جلسه نوزدهم تفسیر قرآن استاد سیدعلی خامنه ای؛
آیا پیامبران موفق بودند؟
متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصهسازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.
فرجام نبوت
در مواجهه با بحث نبوت دو سوال اساسی در اذهان ایجاد می شود:
1) آیا کلیت کار انبیاء از آدم تا خاتم موفق بوده است؟
2) هر یک از انبیای عظام در زمان خود موفق شدند یا شکست خوردند؟
برای توضیح سوال اول باید مثالی زده شود:
انبیاء و مردم را مانند یک معلم و شاگردی که هیچ چیز حتی الفبا را نمی داند در نظر بگیرید. معلم یک سال برای دانش آموز زحمت میکشد تا به کلاس دوم برود ولی معلم کلاس اول در همین اثنا جانش را از دست می دهد. معلم کلاس دوم یک دوران دیگر زحمت میکشد و او را به کلاس سوم می رساند ولی در این راه جان خودش را از دست می دهد.
کلاس، کلاس، قدم، قدم، این بچهی کوچک را بالا آوردند و وقتی نگاه میکنید می بینید سطح دانش و فرهنگ آن دانش آموز خیلی بالاتر از چند دوره قبل شده.
هر معلمی رسالت خود را انجام داده و به ظاهر با ناکامی از بین رفته اما آیا ناکام شده؟ درست است که مُردند، درست است که به زندگی مرفه دنیا نرسیدند، درست است که با چشم خود به ثمر رسیدن این نهال را ندیدند اما آیا ناکام شدند؟
نه؛ ناکام نشدند. هدف آنها همین بود که بشر این کلاس اول و دوم را بپیماید. انبیا هم همین جور بودند؛ هزاران پیغمبر در طول تاریخ کارشان این بوده تا این بشر را بالا بیاورند، به او دانش و معرفت بیاموزند. او را آمادهی سامان زندگی آخرت کنند. اگر چه در اثنای راه، یک عده ای از پیغمبرها با طرز فجیعی کشته شدند و این عاقبت را ندیدند ولی بشریت دارد به پیش می رود.
امروز دنیا بیشتر از هزار سال قبل آماده شنیدن سخن حق اسلام است و آن روزی که امام زمان(عج) ظهور کند، بشریت به آمادگی کامل رسیده است.
پروردگار عالم میخواهد این مایه نپخته و خام را با حرکتی طبیعی به سوی سرمنزل فطریاش یعنی تکامل و تعالی برساند. این را پروردگار عالم اراده کرده و مسلم بشریت به آن نقطه کمال نهایی خواهد رسید و این جبر تاریخ است.
یعنی روزگاری را انسانیت به خود خواهد دید که در آن روزگار ظلم نباشد؛ بدی نباشد؛ زشتی نباشد و همه چیز بر طبق دلخواه انسانیت باشد. خلقت انسان اینجوری است. البته ارادهی انسان ها بشدت دخیل است و خواست انسان هاست که انسان ها را به ترقی میرساند. این یک اصل است از اصول اسلامی و در جهان بینی اسلام. این از مسلمات است که عاقبت بشر بر طبق نیکی است.
پس در سوال اول اینجور نتیجه میگیریم. میگوییم که انبیای عظام الهی اگر چه تک تک شان با محرومیت ها و ناکامی ها مواجه شده اند، اما در مجموع، سیر بشریت به سوی ترقی و تعالی بوده و عاملش هم انبیاء بودند.
در مواجهه با بحث نبوت دو سوال اساسی در اذهان ایجاد می شود:
1) آیا کلیت کار انبیاء از آدم تا خاتم موفق بوده است؟
2) هر یک از انبیای عظام در زمان خود موفق شدند یا شکست خوردند؟
برای توضیح سوال اول باید مثالی زده شود:
انبیاء و مردم را مانند یک معلم و شاگردی که هیچ چیز حتی الفبا را نمی داند در نظر بگیرید. معلم یک سال برای دانش آموز زحمت میکشد تا به کلاس دوم برود ولی معلم کلاس اول در همین اثنا جانش را از دست می دهد. معلم کلاس دوم یک دوران دیگر زحمت میکشد و او را به کلاس سوم می رساند ولی در این راه جان خودش را از دست می دهد.
کلاس، کلاس، قدم، قدم، این بچهی کوچک را بالا آوردند و وقتی نگاه میکنید می بینید سطح دانش و فرهنگ آن دانش آموز خیلی بالاتر از چند دوره قبل شده.
هر معلمی رسالت خود را انجام داده و به ظاهر با ناکامی از بین رفته اما آیا ناکام شده؟ درست است که مُردند، درست است که به زندگی مرفه دنیا نرسیدند، درست است که با چشم خود به ثمر رسیدن این نهال را ندیدند اما آیا ناکام شدند؟
نه؛ ناکام نشدند. هدف آنها همین بود که بشر این کلاس اول و دوم را بپیماید. انبیا هم همین جور بودند؛ هزاران پیغمبر در طول تاریخ کارشان این بوده تا این بشر را بالا بیاورند، به او دانش و معرفت بیاموزند. او را آمادهی سامان زندگی آخرت کنند. اگر چه در اثنای راه، یک عده ای از پیغمبرها با طرز فجیعی کشته شدند و این عاقبت را ندیدند ولی بشریت دارد به پیش می رود.
امروز دنیا بیشتر از هزار سال قبل آماده شنیدن سخن حق اسلام است و آن روزی که امام زمان(عج) ظهور کند، بشریت به آمادگی کامل رسیده است.
