یادداشت وارده؛
آیا انقلاب اسلامی حاصل خواست آمریکا و انگلیس است؟
یکی از مهمترین مباحثی که پیرامون وقوع انقلاب اسلامی ایران مطرح است و هرساله تعدادی زیادی از دانشجویان و حتی مردم عادی از نگارنده می پرسند اینست که آیا درست است که آمریکا و انگلیس شاه را برده و خود آنها زمینه آمدن امام خمینی را فراهم کردند؟
آنها در تایید سوال خود به پاره ای گفتار و اسناد هم رجوع می کنند که افراد اطراف حضرت امام با آمریکا مذاکره می کرد و یا اینکه اجازه استقرار امام در فرانسه داده شده و امام به راحتی به ایران بر می گردند.
واقعیت امر اینست که برای آمریکا و انگلیس فقط منافع خود مهم بوده و اینکه چه کسی بر ایران حکمفرما باشد، زیاد مهم نبوده و فقط باید منافع آنان فارغ از منافع ایران تامین گردد.
از سوی دیگر آمریکا و انگلیس همواره چندین سناریو را برای ایران در نظر گرفته اند تا بتوانند به سرعت خود را با شرایط جدید پیش آمده وفق دهند.
این امر در مورد ایران پهلوی نیز حکمفرما بوده و آنان در راستای تامین منافع خود با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر ایران به اتخاذ سیاست و تصمیم گیری می پرداختند.
بررسی رفتارهای این دو کشور در مورد پهلوی نشان از یک سیالیت مطابق با شرایط دارد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۷ آمریکا و انگلیس حمایت همه جانبه و تمام قد از شاه کرده و حتی بارها با ارسال پیام و دیدار از ایران شاه را مطمئن می کنند که همواره در کنار او هستند و تحت هر شرایطی از عملکردش دفاع خواهند کرد که نمونه واضح آن حمایت کارتر در دیماه ۵۶ با سفر به ایران و سپس حمایت از کشتار مردم در میدان ژاله توسط شاه است.
اما وقتی که می بینند شاه دچار ضعف جدی شده و حمایت همه جانبه از نمی تواند سبب حفظ او شده و حتی ممکن است مورد غضب انقلابیون واقع شوند به سراغ دیگر گزینه های خود رفتند، یکی از مهمترین این گزینه ها انجام کودتا با کمک نظامیان بود که با سفر ژنرال هایزر به ایران و بررسی میزان وفاداری ارتش، از انجام آن نیز ناامید شدند فلذا به سراغ گزینه های دیگر رفتند.
آنان سپس سعی کردند که با ارتباط با انقلابیون و اطرافیان امام خمینی از محبوبیت آنها جهت استقرار حکومت مورد پسند خود بهره ببرند. لذا در تهران و پاریس به سراغ انقلابیون رفته و با افرادی چون ابراهیم یزدی بارها دیدار می کنند تا ضمن ترساندن آنها از کودتای ارتش شاهنشاهی به حمایت آنان از دولت بختیار و یا یک حکومت جدید جمهوری بپردازند که هر بار نطق و پیام شدید حضرت امام مواجه شده و نقشه های آنان نقش بر آب می شد.
بعد از نامیدی تمام از حکومت پهلوی، آنان سعی در کانالیزه کرده انقلاب اسلامی و مهره چینی در آن کردند که اسناد سفارت آمریکا نشان می دهد که در بسیاری از موارد موفق به این امر نیز شدند. از اینرو ارتباطات را بیشتر کرده و شائبه هایی را ایجاد کردند و سعی کردند که خود را در به قدرت رسیدن انقلابیون سهیم بدانند.
از اینرو حمایت از شاه را به حداقل رساندند و حتی در مواقعی حاضر شدند که طی یک معامله شاه را به ایران بازگردانند و منافع خود را بیش از این به خاطر نیندازند.
اما بعد از پیروزی انقلاب و عدم موفقیت در ماندگاری دولت موقت که عمدتا از مرتبطین آنان بودند به راهکارهای دیگری برای تامین منافع خود از طریق سرنگونی جمهوری اسلامی ایران روی آورند که انجام کودتاهای مختلف، جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی از جمله آنهاست.
