جلسه سیزدهم تفسیر قرآن استاد سیدعلی خامنه ای؛
فلسفه نبوت
متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصهسازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.
خرد انسان کافی نیست
یک سری علوم هستند که دانستن آن ها خوب است اما اولویت نیست. برای مثال در همین مبحث نبوت، اینکه پیامبر قبل از بعثت به چه دینی گرویده بودند یا منظور از بی سوادی پیامبر دقیقا چیست و ... این مسائل جزو مباحث ضروری و درجه اول برای پرداختن نیست، چرا که نکاتی مانند هدف بعثت پیامبر همچنان مغفول مانده و بایستی به این سوالات اساسی و مهم ابتدا پاسخ داد و سپس به سراغ مسائل درجه چندم رفت.
در مورد مبحث نبوت اولین نکتهای که به آن پرداخته می شود فلسفه نبوت است. درباره فلسفه نبوت یک جمله کافی است و آن اینکه حواس انسان، غرایز انسان و خرد انسان برای راهبری و دستگیری انسان کم هستند.
اکثر حیوانات از غرایز خود برای هدایت شدن بهره میگیرند. هدایت شدن در زندگی آنها به این معناست که بتوانند به آن هدفی که برای آن خلق شدهاند برسند. نکته دیگری که در زندگی و نحوه هدایت شدن حیوانات وجود دارد آن است که حیوانات تکامل و ترقی و پیشرفتی در کار خود ندارند. برای مثال اگر زنبور عسل را در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که در نحوه ایجاد کندو و ساختن خانه های مسدس از هزاران سال پیش تا الان تغییری مشاهده نمی کنیم. در زندگی انسان هم غریزه وجود دارد اما به این صورت در زندگی او ادامه نمی یابد. چرا که انسان هرچه از مرحله کودکی بالا می آید این ابزار که نامش غریزه است ضعیف تر و کم اثر می شود و چیزی قوی تر و نیرومندتر به نام عقل و خرد جای آن را می گیرد.
حال این سوال پیش می آید که آیا این خرد، انسان را برای رسیدن به هدایت کفایت می کند؟ البته اگر عقل بدون هوا و هوس و تعصب قضاوت کند تحقیقا خود او پاسخش به این سوال منفی خواهد بود. این به دو دلیل است: یک، به دلیل آنکه بشر محدود است. بی نهایت نیست، در حالیکه نیازهای انسان بی نهایت است و دلیل دوم آن است که واقعیت های تاریخی و علمی ما را به این نتیجه میرساند که عقل برای هدایت بشر همواره دچار اشتباه بوده و قابل اعتماد نیست. اینجاست که جای خالی نبوت احساس می شود؛ نبوت معنایش این است: انسان به یک نیروی بالاتر و هدایتی قویتر از هدایت حس و غریزه و عقل نیاز دارد. البته هدایتی که از سمت نبوت نازل بشود سرکوب کننده عقل نیست چرا که هدایت می آید تا عقل را راهنمایی کند و آن را پرورش دهد، او می آید تا عقل دفن شده را از زیر خروارها خاک بیرون بیاورد. در سخنی از امیرالمومنین داریم که خدا پیغمبران را فرستاد تا اینکه انسان ها را وادار کند تا به میثاق پیمان فطرت خود پایبند بمانند و نعمت های فراموش شده را به یادشان بیاورد. خردها و عقل ها و شعورهای جامعهی بشری را که توسط طواغیت دفن شده بود، بیرون بیاورند. پس پیغمبر ها با نیروی وحی به جنگ عقل نمی روند.
در مورد مبحث نبوت اولین نکتهای که به آن پرداخته می شود فلسفه نبوت است. درباره فلسفه نبوت یک جمله کافی است و آن اینکه حواس انسان، غرایز انسان و خرد انسان برای راهبری و دستگیری انسان کم هستند.