پروردگار عالم میخواهد این مایه نپخته و خام را با حرکتی طبیعی به سوی سرمنزل فطریاش یعنی تکامل و تعالی برساند. این را پروردگار عالم اراده کرده و مسلم بشریت به آن نقطه کمال نهایی خواهد رسید و این جبر تاریخ است.
یعنی روزگاری را انسانیت به خود خواهد دید که در آن روزگار ظلم نباشد؛ بدی نباشد؛ زشتی نباشد و همه چیز بر طبق دلخواه انسانیت باشد. خلقت انسان اینجوری است. البته ارادهی انسان ها بشدت دخیل است و خواست انسان هاست که انسان ها را به ترقی میرساند. این یک اصل است از اصول اسلامی و در جهان بینی اسلام. این از مسلمات است که عاقبت بشر بر طبق نیکی است.
پس در سوال اول اینجور نتیجه میگیریم. میگوییم که انبیای عظام الهی اگر چه تک تک شان با محرومیت ها و ناکامی ها مواجه شده اند، اما در مجموع، سیر بشریت به سوی ترقی و تعالی بوده و عاملش هم انبیاء بودند.
عاقبت پیامبران
اما مسئله دوم؛ مسئله دوم اینست که وقتی پیغمبری در جهان نهضتی بوجود می آورد، آیا می توان گفت که او عاقبت خوبی دارد یا نه؟
بعضی میگویند ما هر چه نگاه میکنیم می بینیم هر جا سخن حقی از زبانی در آمد، خفه شد. از این تجربه درست کردند. میگویند تجربهی تاریخ بشر به ما همیشه نشان داده که انبیاء ناکام شده اند. حالا ولو بطور کلی شما میگویی که کامیاب شدند ولی بالاخره انقلابی درست کردند؛ نتوانستند به ثمر برسانند. این منطقی است که جباران تاریخ از این منطق خیلی لذت می برند. این همان منطقی است که همیشه قلدرهای روزگار دوست دارند که مردم عقیدهشان این باشد. همیشه مایلند به مردم اینجور حالی کنند که از دست شما کاری بر نمی آید. برای خاطر اینکه قدرت ما یک قدرتیست که شما تصورش را نمی توانید بکنید. همه امکانات و وسایل در اختیار ماست و شما ندارید.
ولی قرآن کریم میفرماید: اگر تقوا در ایمان همراه با عمل و صبر وجود داشت، آن وقت است که پیروزی میآید و این یکی از سنتهای عالم است. سنت پروردگار در تاریخ است. دیروز همین جور بوده. امروز هم همین جور است. فردا هم همین جور خواهد بود.
امروز هم آن کسانی که دوست دارند قرآن، اسلام، توحید، نبوت و اصول مقدس اصلی در دنیا حاکم باشد باید در خود دو تا مایه را نیرومند کنند؛ مایه ایمان و مایه صبر. این پاسخی است که ما به سوال دوم میدهیم: میگوییم اینجا قاعده ی کلی وجود دارد. قاعده ی کلی این است که هر کدام از انبیاء دارای ایمان و صبر کافی بودند موفق شدند و هر کدام دارای صبر و ایمان کافی نبودند موفق نشدند.
یک جمله ای را یکی از بزرگان تاریخ خودمان نقل کرده اند که او به یاران و دوستانش میگفت: بجنگید؛ مبارزه کنید. در همان وقتی که می بینید کار سخت است باز هم مبارزه کنید. تا وقتی که ببینید قطعا شکست خواهید خورد باز هم مبارزه کنید. آن وقت است که پیروز خواهید شد و این حرف درستی است.
بعضی میگویند ما هر چه نگاه میکنیم می بینیم هر جا سخن حقی از زبانی در آمد، خفه شد. از این تجربه درست کردند. میگویند تجربهی تاریخ بشر به ما همیشه نشان داده که انبیاء ناکام شده اند. حالا ولو بطور کلی شما میگویی که کامیاب شدند ولی بالاخره انقلابی درست کردند؛ نتوانستند به ثمر برسانند. این منطقی است که جباران تاریخ از این منطق خیلی لذت می برند. این همان منطقی است که همیشه قلدرهای روزگار دوست دارند که مردم عقیدهشان این باشد. همیشه مایلند به مردم اینجور حالی کنند که از دست شما کاری بر نمی آید. برای خاطر اینکه قدرت ما یک قدرتیست که شما تصورش را نمی توانید بکنید. همه امکانات و وسایل در اختیار ماست و شما ندارید.
ولی قرآن کریم میفرماید: اگر تقوا در ایمان همراه با عمل و صبر وجود داشت، آن وقت است که پیروزی میآید و این یکی از سنتهای عالم است. سنت پروردگار در تاریخ است. دیروز همین جور بوده. امروز هم همین جور است. فردا هم همین جور خواهد بود.
امروز هم آن کسانی که دوست دارند قرآن، اسلام، توحید، نبوت و اصول مقدس اصلی در دنیا حاکم باشد باید در خود دو تا مایه را نیرومند کنند؛ مایه ایمان و مایه صبر. این پاسخی است که ما به سوال دوم میدهیم: میگوییم اینجا قاعده ی کلی وجود دارد. قاعده ی کلی این است که هر کدام از انبیاء دارای ایمان و صبر کافی بودند موفق شدند و هر کدام دارای صبر و ایمان کافی نبودند موفق نشدند.
یک جمله ای را یکی از بزرگان تاریخ خودمان نقل کرده اند که او به یاران و دوستانش میگفت: بجنگید؛ مبارزه کنید. در همان وقتی که می بینید کار سخت است باز هم مبارزه کنید. تا وقتی که ببینید قطعا شکست خواهید خورد باز هم مبارزه کنید. آن وقت است که پیروز خواهید شد و این حرف درستی است.
نظرات بینندگان