جلسه نهم تفسیر قرآن استاد سیدعلی خامنه ای؛
عبادت و اطاعت انحصاری خدا
متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصهسازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.
توحید؛ طولانی ترین و مفصل ترین بحث قرآن
طولانیترین و مفصلترین بحثی که در سراسر قرآن انجام گرفته بحث توحید است که هم از لحاظ لحن سخن و هم از لحاظ تعداد آیات بیمثل و بیمانند است. توحید علاوه بر اینکه یک بینش است، یک برداشت از واقعیت است، علاوه بر این یک شناخت عملزا و زندگیساز است. یعنی توحید عقیدهای است که متضمن تعهد و مسئولیت است.
آیا این تعهد در همین خلاصه میشود که ما به زمان یا به دل و به فکر این عقیده را بپذیریم؟ یعنی خود اعتقاد یک مسئولیت است یا از منطقه فکر و دل بیرونتر میآید قلمروی این مسئولیت؟
تعهدی که توحید به فرد موحد یا جامعه موحد میدهد، از حد فرمان های شخصی و تکالیف فردی بالاتر است. تعهدی که توحید به یک جامعه موحد میدهد شامل مهمترین، کلیترین، بزرگترین، اولیترین و اساسیترین مسایل یک جامعه است. مثل حکومت، مثل اقتصاد، مثل روابط بینالملل، مثل روابط افراد با یکدیگر که اینها مهمترین حقوق اساسی است برای اداره و زندگی یک جامعه. ما معتقدیم که تعهد توحید و مسئولیتی که بار دوش موحد میشود، مسئولیتی است در حد تکالیف اساسی و حقوق اساسی یک جامعه.
آیا این تعهد در همین خلاصه میشود که ما به زمان یا به دل و به فکر این عقیده را بپذیریم؟ یعنی خود اعتقاد یک مسئولیت است یا از منطقه فکر و دل بیرونتر میآید قلمروی این مسئولیت؟
تعهدی که توحید به فرد موحد یا جامعه موحد میدهد، از حد فرمان های شخصی و تکالیف فردی بالاتر است. تعهدی که توحید به یک جامعه موحد میدهد شامل مهمترین، کلیترین، بزرگترین، اولیترین و اساسیترین مسایل یک جامعه است. مثل حکومت، مثل اقتصاد، مثل روابط بینالملل، مثل روابط افراد با یکدیگر که اینها مهمترین حقوق اساسی است برای اداره و زندگی یک جامعه. ما معتقدیم که تعهد توحید و مسئولیتی که بار دوش موحد میشود، مسئولیتی است در حد تکالیف اساسی و حقوق اساسی یک جامعه.
تفاوت جامعه توحیدی و غیرتوحیدی
در نتیجه این مسوولیت، قیافه و اندام جامعه توحیدی با قیافه و اندام جامعه غیرتوحیدی متفاوت است. نظم اجتماعی و سیستم اجتماعی و شکل اجتماعی جامعه توحیدی یک چیزی است به کلی مغایر و احیاناً متعارض و متضاد با جامعه غیرتوحیدی. بنابر اصل توحید انسانها حق ندارند هیچ کس و هیچ چیز جز خدا را عبودیت و اطاعت کنند.
فلذا شیطان فقط عبارت از جناب ابلیس نیست یا یک چیز پنهان و مخفی که به چشم نمیآید. بلکه شیطان یک مفهوم عامی است.
در حدیثی امام باقر علیهالسلام میفرمایند: «اطاعت آن قدرتی که از سوی خدا و نماینده خدا نباشد؛ اطاعت از آن مرکزی که آن مرکز از مرکز قدرت پروردگار الهام نگرفته باشد، این در حد شرک یا خود شرک است و مردمی که این کار را انجام میدهند و مبتلای یه این درد و نابسامانی بزرگ اجتماعی هستند -ولو در کارهای شخصی خودشان پرهیزکار و مراقب باشند- اما این بلای بزرگ موجب میشود که خدای متعال نظر لطف و رحمت را از این امت برگیرد. آنها را معذب، معاقب و مبتلای به نقمت خود قرار دهد.» این حدیث است. چرا؟ برای خاطره اینکه اطاعت غیرخدا و عبودیت غیرخدا منافی است با هدفی که خدا انسان را برای آن هدف آفریده است که منافی است با تکامل و تعالی انسان و آزادگی و وارستگی او که مقدمه اوجگیری انسان است.
