گزارش شیرازه از تلاش های بی منت گروههای مردمی شیرازه در مهار کرونا
گروههای مردمی بهصورت جهادی پایکار آمدهاند و اقلام بهداشتی موردنیاز برای پیشگیری از کرونا را تولید میکنند، آنهم در شرایطی که کشور در تحریم به سر میبرد و آن کشورهایی که ما را تحریک کردهاند خودشان در چاه خودشان ماندهاند.
بحران دامن کشور را گرفته، نه یک بحران عادی، بلکه از آن بحرانهایی که در آن معلوم میشود یک کشور چند مرده حلاج است. کرونا این ویروس شدیداً اپیدمیک نه تنها در ایران که در کل جهان مشکلآفرین شده و همه را درگیر خود کرده است. اگر احتمال جنگ بیولوژیک را جدی بگیریم و قبول کنیم کار، کار همان مستکبران همیشگی است، الحق والانصاف کارشان را خوب انجام دادهاند و البته روی دیگر سکه را یادشان رفته ببینند که: «چاه نکن بهر کسی، اول خودت بعداً کسی».
حالا این ویروس و بلایی که به جان مردم دنیا انداختهاند دامن خودشان را هم گرفته است و در برخی کشورهای بهاصطلاح متمدن غربی شاهدیم که برای یک بسته دستمالکاغذی، چه دعواهایی که راه نمیافتد. حالا قضیه جهانی و جنگی بودنش را بیخیال میشوم و میخواهم از ایران خودمان بگویم. خواسته یا ناخواسته این ویروس منحوس دامن کشور ما را هم گرفته اما مردم در این اثنا پشت یکدیگر را خالی نکردهاند و دارند میجنگند، هم با ویروس و هم با شیوع آن.
مردم ایران دوباره مثل سالهای دهه 60 ثابت کردند که اختلافسلیقهها نمیگذارد پشت همدیگر را خالی کنند و هر بار که بحرانی دامنگیر کشور میشود دستبهدست هم میدهند و برای رفع آن بسیج میشوند.
گروههای مردمی بهصورت جهادی پایکار آمدهاند و اقلام بهداشتی موردنیاز برای پیشگیری از کرونا را تولید میکنند، آنهم در شرایطی که کشور در تحریم به سر میبرد و آن کشورهایی که ما را تحریک کردهاند خودشان در چاه خودشان ماندهاند.
اینجا یعنی در ایران هرکس هرکاری از دستش برمیآمده را دارد انجام میدهد. برخی گروهها کارگاه تولید ماسک راه انداخته و ماسک موردنیاز مردم را تأمین میکنند، دیگر گروهها مواد ضدعفونی تولید میکنند، یا برخی گروهها هم شهر و کوچههایش را ضدعفونی میکنند. در همین میان از خود بیماران کرونایی هم غافل نشدهاند و برای بهبودیشان پزشک و کادر درمانی شبانهروز مجاهدانه ایستادهاند و تلاش میکنند و گروههای مردمی و جهادی هم برای بهبودی این بیماران شروع کردهاند به آبمیوه گیری!
بله هرکس هرکاری از دستش برمی آید را انجام میدهد؛ اینجا ایران است، نمیخواهم شعاری حرف بزنم اما اینجا ایران است و کشور همبستگی است و این را همیشه ثابت کردهایم. جالبتر اینجاست که همه گروههای دستاندرکار با یکدیگر هماهنگ شدهاند.
حالا این ویروس و بلایی که به جان مردم دنیا انداختهاند دامن خودشان را هم گرفته است و در برخی کشورهای بهاصطلاح متمدن غربی شاهدیم که برای یک بسته دستمالکاغذی، چه دعواهایی که راه نمیافتد. حالا قضیه جهانی و جنگی بودنش را بیخیال میشوم و میخواهم از ایران خودمان بگویم. خواسته یا ناخواسته این ویروس منحوس دامن کشور ما را هم گرفته اما مردم در این اثنا پشت یکدیگر را خالی نکردهاند و دارند میجنگند، هم با ویروس و هم با شیوع آن.
