میتواند برایم در یک مرکز ماساژ کار فراهم کند. محمود میگفت: این کار در تهران درآمد خوبی دارد. در حالی که سعی داشت اعتماد مرا جلب کند از من خواست او را ماساژ دهم، اما در ادامه وقتی متوجه رفتار و درخواست عجیبش شدم با تندی برخورد کردم. بههمین خاطر میخواستم بسرعت از خانهاش خارج شوم که با چاقو تهدیدم کرد و من هم با همان چاقو مجبور شدم او را بزنم که باعث مرگش شد. با اعتراف مرد جوان به جنایت او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با تکمیل تحقیقات در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. باتوجه به درخواست اولیای دم و مدارک موجود در پرونده و اعتراف متهم به جنایت، قضات دادگاه کیفری او را محکوم به قصاص کردند.
در یک قدمی چوبه دار
با تأیید حکم مرد جوان او در آستانه اعدام قرار گرفت، اما با گذشت ۷ سال از جنایت و میانجیگری نیکوکاران و واحد صلح و سازش اجرای احکام دادسرا، خانواده مقتول سرانجام راضی شدند در مقابل دریافت دیه از اعدام این پسر گذشت کنند. با این حال از آنجا که خانواده مجتبی توان پرداخت این پول را ندارند قاضی اجرای احکام با بیان جزئیات این پرونده از نیکوکاران خواست تا با کمکهای خود مقدمات آزادی این پسر زندانی را فراهم کنند.
رکنا
در نخستین گام شماره پلاک خودروی محمود به واحدهای گشت اعلام شد و در ادامه بررسیها مشخص شد از کارت سوخت خودروی مسروقه یک هفته بعد از جنایت در پمپ بنزینی استفاده شده است. بدین ترتیب تیم تحقیق راهی پمپ بنزین شده و در بازبینی دوربینهای مداربسته، تصویر مرد جوانی را که از کارت سوخت استفاده کرده بود و احتمال میدادند در این جنایت نقش داشته باشد شناسایی کردند.
با شناسایی مجتبی، مأموران بلافاصله او را دستگیر کرده، اما مرد جوان در تحقیقات اولیه منکر جنایت شد. از آنجایی که متهم اظهارات ضد و نقیضی داشت کارآگاهان در ادامه بررسیها مدارک دیگری بهدست آوردند که نشان میداد مرد جوان در این جنایت نقش دارد، بنابراین بار دیگر تحقیقات ادامه یافت و او درنهایت به جنایت اعتراف کرد: من عاشق تئاتر هستم و حتی در کلاسهای آموزش بازیگری هم شرکت کردهام، ولی نتوانستهام تا به حال هیچ نقشی اجرا کنم. همیشه در پارک دانشجو پرسه میزدم و تئاترهای خیابانی را تماشا میکردم. روز حادثه طبق معمول در اطراف ساختمان تئاترشهر و پارک دانشجو قدم میزدم که مردی کنارم ایستاد و سر حرف را باز کرد. وقتی فهمید من بیکار هستم، گفت که میتواند برایم کاری جور کند. به همین بهانه و برای آشنایی بیشتر از من خواست سوار ماشینش شوم تا به خانه او برویم. او ادامه داد: محمود مرا به خانهاش برد آنجا بود که فهمیدم تنها زندگی میکند. بعد هم برایم مشروبات الکلی آورد و گفت: میتواند برایم در یک مرکز ماساژ کار فراهم کند. محمود میگفت: این کار در تهران درآمد خوبی دارد. در حالی که سعی داشت اعتماد مرا جلب کند از من خواست او را ماساژ دهم، اما در ادامه وقتی متوجه رفتار و درخواست عجیبش شدم با تندی برخورد کردم. بههمین خاطر میخواستم بسرعت از خانهاش خارج شوم که با چاقو تهدیدم کرد و من هم با همان چاقو مجبور شدم او را بزنم که باعث مرگش شد. با اعتراف مرد جوان به جنایت او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با تکمیل تحقیقات در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. باتوجه به درخواست اولیای دم و مدارک موجود در پرونده و اعتراف متهم به جنایت، قضات دادگاه کیفری او را محکوم به قصاص کردند.
در یک قدمی چوبه دار
با تأیید حکم مرد جوان او در آستانه اعدام قرار گرفت، اما با گذشت ۷ سال از جنایت و میانجیگری نیکوکاران و واحد صلح و سازش اجرای احکام دادسرا، خانواده مقتول سرانجام راضی شدند در مقابل دریافت دیه از اعدام این پسر گذشت کنند. با این حال از آنجا که خانواده مجتبی توان پرداخت این پول را ندارند قاضی اجرای احکام با بیان جزئیات این پرونده از نیکوکاران خواست تا با کمکهای خود مقدمات آزادی این پسر زندانی را فراهم کنند.
رکنا
نظرات بینندگان