باید از خود پرسید: اگر تدبیر تکوینی عالم به دست خداست چرا تدبیر تشریعی عالم به دست او نباشد؟ آن کسی که قوانین و سنتهای طبیعی را در جهان و انسان به وجود آورده، چرا جعل و تشریح قوانین مدنی و جزایی را به دست افراد ضعیف و عقلهای ناقص و دانشهای محدود و ارادههای ضعیف و امثال بشر معمولی بدهد؟ چرا خودش جامعه را اداره نکند؟ چرا خودش قانون نگذارد؟ چرا خودش قدرت نگاهبان و پاسدار قانون را معین نکند و از او حمایت نکند؟ امامت و ولایت چرا تعیین نکند؟ چرا امام قرار ندهد؟ چرا ولی من قِبَلِ الله قرار ندهد؟ بگذارد به عهده عقول ناقص مردم؟ چرا؟
یک قدری با آهنگ توحید در قرآن باید آشنا شد. بد جوری ما در زمینه شناخت معارف اسلامی از قرآن دور افتادیم و سرگرم شدیم به یک سلسله پندارهای عامیانه و سست که در پوچی و بیاساسی و بیبنیادی از هر پوچی پوچتر است و توام با خرافات و پندارهای باطل شده و همین بود که این ظاهر فریبنده و باطن پوچ در مقابل موجهای مادیگری تاب و توان نیاورد و دیدید که چگونه از بین رفت.
فلذا شیطان فقط عبارت از جناب ابلیس نیست یا یک چیز پنهان و مخفی که به چشم نمیآید. بلکه شیطان یک مفهوم عامی است.
در حدیثی امام باقر علیهالسلام میفرمایند: «اطاعت آن قدرتی که از سوی خدا و نماینده خدا نباشد؛ اطاعت از آن مرکزی که آن مرکز از مرکز قدرت پروردگار الهام نگرفته باشد، این در حد شرک یا خود شرک است و مردمی که این کار را انجام میدهند و مبتلای یه این درد و نابسامانی بزرگ اجتماعی هستند -ولو در کارهای شخصی خودشان پرهیزکار و مراقب باشند- اما این بلای بزرگ موجب میشود که خدای متعال نظر لطف و رحمت را از این امت برگیرد. آنها را معذب، معاقب و مبتلای به نقمت خود قرار دهد.» این حدیث است. چرا؟ برای خاطره اینکه اطاعت غیرخدا و عبودیت غیرخدا منافی است با هدفی که خدا انسان را برای آن هدف آفریده است که منافی است با تکامل و تعالی انسان و آزادگی و وارستگی او که مقدمه اوجگیری انسان است.
باید از خود پرسید: اگر تدبیر تکوینی عالم به دست خداست چرا تدبیر تشریعی عالم به دست او نباشد؟ آن کسی که قوانین و سنتهای طبیعی را در جهان و انسان به وجود آورده، چرا جعل و تشریح قوانین مدنی و جزایی را به دست افراد ضعیف و عقلهای ناقص و دانشهای محدود و ارادههای ضعیف و امثال بشر معمولی بدهد؟ چرا خودش جامعه را اداره نکند؟ چرا خودش قانون نگذارد؟ چرا خودش قدرت نگاهبان و پاسدار قانون را معین نکند و از او حمایت نکند؟ امامت و ولایت چرا تعیین نکند؟ چرا امام قرار ندهد؟ چرا ولی من قِبَلِ الله قرار ندهد؟ بگذارد به عهده عقول ناقص مردم؟ چرا؟
یک قدری با آهنگ توحید در قرآن باید آشنا شد. بد جوری ما در زمینه شناخت معارف اسلامی از قرآن دور افتادیم و سرگرم شدیم به یک سلسله پندارهای عامیانه و سست که در پوچی و بیاساسی و بیبنیادی از هر پوچی پوچتر است و توام با خرافات و پندارهای باطل شده و همین بود که این ظاهر فریبنده و باطن پوچ در مقابل موجهای مادیگری تاب و توان نیاورد و دیدید که چگونه از بین رفت.
نظرات بینندگان