مردم ایران دوباره مثل سالهای دهه 60 ثابت کردند که اختلافسلیقهها نمیگذارد پشت همدیگر را خالی کنند و هر بار که بحرانی دامنگیر کشور میشود دستبهدست هم میدهند و برای رفع آن بسیج میشوند.
گروههای مردمی بهصورت جهادی پایکار آمدهاند و اقلام بهداشتی موردنیاز برای پیشگیری از کرونا را تولید میکنند، آنهم در شرایطی که کشور در تحریم به سر میبرد و آن کشورهایی که ما را تحریک کردهاند خودشان در چاه خودشان ماندهاند.
اینجا یعنی در ایران هرکس هرکاری از دستش برمیآمده را دارد انجام میدهد. برخی گروهها کارگاه تولید ماسک راه انداخته و ماسک موردنیاز مردم را تأمین میکنند، دیگر گروهها مواد ضدعفونی تولید میکنند، یا برخی گروهها هم شهر و کوچههایش را ضدعفونی میکنند. در همین میان از خود بیماران کرونایی هم غافل نشدهاند و برای بهبودیشان پزشک و کادر درمانی شبانهروز مجاهدانه ایستادهاند و تلاش میکنند و گروههای مردمی و جهادی هم برای بهبودی این بیماران شروع کردهاند به آبمیوه گیری!
بله هرکس هرکاری از دستش برمی آید را انجام میدهد؛ اینجا ایران است، نمیخواهم شعاری حرف بزنم اما اینجا ایران است و کشور همبستگی است و این را همیشه ثابت کردهایم. جالبتر اینجاست که همه گروههای دستاندرکار با یکدیگر هماهنگ شدهاند.
حالا میخواهم این همبستگی و اعتقادی که پشت این همبستگی است را صریحتر نشانتان بدهم. نشان بدهم که دانشجو،طلبه،کارمند،کارگر،دانش آموز و ... همه پایکار آمدهاند تا شر بحران کرونا را از کشور کم کنند. نه دستمزدی میگیرند و نه کسی به آنها دستور داده است. پس ماجرا چیست؟ این همبستگی و مردمدوستی از کجا میآید؟
علی پور معظم طلبه سطح دو حوزه است، او در شیراز پایکار آمده است، او درباره اعتقادش به جهاد میگوید: در ادبیات ما به تو چه دیگر معنا ندارد و دیگر گذشته است. بچههایی که منسوب به انقلابی هستند و در فضای انقلابی کار میکنند-حالا خداکند که انقلابی باشیم- اما کسی که در این دایره افتاد و چندسالی کار کرد دیگر از خودش نمیپرسد چرا داری این کار را میکنی؟ از خودش میپرسد چرا تو فعال نیستی؟ چرا تکلیفت را انجام نمیدهی؟
همیشه خودش را بدهکار میداند نسبت به همه چیز نسبت به انقلابی،نسبت به مردم، نسبت به خدا نسبت به محیطزیست به همهچیز بدهکار است و خودش را در این دایره میبیند،چون میبیند خدا خیلی به او نعمت داده است خیلی کار باید انجام بدهد که نداده است. اصلاً امام یک کاری با ما کرده، این مقصرش امام است امام ما را تکلیف و مأموریت محور بار آورده است یعنی میگوید آقا هرجا هستی ببین مأموریتت چی هست انجام بده؛اینکه مزدت چه هست برایت چه چیزی فراهم میکنند یا فرش قرمز برایت پهن میکنند اینها اصلاً معنا ندارد چون بچههای انقلابی خودشان را همیشه بدهکار نعمتهایی که خدا داده میدانند. الآن هم فرصت جبران بی تلاشیها و کمکاری است قطعاً و اصلاً جدا از آن نیست. من جدیداً کرونا را اصلاً تهدید نمیبینم کرونا خیلی فرصت بزرگی است.
