خودرو بیترمز
وقتی دردسرهای ناشی از داشتن صنعت خودروسازی را با نداشتن آن مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم که صنعت خودروسازی نیز مانند صنعت نفت بیش از آن که یک فرصت طلایی باشد یک تهدید است.
به گزارش شیرازه، اسماعیل عسلی در روزنامه عصر مردم نوشت:
تاریخ به ما آموخته است که نقش ابزار در تغییر
سبک زندگی واقعیتی اثبات شده است.
فرقی نمیکند که این ابزار آتش باشد
یا فلز، تلفن همراه باشد یا خودرو. اصولاً همین که ما با ساخت یک وسیله
ساده و یا پیچیده استفاده از ابزاری جدید را رواج میدهیم باید در انتظار
آثار آن بر تغییر سبک زندگی باشیم. تا پیش از رایج شدن استفاده از خودرو در
ایران به عنوان وسیلهای که امر رفت و آمد و حمل و نقل و مسافرت را تسهیل
میکند، تلاش برای تغییر رفتار مردم در برخی زمینهها کاری بسیار دشوار بود
و مقاومت در برابر آن هزینهی زیادی نداشت.
اما از زمانی که خودرو پا
به شهرهای ایران گذاشت، بستر مورد نیاز برای برخی تغییرات را هموار ساخت.
خیابان تعریفی جدید پیدا کرد و جادهها دارای حریم شدند. چون عرض کوچهها
پاسخگوی حجم، قدرت مانور و سرعت خودروها نبود به تدریج شاهد تغییر در ساخت و
سازها و احداث گاراژ در منازل دارای خودرو بودیم.
شغلهای جدید اضافه
شد. از کار در پمپ بنزین گرفته تا راهاندازی کارگاههای تعمیر موتور،
پنچری، صافکاری، شستشوی خودرو، فروش تزئینات داخلی خودرو، تعریض خیابانها
برای ایجاد امکان پارک، تأسیس پارکینگهای عمومی، تعیین پلیس مخصوص کنترل
رفت و آمد، تأسیس صنعت بیمه اتومبیل و صدها شغل دیگر که به تدریج جایگزین
نعلبندی، فروش علوفه، طویله، چاپارخانه، بیطاری، احداث درشکه و دوخت زین و
جل گردید.
بوی سرگین جای خود را به دود و روغن و گازوئیل داد، داد و
بیداد چهارپاداران جای خود را به بوق و آژیر داد، شکستگی استخوان ناشی از
افتادن از روی اسب و الاغ جای خود را به ضربه مغزی و شکستگیهای فلجکننده
داد، کارواش جای قشو کردن را گرفت، رفت و آمد زنان و کودکان راحتتر شد و
سرعت در جابهجایی، دورتر شدن خانهی خویشاوندان را قابل تحملتر ساخت تا
رسیدهایم به زمانهی کنونی که رواج استفادهی فراگیر از خودرو به چالشی
بزرگ برای مردم تبدیل شده و سنتگرایان در تنگنای اقتضائات ناشی از زندگی
مدرن قدم به قدم در برابر مطالبات جدید عقبنشینی میکنند.
آخرین چالش
این است که آیا داخل خودور میتواند حریم خصوصی تلقی شود یا راکبان خودرو
حکم افراد پیاده را دارند و این که دودی کردن شیشهی خودروها برای احساس
راحتی بیشتر در داخل آن، سرکشی مدنی تلقی میشود یا نه و مسایلی از این دست
که گریبان جامعهی نیمه سنتی ما را گرفته و مردم را از پرداختن به مهمات
زندگی بازداشته است!
در دنیای کنونی برخی کشورها تولیدکننده و برخی
کشورها مصرفکنندهی خودرو هستند به طوری که میتوان ادعا کرد صنعت
خودروسازی برای کشورهایی نظیر آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس، ژاپن، کره،
ایتالیا و چین درآمدزایی بالایی از جهات گوناگون دارد و سالانه هزاران
میلیارد دلار بابت خرید و فروش انواع خودرو رد و بدل میشود و هزاران هزار
صنعت پاییندستی را فعال نگه داشته است.
احساس نیاز روزافزون به استفاده
از خودرو در ایران موجب گردید که از اوایل دههی 40 شاهد تأسیس کارخانهی
تولید خودرو در ایران باشیم. نیاز به ژست تولیدکنندگی موجب شد بحث مونتاژ
یا سرهمبندی تولیدات کشورهای صنعتی در کشور ما رواج یابد به این امید که
تدریجاً شاهد بالندگی و استقلال این صنعت و درآمدزایی آن باشیم اما با کمال
تأسف علیرغم گذشت بیش از نیم قرن از تأسیس کارخانجات خودروسازی در ایران
هنوز هم نمیتوانیم مدعی ساخت یک خودرو ملی به معنای واقعی آن باشیم زیرا
این صنعت همواره تحت تأثیر سیاستهای کجدار و مریز و مدیریتهای رانتی که
به دنبال سودآوری کوتاهمدت بودهاند، نتوانسته روی پای خود بایستد.