اکثر حیوانات از غرایز خود برای هدایت شدن بهره میگیرند. هدایت شدن در زندگی آنها به این معناست که بتوانند به آن هدفی که برای آن خلق شدهاند برسند. نکته دیگری که در زندگی و نحوه هدایت شدن حیوانات وجود دارد آن است که حیوانات تکامل و ترقی و پیشرفتی در کار خود ندارند. برای مثال اگر زنبور عسل را در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که در نحوه ایجاد کندو و ساختن خانه های مسدس از هزاران سال پیش تا الان تغییری مشاهده نمی کنیم. در زندگی انسان هم غریزه وجود دارد اما به این صورت در زندگی او ادامه نمی یابد. چرا که انسان هرچه از مرحله کودکی بالا می آید این ابزار که نامش غریزه است ضعیف تر و کم اثر می شود و چیزی قوی تر و نیرومندتر به نام عقل و خرد جای آن را می گیرد.
حال این سوال پیش می آید که آیا این خرد، انسان را برای رسیدن به هدایت کفایت می کند؟ البته اگر عقل بدون هوا و هوس و تعصب قضاوت کند تحقیقا خود او پاسخش به این سوال منفی خواهد بود. این به دو دلیل است: یک، به دلیل آنکه بشر محدود است. بی نهایت نیست، در حالیکه نیازهای انسان بی نهایت است و دلیل دوم آن است که واقعیت های تاریخی و علمی ما را به این نتیجه میرساند که عقل برای هدایت بشر همواره دچار اشتباه بوده و قابل اعتماد نیست. اینجاست که جای خالی نبوت احساس می شود؛ نبوت معنایش این است: انسان به یک نیروی بالاتر و هدایتی قویتر از هدایت حس و غریزه و عقل نیاز دارد. البته هدایتی که از سمت نبوت نازل بشود سرکوب کننده عقل نیست چرا که هدایت می آید تا عقل را راهنمایی کند و آن را پرورش دهد، او می آید تا عقل دفن شده را از زیر خروارها خاک بیرون بیاورد. در سخنی از امیرالمومنین داریم که خدا پیغمبران را فرستاد تا اینکه انسان ها را وادار کند تا به میثاق پیمان فطرت خود پایبند بمانند و نعمت های فراموش شده را به یادشان بیاورد. خردها و عقل ها و شعورهای جامعهی بشری را که توسط طواغیت دفن شده بود، بیرون بیاورند. پس پیغمبر ها با نیروی وحی به جنگ عقل نمی روند.
تناقض دین و عقل
کسی که فکر می کند دین و عقل با هم منافات دارد، یا دین را نمی شناسد و یا عقل ندارد. بنابراین دین برای کوبیدن عقل نمی آید بلکه برای هدایت افراد و دستگیری آنان می آید.
وقتی که عقل دچار هوا و هوس شود و شهوات و تعصبات بر او غالب شود نمیتواند درست قضاوت کند. در روایتی داریم که خداوند دو حجت بر مردم دارد: یکی پیغمبر و دیگری عقل است که به دلیل ناقص بودن عقل انسان و اینکه دانش و بینش وی برای هدایت کافی نیست باید دستی از غیب برون آید و انسان را هدایت کند و اینجا جایی ست که امدادهای غیبی به انسان می رسد. هر جا انسان به تکالیفش عمل کند آنجا شامل امدادهای غیبی خواهد شد. اما آنجایی که تکلیف الهی انجام داده نشود، آنجا امدادهای غیبی نصیب انسان نخواهد شد. لازم است برای هدایت انسان دستی از غیب بیاید تا نیروی عقل را برانگیزاند که آن دست، دست نبوت است.
وقتی که عقل دچار هوا و هوس شود و شهوات و تعصبات بر او غالب شود نمیتواند درست قضاوت کند. در روایتی داریم که خداوند دو حجت بر مردم دارد: یکی پیغمبر و دیگری عقل است که به دلیل ناقص بودن عقل انسان و اینکه دانش و بینش وی برای هدایت کافی نیست باید دستی از غیب برون آید و انسان را هدایت کند و اینجا جایی ست که امدادهای غیبی به انسان می رسد. هر جا انسان به تکالیفش عمل کند آنجا شامل امدادهای غیبی خواهد شد. اما آنجایی که تکلیف الهی انجام داده نشود، آنجا امدادهای غیبی نصیب انسان نخواهد شد. لازم است برای هدایت انسان دستی از غیب بیاید تا نیروی عقل را برانگیزاند که آن دست، دست نبوت است.
نظرات بینندگان