همیشه خودش را بدهکار میداند نسبت به همه چیز نسبت به انقلابی،نسبت به مردم، نسبت به خدا نسبت به محیطزیست به همهچیز بدهکار است و خودش را در این دایره میبیند،چون میبیند خدا خیلی به او نعمت داده است خیلی کار باید انجام بدهد که نداده است. اصلاً امام یک کاری با ما کرده، این مقصرش امام است امام ما را تکلیف و مأموریت محور بار آورده است یعنی میگوید آقا هرجا هستی ببین مأموریتت چی هست انجام بده؛اینکه مزدت چه هست برایت چه چیزی فراهم میکنند یا فرش قرمز برایت پهن میکنند اینها اصلاً معنا ندارد چون بچههای انقلابی خودشان را همیشه بدهکار نعمتهایی که خدا داده میدانند. الآن هم فرصت جبران بی تلاشیها و کمکاری است قطعاً و اصلاً جدا از آن نیست. من جدیداً کرونا را اصلاً تهدید نمیبینم کرونا خیلی فرصت بزرگی است.
کاظم روستایی هم شغل آزاد دارد و در طول سال هم کار جهادی میکند. او میگوید که اگر از کارهای جهادی دست میکشید میتوانست ماهیانه تا 10 میلیون تومان هم درآمد داشته باشد، اما حالا درامدش کارمندی است. اما چرا؟ از زبان خودش بشنویم: بیان این عشق سخت است. باید آدم واقعاً عاشق باشد. برخی کارها عشق میخواهد، مثل عشق به خدا، عشق به مردم، عشق به میهن. هرکسی به شکلی ارضا و تخلیه میشود و کار جهادی هم نوعی تخلیه شدن و وصل شدن به خداست.
خودم بهشخصه با کارهای جهادی خیلی احساس سبکی و نزدیکی به خدا میکنم. اصلاً احساس خستگی نمیکنم. اینقدری که نتیجه کار را میبینم احساس میکنم به معنای واقعی کرونا برای ما هیچی نیست. کرونا برای ما تعریف نشده است شاید از همان جنسی که نگاه ما یک چیز دیگر است. وقتی عشق به خدمت و عشق رسیدن به خدا داشته باشی خب دیگر خودت را در کرونا و اینجور مسائل حبس نمیکنی. یعنی نگاهت و دیدت وقتی فراتر از این مسائل باشد، چیزهایی مثل سیل و زلزله و کرونا ، اینها همه خیلی میتواند شما را در خودش درگیرکند و با خود ببرد. من میخواهم بگویم ما بدتر از کروناها را گذراندهایم.
وقتی خاطرات زمان جنگ و بمبماران شیمایی را میبینی یا سر میزنی به خانوادههایی که جانباز شیمایی دارند، میخواهم بگویم ما در برابر آنها اصلاً هیچی نیستیم. نمیتوانیم ادعا کنیم خیلی بزرگیم و داریم کار میکنیم. خیلی سخت است آن چیزی که در دلت است را به زبان بیاوری، خیلی سخت است.
خودم بهشخصه با کارهای جهادی خیلی احساس سبکی و نزدیکی به خدا میکنم. اصلاً احساس خستگی نمیکنم. اینقدری که نتیجه کار را میبینم احساس میکنم به معنای واقعی کرونا برای ما هیچی نیست. کرونا برای ما تعریف نشده است شاید از همان جنسی که نگاه ما یک چیز دیگر است. وقتی عشق به خدمت و عشق رسیدن به خدا داشته باشی خب دیگر خودت را در کرونا و اینجور مسائل حبس نمیکنی. یعنی نگاهت و دیدت وقتی فراتر از این مسائل باشد، چیزهایی مثل سیل و زلزله و کرونا ، اینها همه خیلی میتواند شما را در خودش درگیرکند و با خود ببرد. من میخواهم بگویم ما بدتر از کروناها را گذراندهایم.
وقتی خاطرات زمان جنگ و بمبماران شیمایی را میبینی یا سر میزنی به خانوادههایی که جانباز شیمایی دارند، میخواهم بگویم ما در برابر آنها اصلاً هیچی نیستیم. نمیتوانیم ادعا کنیم خیلی بزرگیم و داریم کار میکنیم. خیلی سخت است آن چیزی که در دلت است را به زبان بیاوری، خیلی سخت است.
