به بهانه رحلت حاج محمدرضا حکمت آرا، راوی سالهای حماسه و عشق،
عروج غریبانه تابلوی زنده و سیار دفاع مقدس
حاج محمدرضا حکمت آرا، سال ها با بیماری صعب العلاج، دست و پنجه نرم کرد و رنج بسیار دید و دم بر نیاورد و در همه این لحظات سخت و دشوار صبر کرد و پس از تحمل روزهایی بسیار دشوار امروز بیست و هفتم خرداد ماه به همزمان شهیدش پیوست.
پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛ رزمنده شجاع هشت سال دفاع مقدس، فرمانده دلاور گردان عاشورا، معلم گرامی و متعهد و راوی سال های حماسه و ایثار، حاج محمد رضا حکمت آرا پس از سالهای متمادی دست و پنجه نرم کردن با بیماری صعب العلاج و رنج و مرارت بسیار به لقا الله پیوست و میهمان همسنگران شهیدش شد.
***
تابلوی زنده و سیار دفاع مقدس
اگر به مردم شهر بگویی اولین کلمه ای که بعد از شنیدن نام حاج محمد رضا به ذهنتان خطور می کند چیست؟ می گویند رزمنده؛ می گویند دفاع مقدس؛ می گویند راوی؛ می گویند روایتگری. اصلاً تابلوی زنده و سیار دفاع مقدس بود.
در خانواده ای مومن و زحمتکش و با نان حلال و دسترنج پدر از کار کشاورزی بزرگ شد.روزی که خیلی ها ظواهر دنیا فریبشان داده بود و از نزدیک جبهه ها رد نمی شدند، با عنوان بسیجی اعزام شد. در اکثر عملیات ها دلاوری کرد. مگر می شود که خرمشهر، آبادان، شلمچه و اروند، ایثار او را در عملیات های الی بیت المقدس، کربلای ۴ و ۵ و والفجر ۸ فراموش کنند!؟
پیک گردان فجر بود و در این گردان افتخارآفرین، فرمانده گروهان شد.
***
راوی مجاهدت
شجاع و نترس بود و پیگیر. در سال های حماسه و خون مردانه جنگید و به شرف جانبازی نائل آمد.معلمی متعهد و دلسوز و با دانش آموزان خوش برخورد بود. بعد از جنگ، ادامه راه همرزمان شهیدش را در خدمت به بسیجیان دید و فرمانده گردان عاشورا شد.
سال های متمادی با نظم و جدیت، گردان را با عشق فرماندهی کرد و روزهای درخشانی را در دفتر افتخارات گردان عاشورا ثبت کرد. بسیجیان گردان هرگز خاطرات شیرین رزمایش ها و پیاده روی ها و میدان تیرها را در دهه هفتاد و هشتاد تحت فرماندهی او فراموش نمی کنند.
بسیار بسیار متواضع بود و همپای نیروها حرکت می کرد. هرگز به کسی فخر نفروخت و خدمت در بسیج را افتخار می دانست.کار بسیج را با علاقه و انگیزه انجام می داد و تا انتها دنبال می کرد. نسبت به بچه های جبهه و جنگ علاقه ای وصف ناشدنی داشت.
در تمام سال های پس از جنگ، حماسه و ایثارِ همرزمانش را روایتگری کرد و روزهای بسیاری از سال را در مناطق مستقر بود و راوی مجاهدت شهیدان و رزمندگان بود. با مناطق عملیاتی و رزمندگان حاضر در عملیات ها کاملا آشنا بود و رسا و دلنشین روایت می کرد.
***
اسوه صبر
از دوستان شهیدش که می گفت بغض می کرد و اشکش جاری می شد. پس از سال ها خدمت صادقانه در امر تعلیم و تربیت، به کسوت بازنشستگی نائل آمد. در روزگاری که برخی نجومی حقوق می گرفتند، به نان بازنشستگی و زحمت کار کشاورزی قناعت کرد و برای خود از مال دنیا کیسه ندوخت.
و آخرین پرده زندگی او صبر بود.
حاج محمدرضا حکمت آرا، سال ها با بیماری صعب العلاج، دست و پنجه نرم کرد و رنج بسیار دید و دم بر نیاورد و در همه این لحظات سخت و دشوار صبر کرد و پس از تحمل روزهایی بسیار دشوار در بیست و هفتم خرداد ماه به همزمان شهیدش پیوست.
اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیرا...
دو چیز حاصل عمر است، نام نیک و ثواب
وزین دو درگذری کلُّ مَن علیها فان
***
پی نوشت:
از غربت و مظلومیت اصحاب جبهه و جنگ و مجاهدان بی ادعای استهبانی، آن است که پس از رحلت، در گوشه ای از قبرستان، غریبانه و مظلومانه به خاک سپرده می شوند، حال آنکه در برخی از شهرهای استان شاهد آنیم که قطعه ای برای این عزیزان در نظر گرفته شده است. بارها و بارها این موضوع بحث شده و منعکس شده ولی هیچ اقدامی انجام نشده است.
اکنون نیز امید به اقدامی نداریم ولی خواستیم تا غربتشان را فریاد زده باشیم.
محمد عباسپور
نظرات بینندگان