چرایی روابط ایران و طالبان در بستر انتقام سخت
پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛به دنبال درخواست انتقام سخت ایران از آمریکا به دلیل شهادت حاج قاسم سلیمانی، یک اکانت توئیتری بنام ذبیح الله، خبر از سرنگونی یک هواپیمای پیشرفته آمریکا و کشتن سرنشینان آن داد. این خبر به سرعت به تیتر یک رسانه ها مبدل شد و موجی از خوشحالی را در ایران ایجاد نمود. بسیاری نیز آنرا تیر غیب ایران دانستند و عدم توانایی فنی و نظامی طالبان در سرنگونی هواپیمای پیشرفته بمباردیر، را نشانه ای بر مدعای خود دانستند.
این ادعا سبب مطرح شدن این سوال گردید که جمهوری اسلامی ایران چه نسبتی می تواند با طالبان داشته باشد و آیا می توان فرضیه همکاری نظامی و سیاسی بین آنها را مطرح نمود. آنچه در ادامه می آید، تحلیل و خبری است که نگارنده بر اساس مطالعات و منابع موجود می نویسد تا روشن کننده بسیاری از مسائل و رفع شبهات باشد.
در بیان نخستین نکته باید عنوان نمود که یک تفاوت ماهوی بین آنچه تا دیروز طالبان می نامیدیم و امروز با آن روبرو هستیم وجود دارد. حتی باید با دقت بین گروه های سلفی و تکفیری همچون طالبان، القائده، داعش، النصره و .. تفاوت هویتی ایجاد نمود، آنچنان که در عرصه واقعیت نیز چنین است، برای مثال هم اکنون داعش و طالبان دشمن یکدیگر بوده و با هم در افغانستان نزاع خونین دارند. مثال دیگر را باید در استفاده ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان از فضای مجازی و توئیر دانست، این فرد سخنگوی همان تشکیلاتی است که چند سال پیش حتی رادیو ها را نیز از بین می برد، اما اکنون از اینترنت استفاده می کند، این یعنی طالبان آن گروه مرتجع سابق نیست.
نکته بعد اینست که طالبان در ابتدای ظهور سیاسی خود با ربانی رئیس جمهور افغانستان که از نژاد تاجیک ایرانی بود همکاری نظامی کرده و پشتیبان هم بودند، اما سپس به ربانی پشت کرده و با تحریک پاکستان در پی تسلط بر افغانستان افتادند.
سالها بعد از سقوط دولت طالبان با حمله آمریکا، یک چرخش اساسی در سیاست هایش ایجاد شد و از گروهی که در حمایت آمریکا و عربستان بود به گروه معتدل ضد غربی مبدل شده است، این تغییر را باید به دنبال سفر تعدادی از اعضای این گروه در سال 1394 به ایران و دیدار آنها با مسئولان امنیتی ایران دانست، این سفر باعث رنجش دولت پاکستان شد و آنها برای بی نتیجه گذاشتن این سفر، خبر قدیمی مرگ ملاعمر را از طریق دولت کابل به صورت رسمی اعلام کردند تا مشروعیت گروه حاضر در ایران را زیر سوال ببرند. این امر سبب شد که دو دستگی سابق شدت بگیرد و طالبان کنونی از پاکستان به عنوان مادر خویش فاصله گرفته و به ایران نزدیک شود، خصوصا ًاینکه اکنون هم اکنون هبت الله آخوندزاده از اعضای اصلی جریان انقلاب اسلامی افعانستان نیز به عنوان رهبر این گروه می باشد.
سالها بعد از سقوط دولت طالبان با حمله آمریکا، یک چرخش اساسی در سیاست هایش ایجاد شد و از گروهی که در حمایت آمریکا و عربستان بود به گروه معتدل ضد غربی مبدل شده است، این تغییر را باید به دنبال سفر تعدادی از اعضای این گروه در سال 1394 به ایران و دیدار آنها با مسئولان امنیتی ایران دانست، این سفر باعث رنجش دولت پاکستان شد و آنها برای بی نتیجه گذاشتن این سفر، خبر قدیمی مرگ ملاعمر را از طریق دولت کابل به صورت رسمی اعلام کردند تا مشروعیت گروه حاضر در ایران را زیر سوال ببرند. این امر سبب شد که دو دستگی سابق شدت بگیرد و طالبان کنونی از پاکستان به عنوان مادر خویش فاصله گرفته و به ایران نزدیک شود، خصوصا ًاینکه اکنون هم اکنون هبت الله آخوندزاده از اعضای اصلی جریان انقلاب اسلامی افعانستان نیز به عنوان رهبر این گروه می باشد.
بررسی تاریخچه طالبان نشان می دهد که همواره آمریکا و عربستان در پی ایجاد یک نمونه مشابه انقلاب اسلامی و معرفی آن به عنوان نماد اسلام برای کاهش هژمونی جمهوری اسلامی بوده که طالبان را در این عرصه یاری می کردند و با هر ترفندی سعی در دور کردن آنان از ایران می کردند.