خانم قنبریان هم در که در کارگاه تولیدی ماسک فعالیت میکند و ماسک تولید میکند میگوید: جدای از بحث خدا و پیغمبر الان بحثی انسانی هست. هرکس یک اعتقاد دینی دارد و یک اعتقاد انسانی، جان آدمها و هموطنانمان در خطر است و کاری که ما انجام میدهیم ، بعد انسانی هم دارید و آنکسی که بعد انسانی هم برایش مهم نباشد، به نظرم مشکل دارد. بچههایی که اینجا می ایند همه مذهبی نیستند اما حس وظیفهشان ایجاب کرده که بیایند اینجا و کمک کنند.
مهمترین انگیزه حضور من در اینجا، این است که اینجا را پشت جبهه میبینم. پدرم هم رزمنده زمان جنگ بودهاند. یکزمانی پشت جبهه جنگ سخت بود و الآن هم پشت جبهه مبارزه با کرونا است. یک عده از مردم اگر در خانه بنشینند به قطع زنجیره کمک میکنند و عدهای هم باید بیایند اینجا کار کنند و بالاخره پرستاران هم در بیمارستان کار میکنند. هرکس یکجوری کمک میکند. نشستن برخی افراد در خانه بزرگترین کمکشان است و حضور ما در اینجا هم بزرگترین کمکمان.
مهمترین انگیزه حضور من در اینجا، این است که اینجا را پشت جبهه میبینم. پدرم هم رزمنده زمان جنگ بودهاند. یکزمانی پشت جبهه جنگ سخت بود و الآن هم پشت جبهه مبارزه با کرونا است. یک عده از مردم اگر در خانه بنشینند به قطع زنجیره کمک میکنند و عدهای هم باید بیایند اینجا کار کنند و بالاخره پرستاران هم در بیمارستان کار میکنند. هرکس یکجوری کمک میکند. نشستن برخی افراد در خانه بزرگترین کمکشان است و حضور ما در اینجا هم بزرگترین کمکمان.
علی صفری هم که کارمند است میگوید: ما نمیتوانیم خوب زندگی کنیم وقتی بقیه در شهر و کشورمان خوب زندگی نمیکنند. هرچقدر هم که بیخیال باشیم وقتی آدم آلان بقیه مردم را میبیند زندگی مقداری برایش سخت و تلخ میشود. شاید از کناران بگذرد و برود اما این تأثیر را با خود میبرد وقتی میبیند جماعتی هستند در سیستان و هرجای محرم که خیلی آرامشی ندارند. ما مدیون انقلابیم و حالا انقلاب به هر طریقی در آن مسیری که مدنظر بوده پیش نرفته و این دین بچهها به انقلاب باعث میشود که در زندگیشان آسودگی نداشته باشند و به همهچیز حساس باشند و حرکت کنند و دستگاه امام حسین را نگهدارند چون دستگاه امام حسین را زنده نگهداشتن یکی از اصول انقلاب بوده است. ما میخواهیم در این راه برویم. کار جهادی صرفاً بیل زدن و ضدعفونی کردن و ماسک تولید کردن نیست، زنده نگهداشتن این راه است. این علم باید بالا باشد و این علم هم از انقلاب جدا نیست. ما انقلاب کردیم که این علم بالا بماند؛ انقلاب کردیم که انقلاب اسلامی داشته باشیم. در انقلاب اسلامی برمیگردیم به آن صحبت حضرت امیر که وقتی بقیه آرامش ندارند ما هم نباید آرامش داشته باشیم.
محمد نصرنیا، دانشجوی دکتری جامعهشناسی است که در کار تولید ماسک و ژل ضدعفونیکننده وارد شده است. او میگوید دغدغه برایش مهم است و دلی کار میکند: یک موقعی من میخواهم بروم به کسی که تکدی گری میکند یک کمکی کنم؛این دو حالت دارد یک نگاهی میکنم میبینم خب این بیچاره در این ساعت روز با احتمالاً ژست خاصی هم دارد دستش اینجوری هست پاسش اینجوری هست خب کمکش کنم، کمکی که میکنم دارم به دلم خودم میکنم. دل خودم را آرام میکنم. میگویم دلم سوخته و برای سوزش دلم این هزینه را میکنم.
