حاشیهنگاری سیوپنجمین دورهی شب شعر عاشورایی
عشق تو مرا شاعر کرد...
وقتی وارد شدم و امین را دیدم و آن علامت خادمالحسین را روی سینهاش، دلم شکست. هر سال این موقعها که وارد شب شعر میشدم، آقا مهدی یکی از آن نمادها را میزد گوشهی کُتَم و آن گردنآویز خادم الحسین(ع) را گردنم. عشق میکردم که علامت خادمی امام حسین(ع) را دارم.
پایگاه خبری شیرازه؛ سال اولی که برای شرکت در شب شعر عاشورا، توی رودربایستی آقا مهدی قرار گرفتم و کُت پوشیدم تا جزو کادر اجرایی برنامه باشم، فکر نمیکردم چنان دلبستهی این شب شعر و مدال افتخار نوکری ارباب شوم که پنج سال بدون وقفه در مراسم شرکت کنم. آخر من صنمی با شعر و شاعری نداشتم.
آن سال ولی شب آخر را به زور همان رودرواسی شرکت کردم. مراسم عجیب گیرا بود. هم از جنبهی هنری و شاعرانگیاش آنقدر سطح بالا بود که آدم بیهنر و بیاحساسی مثل من را درگیر کند و هم از نظر معنویاش چنان که افتد و دانی که نیم بیشتر مراسم را حاضران در تالار حافظ بلند بلند گریه میکردند. آن سال مراسم بنام سه سالهی اباعبدالله بود و پرسوز و اشک شده بود.
روی صندلی مینشینم و به سالهایی فکر میکنم که در مراسم شرکت کردهام. به اینکه عجیب دلبستهی چیزی شدهام که درش هنری ندارم. در ذهنم گذراندم: یا اباعبدالله! من نه شاعر بودم و نه شعر میفهمم. عشق تو ولی مرا به این وادی کشانده است.
مراسم امسال در حرم شاهچراغ برگزار میشود. در فضای آزاد و با رعایت فاصلهگذاری. حاج احد ده بزرگی توضیح میدهد که هر سال اجازه و رزق معنوی مراسم را از حضرت سیدالسادات الاعاظم میگرفته و امسال توفیق بوده که علاوه بر استجازه، مهمان ایشان هم باشند. استاد توضیح داد که شب شعر بنام ستارگان در مدار برگشتهی کربلا، حضرت حر و زهیر است تا نسل جوان را امیدوار کند به بازگشت و توبه و بندگی.
حاج احد پایین میآید و میایستد کنار محل ورود و خروج شاعرانی که برای شعر خواندن روی سن میآیند. با وجود سن بالا مثل یک صاحب مجلس، جلوی پای هر شاعری که میآید و میرود به احترام بلند میشود و چقدر شیرین است این احترام برای شاعران جوان. برق چشمانشان از ادب استاد، این را خیلی خوب نشان میدهد.
دارم رفتوآمد شاعران را نگاه میکنم که روی زمین یک نفر توجهم را جلب میکند. ما همه روی صندلیهایمان نشستهایم و او روی زمین. مثل مادرمردهها مویه میکند. قیافهاش آشناست. دقیق که میشوم میبینم حامد عسکری است: نویسندهی کتاب خالِ سیاهِ عربی. رفتارش ولی به یک شاعر و نویسنده نمیخورد. دارد با روضهی حضرت علی اکبر(ع) بلندبلند گریه میکند و مثل میاندار هیئتها به خودش لطمه میزند. چند بار دوباره نگاهش میکنم تا مطمئن شوم خودش است.
دلم برای خودم میسوزد. نه شاعرم که صِلِه بگیرم و نه امسال توفیق خادمی در مراسم را داشتهام. برگزاری مراسم در شاهچراغ باعث شده تا خدام حضرت احمدبنموسی برای برگزاری مراسم کمک دهند و من، بیتوفیق بمانم.
شاعرها پشت سر هم بالا میروند و پایین میآیند. شعر میخوانند و اشک و حماسه میآفرینند. اکثرا یکی از شعرهایشان را به حضرت احمدبن موسی تقدیم میکنند. شعرهایی که برای حضرت حر و زهیر خوانده میشود بیشتر حماسی است و شعرهای دیگری که برای آلالله میخوانند، روضهوار. بعد از این اشعار معمولا مداح، شعر یا روضهی مرتبطی میخواند و فضا را معنویتر میکند.
امسال یاد سردار شهید هم با بسیاری از شعرها گره خورده بود. اصلا مگر میشود گره نخورد؟! مگر میشود یاد اباعبدالله به میان بیاید و اسم کسی که سالها نوکریاش را کرده و عاقبت در شب زیارتی ارباب توسط اشقالاشقیای عالم اربا اربا شده، در شعرها نیاید؟
مضمون دیگری که اکثر شعرا به آن اشاره میکنند و برایش شعر میخوانند، درد فراق و لغو شدن راهپیمایی اربعین است.
همین چیزها باعث میشود مراسم امسال جزء معنویترین شب شعرهای عاشورایی باشد که در این پنج سال شرکت کردهام. شعرخوانی زیر سایهی حضرت شاهچراغ مراسم را از همیشه معنویتر و لطیفتر کرده.
مراسم تا حدود ساعت11 شب ادامه پیدا میکند و حسن ختامش روضهخوانی و سینهزنی میشود. مداحی با این جمله شروع میشود: یا اباعبدالله! علی الدنیا بعدک العفا (یا اباعبدالله! بعد از تو، خاک بر سر این دنیا)
زیر لب برای خودم میگویم: یا اباعبدالله! بعد از تو، خاک بر سر شاعری که برایت شعر نگوید و شاعر درباری تو نشود. خوشا به حال این شاعران. خوشا به سعادت بانی این مراسم، مرحوم فرهنگ.
محمد حسین عظیمی
نظرات بینندگان