از اینرو باید به بدترین تجربه ایران با طالبان که در طی آن 9 نفر از دیپلمات های ایرانی توسط طالبان در مزارشریف افغانستان شهید شدند، به دیده شک نگریست که عده ای در پی رویایی ایران با طالبان و انداختن ایران به باتلاق این کشور بودند که علی رغم پیاده سازی ده هزار نیرو و تجهیزات در مرز، با درایت رهبری این جنگ صورت نگرفت، بعدها این فرضیه تقویت و مشخص شد که سپاه صحابه به عنوان گروه وابسته به سازمان اطلاعات پاکستان در این حمله عامل اصلی بوده و طالبان خود را در این جنایت بیگناه می دانستند و حتی سفارت ایران در افغانستان امید به حضور جریان اصیل طالبان برای جلوگیری از تسخیر سفارت داشتند.
از اینرو باید به بدترین تجربه ایران با طالبان که در طی آن 9 نفر از دیپلمات های ایرانی توسط طالبان در مزارشریف افغانستان شهید شدند، به دیده شک نگریست که عده ای در پی رویایی ایران با طالبان و انداختن ایران به باتلاق این کشور بودند که علی رغم پیاده سازی ده هزار نیرو و تجهیزات در مرز، با درایت رهبری این جنگ صورت نگرفت، بعدها این فرضیه تقویت و مشخص شد که سپاه صحابه به عنوان گروه وابسته به سازمان اطلاعات پاکستان در این حمله عامل اصلی بوده و طالبان خود را در این جنایت بیگناه می دانستند و حتی سفارت ایران در افغانستان امید به حضور جریان اصیل طالبان برای جلوگیری از تسخیر سفارت داشتند.
ظهور داعش و گسترش اندیشه تکفیری آن در بین بسیاری از مردم منطقه خاورمیانه و کم فروغ شدن اندیشه طالبانیسم سبب اعتدال بیشتر این گروه گردیدکه با انتقال تعداد زیادی از اعضای داعش توسط آمریکا و انگلیس به افغانستان، یک هشدار جدی برای موجودیت طالبان ایجاد شد، از اینرو آنها در پی راه حلی برای مقابله با گسترش داعش برآمدند که هم طالبان را به رسمت نمی شناخت و هم داشت جای آنان را در اندیشه مردم می گرفت.
این نیاز، آنان را به سمت ایران کشاند و ایران سعی کرد با کمک طالبان، داعش را در افغانستان شکست دهد. این همکاری از یک سو سبب کاهش هزینه های نظامی و تلفانی نیروی انسانی ایران مانند سوریه شد و از سوی دیگر به طالبان کمک می کرد که بتواند قلمرو خود را در افغانستان حفظ کنند که موفق نیز شدند و داعش علی رغم حمایت غرب نتوانست در افغانستان شکل بگیرد.
این نیاز، آنان را به سمت ایران کشاند و ایران سعی کرد با کمک طالبان، داعش را در افغانستان شکست دهد. این همکاری از یک سو سبب کاهش هزینه های نظامی و تلفانی نیروی انسانی ایران مانند سوریه شد و از سوی دیگر به طالبان کمک می کرد که بتواند قلمرو خود را در افغانستان حفظ کنند که موفق نیز شدند و داعش علی رغم حمایت غرب نتوانست در افغانستان شکل بگیرد.
از اوج درگیری بین این دو گروه که در اواسط سال 1394 بود، طالبان به سمت ایران نیز گرایش پیدا کرد تا ایران بتواند با کاهش حساسیت های این گروه، سبب ایجاد یک امنیت و آرامش در افغانستان شده که تا حدودی نیز در کنار کشورهایی چون قطر موفق به این امر شد.
امری که یک هدف آن بیرون کردن خارجی ها خصوصا آمریکا از افغانستان بود تا دولت بتواند بدون اجبار خارجی یک سیاست همسان قومی و دینی را برای استفاده از همه جریانات در پیش گیرد. سیاستی که مقابله با آمریکا به یک هدف مشترک برای ایران و طالبان تبدیل شد و ایران نیز در راستای سیاست های خود از این حس ضد آمریکایی طالبان استفاده می کند که سرنگونی هواپیمای آمریکایی را می توان در این راستا توصیف نمود که ایران بدون درگیری و حتی دخالت مستقیم، بزرگترین برنده سقوط این هواپیما و محدود شدن فعالیت آمریکایی به دست نیرو و دوست سابق خود آنان می باشد.
امری که یک هدف آن بیرون کردن خارجی ها خصوصا آمریکا از افغانستان بود تا دولت بتواند بدون اجبار خارجی یک سیاست همسان قومی و دینی را برای استفاده از همه جریانات در پیش گیرد. سیاستی که مقابله با آمریکا به یک هدف مشترک برای ایران و طالبان تبدیل شد و ایران نیز در راستای سیاست های خود از این حس ضد آمریکایی طالبان استفاده می کند که سرنگونی هواپیمای آمریکایی را می توان در این راستا توصیف نمود که ایران بدون درگیری و حتی دخالت مستقیم، بزرگترین برنده سقوط این هواپیما و محدود شدن فعالیت آمریکایی به دست نیرو و دوست سابق خود آنان می باشد.
نظرات بینندگان