از اینرو نباید فقط یک سیاست مانند مذاکره با تعدادی از اطرافیان امام را ملاک بررسی سیاست خارجی غرب در مواجه انقلاب اسلامی دانست.
آنها در تایید سوال خود به پاره ای گفتار و اسناد هم رجوع می کنند که افراد اطراف حضرت امام با آمریکا مذاکره می کرد و یا اینکه اجازه استقرار امام در فرانسه داده شده و امام به راحتی به ایران بر می گردند.
واقعیت امر اینست که برای آمریکا و انگلیس فقط منافع خود مهم بوده و اینکه چه کسی بر ایران حکمفرما باشد، زیاد مهم نبوده و فقط باید منافع آنان فارغ از منافع ایران تامین گردد.
از سوی دیگر آمریکا و انگلیس همواره چندین سناریو را برای ایران در نظر گرفته اند تا بتوانند به سرعت خود را با شرایط جدید پیش آمده وفق دهند.
این امر در مورد ایران پهلوی نیز حکمفرما بوده و آنان در راستای تامین منافع خود با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر ایران به اتخاذ سیاست و تصمیم گیری می پرداختند.
بررسی رفتارهای این دو کشور در مورد پهلوی نشان از یک سیالیت مطابق با شرایط دارد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۹ شهریور ماه ۱۳۵۷ آمریکا و انگلیس حمایت همه جانبه و تمام قد از شاه کرده و حتی بارها با ارسال پیام و دیدار از ایران شاه را مطمئن می کنند که همواره در کنار او هستند و تحت هر شرایطی از عملکردش دفاع خواهند کرد که نمونه واضح آن حمایت کارتر در دیماه ۵۶ با سفر به ایران و سپس حمایت از کشتار مردم در میدان ژاله توسط شاه است.
اما وقتی که می بینند شاه دچار ضعف جدی شده و حمایت همه جانبه از نمی تواند سبب حفظ او شده و حتی ممکن است مورد غضب انقلابیون واقع شوند به سراغ دیگر گزینه های خود رفتند، یکی از مهمترین این گزینه ها انجام کودتا با کمک نظامیان بود که با سفر ژنرال هایزر به ایران و بررسی میزان وفاداری ارتش، از انجام آن نیز ناامید شدند فلذا به سراغ گزینه های دیگر رفتند.
آنان سپس سعی کردند که با ارتباط با انقلابیون و اطرافیان امام خمینی از محبوبیت آنها جهت استقرار حکومت مورد پسند خود بهره ببرند. لذا در تهران و پاریس به سراغ انقلابیون رفته و با افرادی چون ابراهیم یزدی بارها دیدار می کنند تا ضمن ترساندن آنها از کودتای ارتش شاهنشاهی به حمایت آنان از دولت بختیار و یا یک حکومت جدید جمهوری بپردازند که هر بار نطق و پیام شدید حضرت امام مواجه شده و نقشه های آنان نقش بر آب می شد.
بعد از نامیدی تمام از حکومت پهلوی، آنان سعی در کانالیزه کرده انقلاب اسلامی و مهره چینی در آن کردند که اسناد سفارت آمریکا نشان می دهد که در بسیاری از موارد موفق به این امر نیز شدند. از اینرو ارتباطات را بیشتر کرده و شائبه هایی را ایجاد کردند و سعی کردند که خود را در به قدرت رسیدن انقلابیون سهیم بدانند.
از اینرو حمایت از شاه را به حداقل رساندند و حتی در مواقعی حاضر شدند که طی یک معامله شاه را به ایران بازگردانند و منافع خود را بیش از این به خاطر نیندازند.
اما بعد از پیروزی انقلاب و عدم موفقیت در ماندگاری دولت موقت که عمدتا از مرتبطین آنان بودند به راهکارهای دیگری برای تامین منافع خود از طریق سرنگونی جمهوری اسلامی ایران روی آورند که انجام کودتاهای مختلف، جنگ تحمیلی و تحریم اقتصادی از جمله آنهاست.
از اینرو نباید فقط یک سیاست مانند مذاکره با تعدادی از اطرافیان امام را ملاک بررسی سیاست خارجی غرب در مواجه انقلاب اسلامی دانست.
دکتر سید محسن هاشمی
نظرات بینندگان