جلسه هجدهم تفسیر قرآن استاد سیدعلی خامنه ای؛
دشمنان انبیاء از چه طبقاتی هستند؟
متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصهسازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.
معارضین انبیا
نبوت یک رستاخیز اجتماعی است و از اصول این رستاخیز نفی طبقات اجتماعی است.
یعنی اگر چنانچه ضعیف حقش را با لکنت زبان گرفت، یک مقداری صورتش قرمز شد، یک چنین اجتماعی، اجتماع رستگار و موفق و پیروز مند نیست.
امیر المومنین علی علیه السلام میفرماید من هیچ جا ثروتی را انباشته ندیدم، مگر آنکه در کنار آن حق ضایع شده ای را دیدم.
در جامعه اسلامی زور نیست. زروگو نیست؛ اگر هم بخواهد بگوید نمی گذارند بگوید. چون نظام، نظامی بود که پیغمبر درست کرده بود. در این اجتماع مردم ملزمند همه فکر کنند. لازم است همه راه خودشان را پیدا کنند؛ وقتی پیدا کردند، سپس آن راه را بپیمایند.
در آن جامعه همه موظفند (چارچوب های حاکم بر جامعه این جبر را ایجاد می کند) از حقوق ضعفا و محرومان دفاع کنند.کسی حق ندارد بگوید مرا مصالح خودم بس. مرا کارهای خودم بس. در آن جامعه تعبد و کورکورانه حرکت کردن دنبال زید و عمر نیست.
حالا سوالی که ایجاد میشود اینست که اگر پیغمبر بگوید که می خواهد نظام اجتماعی را اینگونه ترتیب بدهد، چه کسانی با او در اجتماع جاهلی مبارزه خواهند کرد؟ و چه کسانی از او حمایت خواهند کرد؟
مستضعفین و این حمایت ها منشا پدید آمدن دو جبهه جاودانه است.
قرآن با لحنی عام از وجود معارضان دعوت انبیا یاد میکند و سه نام که مشخصکننده سه طبقه است را نام میبرد؛ فرعون را بعنوان سمبل طبقه فرمانروایان، هامان را بعنوان نماد رجال و سران اشراف و قارون را بعنوان نماد ثروتاندوزان مطرح میکند و در نهایت هم رهبانها.
1)ثروت اندوزان: از اولین کسانی که با پیغمبر مبارزه می کنند کسانی هستند که از اختلاف طبقاتی زنده اند.
2)حکام مستبد: وقتی لا اله الا الله و ندای توحید بصورت واقعی وارد یک جامعه ای شد و همه در برابر خداوند متعال یکسان بودند، فرعون از آن جامعه خارج شود. بنابراین یکی از معارضین دعوت پیامبران اینان هستند.
3)احبار و رهبان: پیامبر که می آید یکی از کارهایش معرفی درست دین و زدودن جهالت ها و خرافات از آن است. طبیعی است که دیگر برای آن رهبان ها مجال آقایی پیدا نمیشود. معلوم است آنجا که اسلام باشد، بافته های کعب الاحبار و عبد الله سلّام رنگی و رونقی ندارد. آنهایی که آگاهی مردم به زیان خودشان و قدرت های موتلفشان است، می دانستند اگر نبی مبعوث شد در آن جامعه رشد فکری است، آنجا دیگر میدانی برای بی سوادها و ازخودراضی ها و آنهایی که مایلند انسان ها در ناآگاهی و خرافات بمانند دیگر جایی نیست.
3)ملاء: افرادی که در طبقه سران و روسا و خوانین و سردمداران قدرت ها و نظام ها هستند در قرآن به عنوان ملأ از آنها یاد شده. ملأ، آن مردمی که چشم ها را پر می کنند، آن انسان های با جاه و جلال. یک طبقه از معارضین انبیا اینهایند .مثل «هامان» که کارچاق کن فرعون و به قیمت این کار چاق کنی و نوکری فرعون، آقای تمام غیر فرعونی هاست. با اتکا به فرعون همه کاره است و بدون فرعون هیچ. مثل زیادبن ابیه برای معاویه.
نبوت یک رستاخیز اجتماعی است و از اصول این رستاخیز نفی طبقات اجتماعی است.
یعنی اگر چنانچه ضعیف حقش را با لکنت زبان گرفت، یک مقداری صورتش قرمز شد، یک چنین اجتماعی، اجتماع رستگار و موفق و پیروز مند نیست.
امیر المومنین علی علیه السلام میفرماید من هیچ جا ثروتی را انباشته ندیدم، مگر آنکه در کنار آن حق ضایع شده ای را دیدم.