یک موقعی هست که نه هیچ دلسوزیای نیست؛ نیت خالصی دارم مثلاً برای خدا پولم را میدهم و اصلاً دلم برای طرف هم نسوخته است. تفاوت میکند یک موقع پول برای دل خودم میدهم یک موقع هست که نه نیتم چیز دیگری هست. الآن میخواهم این سوختگی دل را که میروی کف جامعه میبینی مردم نیاز به یکسری چیزهایی دارند و واقعاً نیست را رفع کنم. من روز اول خودم درگیر این ماجرا شدم دستکش میخواستم چیزهای اینجوری خب نبود و بچه کوچک دارم و اذیت هم میشدم. بعد این را کمی تعمیمش دادم.
یک موقعی هست که نه هیچ دلسوزیای نیست؛ نیت خالصی دارم مثلاً برای خدا پولم را میدهم و اصلاً دلم برای طرف هم نسوخته است. تفاوت میکند یک موقع پول برای دل خودم میدهم یک موقع هست که نه نیتم چیز دیگری هست. الآن میخواهم این سوختگی دل را که میروی کف جامعه میبینی مردم نیاز به یکسری چیزهایی دارند و واقعاً نیست را رفع کنم. من روز اول خودم درگیر این ماجرا شدم دستکش میخواستم چیزهای اینجوری خب نبود و بچه کوچک دارم و اذیت هم میشدم. بعد این را کمی تعمیمش دادم.
آقای نصیری هم بیرون بر دارد و میگوید با کار جهادی سبک میشود و احساس میکند به خدا نزدیکتر شده است. او با گروههای جهادی دیگر که جمعشان بیش از 70 گروه میشود، هماهنگ شدهاند و شبها شهر را محله به محله ضدعفونی میکنند. حالا هم میگوید: الان داریم وارد قضیه آبمیوه گیری برای بیماران کرونایی میشویم. چون معمولاً بیماران کرونایی میل به غذا ندارند طبق تحقیقی که کردیم و دستگاه تنفسیشان مشکل دارد و غذا از ریهشان به درستی پایین نمیرود و میل به میوه هم ندارند. به این نتیجه رسیدهایم که آبمیوه برایشان مفید است و به راحتی میتوانند میل کنند و برای سیستم ایمنی بدنشان هم مفید است.
همه اینها را مرور اجمالی کردم و اگر میخواستم کل ماجراها و گپ و گفت هایی که با گروههای مردمی و جهادی که وارد قضیه کرونا شدهاند را در اینجا بیاورم متن بسیار طویلتر میشد. اما تا همینجای کار باید حساب کار دستمان آمده باشد. همبستگی مردم ایران در این روزها مثال زدنی نیست و روزی خواهد آمد که در صفحات تاریخ ثبت خواهد شد. مثل دهه 60 که ثبت شد و خاطرات خوش همبستگی و جهاد در آن دوران هنوز هم کاممان را شیرین میکند.
هرچند الان هم جهان فهمیده ایرانیها مردمی نیستند که برای یک دستمال کاغذی همدیگر را تکه و پاره کنند و همانگونه که در دهه 60 از نان خودشان میزدند و به جبههها کمک میکردند، این روزها پای کار آمدهاند و از وقت و پول و زندگیشان زدهاند برای خدمت و کمک به مردم خودشان. جهان این را میبیند و در تاریخ جهان هم ثبت خواهد شد که در بحران کرونا کشورها و ملتها چندمرده حلاج بودند.
هرچند الان هم جهان فهمیده ایرانیها مردمی نیستند که برای یک دستمال کاغذی همدیگر را تکه و پاره کنند و همانگونه که در دهه 60 از نان خودشان میزدند و به جبههها کمک میکردند، این روزها پای کار آمدهاند و از وقت و پول و زندگیشان زدهاند برای خدمت و کمک به مردم خودشان. جهان این را میبیند و در تاریخ جهان هم ثبت خواهد شد که در بحران کرونا کشورها و ملتها چندمرده حلاج بودند.
نظرات بینندگان