مصیبتبارترین
رویدادی که در این حوزه شاهد آن هستیم تکیه بر درآمد فروش خودرو بدون
برنامهریزی برای مهار پیامدهای منفی ناشی از گسترش استفاده از آن توسط
مردم است. ترافیک، آلودگی هوا، منازعات خیابانی، تصادفات جادهای که سالانه
هزاران خانواده را داغدار و معلولدار میکند، مصرف بالای سوخت که هیچ
تناسبی با جمعیت کشور ندارد، یارانههای کمرشکن دولتی در بحث تأمین سوخت،
قاچاق سوخت، روند افزایشی قیمت خودور در شرایط رکود تورمی با تأثیر غیرقابل
انکار بر قیمت سایر کالاها، بیماریهای ناشی از زندگی در کلانشهرهای آلوده
و … از جمله مصایبی است که در بحث استفادهی بیرویه از خودرو گریبان
زندگی مردم را گرفته است.
در کشورهای برخوردار از صنعت خودروسازی تلاش
میکنند مردم را به استفاده از وسایل نقلیه عمومی و دوچرخه ترغیب کنند و
این امر تأثیر مثبت زیادی روی نظمپذیری مردم داشته است. متأسفانه فقدان
برنامهریزی برای فراگیر کردن چنین امری در ایران موجب گردیده که سهم ما از
صنعت خودورسازی چیزی در حد هیچ باشد.
زیرا وقتی دردسرهای ناشی از
داشتن صنعت خودروسازی را با نداشتن آن مقایسه میکنیم به این نتیجه میرسیم
که صنعت خودروسازی نیز مانند صنعت نفت بیش از آن که یک فرصت طلایی باشد یک
تهدید است.
نکتهی درخور توجه این است که از دولت گرفته تا برخی نهادها
و خصولتیها و میدانداران افسارگسیختهی بخش خصوصی و از همه بدتر دلالان
هر کدام برای خود سهمی از قیمت خودرو را در نظر گرفتهاند و بدون این که
قادر به همداستانی و هماهنگ شدن برای رفع معضلات ناشی از گرفتاریهای مردم
در پیوند با مشکلاتی که تولید و عرضه و استفاده از خودرو ایجاد میکند
باشند به مشکلات دامن میزنند.
نهادهای متولی برقراری نظم نیز نهایت
کاری که از دستشان برمیآید این است که هنگام مواجهه با مشکل با اعمال
جریمه و فروش حق رفت و آمد و دریافت حق پارکینگ برای خود درآمد ایجاد کنند
در حالی که چنین درآمدی نیز در راستای برطرف کردن مشکلات هزینه نمیشود.
پرواضح است که با این وضع ما به جایی نخواهیم رسید زیرا در صنعت خودروسازی چیزی را که باید به دنبال آن باشیم زیر پا میگذاریم.
وقت
آن است که از خود بپرسیم مگر قرار نبود خودور به آسانتر شدن زندگی و
حاکمیت نظم و انضباط بیشتر و از همه مهمتر درآمدزایی و ارزیآوری و رشد
اقتصادی بیانجامد؟ به راستی این صنعت برای ما چه دستاوردی داشته است؟ شما
تاکنون چند بار شنیدهاید که در کشورهای صاحب صنعت خودروسازی از وام دولتی
که با هدف راهاندازی کارگاههای قطعهسازی و به اصطلاح کارآفرینی در نظر
گرفته شده برای خرید قطعات بیکیفیت از کشوری دیگر استفاده کنند و به
بیکاری متخصصین و کارگران دامن بزنند و بازجستی هم در کار نباشد؟ مدتی است
که صنعت خودروسازی مشغول دور باطل است به طوری که نه تعطیل کردن آن
نتیجهبخش است و نه تداوم وضعیتی که در آن گرفتار شده امکانپذیر است! نگاه
تجملاتی به عنوان یک کالای لوکس به خودرو که بنا بود زندگی را تسهیل کند
اما به مشکلات دامن زده تا کی میتواند ادامه داشته باشد.
بیهیچ
تعارفی باید اعتراف کنیم که ماشین ابزار دست ما نیست بلکه ما ابزار دست
ماشین شدهایم. ماشینی که ترمز بریده و ما را به پرتگاه میبرد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/
نظرات بینندگان