در جامعه اسلامی زور نیست. زروگو نیست؛ اگر هم بخواهد بگوید نمی گذارند بگوید. چون نظام، نظامی بود که پیغمبر درست کرده بود. در این اجتماع مردم ملزمند همه فکر کنند. لازم است همه راه خودشان را پیدا کنند؛ وقتی پیدا کردند، سپس آن راه را بپیمایند.
در آن جامعه همه موظفند (چارچوب های حاکم بر جامعه این جبر را ایجاد می کند) از حقوق ضعفا و محرومان دفاع کنند.کسی حق ندارد بگوید مرا مصالح خودم بس. مرا کارهای خودم بس. در آن جامعه تعبد و کورکورانه حرکت کردن دنبال زید و عمر نیست.
حالا سوالی که ایجاد میشود اینست که اگر پیغمبر بگوید که می خواهد نظام اجتماعی را اینگونه ترتیب بدهد، چه کسانی با او در اجتماع جاهلی مبارزه خواهند کرد؟ و چه کسانی از او حمایت خواهند کرد؟
مستضعفین و این حمایت ها منشا پدید آمدن دو جبهه جاودانه است.
قرآن با لحنی عام از وجود معارضان دعوت انبیا یاد میکند و سه نام که مشخصکننده سه طبقه است را نام میبرد؛ فرعون را بعنوان سمبل طبقه فرمانروایان، هامان را بعنوان نماد رجال و سران اشراف و قارون را بعنوان نماد ثروتاندوزان مطرح میکند و در نهایت هم رهبانها.
1)ثروت اندوزان: از اولین کسانی که با پیغمبر مبارزه می کنند کسانی هستند که از اختلاف طبقاتی زنده اند.
2)حکام مستبد: وقتی لا اله الا الله و ندای توحید بصورت واقعی وارد یک جامعه ای شد و همه در برابر خداوند متعال یکسان بودند، فرعون از آن جامعه خارج شود. بنابراین یکی از معارضین دعوت پیامبران اینان هستند.
3)احبار و رهبان: پیامبر که می آید یکی از کارهایش معرفی درست دین و زدودن جهالت ها و خرافات از آن است. طبیعی است که دیگر برای آن رهبان ها مجال آقایی پیدا نمیشود. معلوم است آنجا که اسلام باشد، بافته های کعب الاحبار و عبد الله سلّام رنگی و رونقی ندارد. آنهایی که آگاهی مردم به زیان خودشان و قدرت های موتلفشان است، می دانستند اگر نبی مبعوث شد در آن جامعه رشد فکری است، آنجا دیگر میدانی برای بی سوادها و ازخودراضی ها و آنهایی که مایلند انسان ها در ناآگاهی و خرافات بمانند دیگر جایی نیست.
3)ملاء: افرادی که در طبقه سران و روسا و خوانین و سردمداران قدرت ها و نظام ها هستند در قرآن به عنوان ملأ از آنها یاد شده. ملأ، آن مردمی که چشم ها را پر می کنند، آن انسان های با جاه و جلال. یک طبقه از معارضین انبیا اینهایند .مثل «هامان» که کارچاق کن فرعون و به قیمت این کار چاق کنی و نوکری فرعون، آقای تمام غیر فرعونی هاست. با اتکا به فرعون همه کاره است و بدون فرعون هیچ. مثل زیادبن ابیه برای معاویه.
این چهار طبقه در همه زمان ها بر علیه همه پیامبران قیام کردند. این قاعده کلی است و نکته قابل توجه آنست که غالبا سه گروه دیگر از طاغوت الهام می گیرند.
اگر خدا می خواست تمام این طبقات معارض را در یک لحظه خاکستر کند، می توانست. اما قانون الهی اینست که آنها دشمنی هایشان را بکنند تا مومن از غیر مومن باز شناخته شود. لذا بر پایه این قدرت خدا به پیامبر می فرماید: "با گفته های آنها غمگین و دلگیر مشو، سست مشو، راهت را ادامه بده" چرا که آنها قدرتی ندارند و اگر خدا می خواست آنها را از میان میبرد.
اگر خدا می خواست تمام این طبقات معارض را در یک لحظه خاکستر کند، می توانست. اما قانون الهی اینست که آنها دشمنی هایشان را بکنند تا مومن از غیر مومن باز شناخته شود. لذا بر پایه این قدرت خدا به پیامبر می فرماید: "با گفته های آنها غمگین و دلگیر مشو، سست مشو، راهت را ادامه بده" چرا که آنها قدرتی ندارند و اگر خدا می خواست آنها را از میان میبرد.
نظرات بینندگان