سیری کوتاه در زندگی حضرت ابوالفضل(ع)؛
چهارم شعبان سالروز ولادت بزرگ آموزگار شجاعت و وفاداری است
چهارم شعبان سالروز ولادت حضرت ابوالفضل عباس(ع) است؛ بزرگ آموزگار شجاعت و وفاداری كه در روز امتحان و قیام سرنوشت ساز عاشورا به عنوان پرچمدار سپاه اخلاص و شهادت جانبازی كرد و ردای زیبای شهادت برازنده قامت رعنای او شد.
به گزارش سرویس فرهنگ و اندیشههای دینی شیرازه، خانهی نورانی امام علی(ع) نخستین پیشوای شیعیان و ام البنین در چهارم شعبان 26 هجری قمری با قدوم نوزادی از تبار بهشتیان نورباران شد، نامش را عباس به معنی شیربیشه نهادند؛ او از امیرالمومنین(ع) درس ایثار و رشادت آموخت و در كنار برادران بزرگوارش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رشد و پرورش یافت و توانست در قیام بزرگ عاشورا، معلم و پرچمدار شهامت و رشادت باشد.
حضرت عباس(ع) از نوجوانی، در جنگ پدر با منافقان همواره یاور ایشان بود و با وجود سن كم، حریفان نامی عرب را مغلوب خویش می ساخت، با شهادت مظلومانه ی مولای متقیان در محراب نماز، برادرانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در انجام رسالت سنگین رهبری همراهی كرد تا آنكه در روز عاشورا سرپرستی قافلهی عشق و شهادت را برعهده گرفت و با قبول نكردن امان نامه امویان درس وفاداری، ایثار و جوانمردی را به همه ی رهپویان راه حقیقت داد و بنابر وصیت پدرش، تا آخرین نفس امام حسین(ع) را تنها نگذاشت.
سپاه دشمن آب را بر اهل بیت پیامبر(ص) بستند، لبان تشنه ی كودكان تاب و تحمل را از بزرگ سپهدار سپاه اسلام ربود، پس یك تنه به قلب سپاه دشمن زد تا از آب فرات، تشنگی كاروان را رفع كند، او هنگامی كه بر فرات رسید با آنكه خود نیز تشنه بود، اما یاد لبان تشنه ی كودكان، مانع از آن شد تا خویش را سیراب كند، پس با مشك آب به طرف قافله بازگشت. یزیدیان تیرهای كین خود را به سمت وی پرتاب كردند و او پس از جانبازی های فراوان و با لبی تشنه به آرزوی دیرین خویش یعنی شهادت نایل آمد.
امام حسین(ع) زمانی كه سقای كربلا از اسب بر روی زمین افتاد، فرمود: «اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد.» كه بیانگر نقش و اهمیت علمدار كربلا در پشتیبانی از سومین امام شیعیان است.
پیامبر(ص) درباره ی حضرت عباس می فرمایند: «خداوند چشمت را روشن گرداند، تو باب الحوائج هستی، از هر كه خواستی شفاعت كن.»
امام زین العابدین(ع) فرمود: «خداوند حضرت عباس(ع) را رحمت كند كه به حق ایثار كرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش كرد تا آنكه 2دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، 2 بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند... حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد كه روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.»
روز ولادت حضرت ابوالفضل عباس(ع) را به یاد ایثارگری های رزمندگان اسلام در هشت سال جنگ تحمیلی در دفاع از آرمان های انقلاب و رویارویی با دشمن متجاوز، روز جانباز نام نهادند تا قدردان از خودگذشتگی و شجاعت جانبازان این مرزو بوم باشیم.
جانبازان و ایثارگران یادگاران ارزشمند هشت سال دفاع مقدس هستند كه با تاسی از حضرت ابوالفضل(ع) اسوه ی شجاعت و غیرت، دلاورمردانه در برابر ماشین جنگی دشمن متجاوز ایستادند و با ایمانی راسخ، حماسه هایی جاودان را خلق كردند و پیام آور راستین همرزمان شهید خویش شدند. آنهایی كه با وجود جانبازی و معلولیت هایی كه تحمل آن بسیار دشوار است، همچنان ایستاده اند و از آرمان های والای انقلاب اسلامی دفاع می كنند.
امام خمینی(ره) جانبازان را مایهی افتخار و سربلندی ملت ایران دانستند و فرمودند: سلام بر عزیزان ما كه در راه عزّت اسلام و عظمت كشور اسلامی به پاخاستند و در راه دفاع از میهن، معلول و مجروح شدید و برای خودتان، مایهی افتخار و برای ملت بزرگتان، هم مایهی تاسف و هم سربلندی شدید. درود بر شما جانبازان و مصدومان كه اعضا و سلامت خود را در راه اعتلای قرآن كریم از دست دادهاید. ملت شریف و اسلام بزرگ هیچگاه شما عزیزان را از یاد نمیبرد. درود بر خواهران و برادران مصدوم و معلول كه شجاعانه در راه حق و پیروزی، قیام و فداكاری كردند و ملت را در جهان سرافراز كردند. اینجانب، تقدیر و تشكر و دعای خالصانهام را به شما عزیزان اهدا میكنم و از خداوند متعال، سلامت و سعادت و بهبودی شما فرزندان اسلام را خواهانم.
شهادت فرزندان قمر بنی هاشم در واقعه کربلا
در تعداد فرزندان حضرت اباالفضل(ع) اختلاف بسیاری وجود دارد. تاریخ حتی درباره اینکه فرزندان آن حضرت در کربلا بوده اند و آیا به شهادت رسیده اند یا نه، قول های متفاوتی دارد. در این باره نوشته اند: در کربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس(ع) حضور داشتند که در میان آنها، حضرت عباس(ع)، محمد را از همه بیشتر دوست می داشت و او را از خود جدا نمی کرد. او نوجوانی پارسا و خداترس بود و در میان ابروانش اثر سجده دیده می شد. وقتی حضرت عباس(ع) برادر بزرگوارش امام حسین(ع) را بی یاور دید، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست. سپس دست او را گرفت و نزد امام حسین(ع) رفت و خود از امام اجازه پیکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسید و پس از خداحافظی با زنان خیمه، به میدان رفت و مبارز طلبید و پس از ساعتی نبرد، به شهادت رسید.
در روایتی دیگر آمده است: هنگامی که حضرت عباس(ع) از روی اسب خود بر زمین افتاد و در درگیری با دشمنان به شهادت رسید، امام حسین(ع) خود را به او رسانید و وقتی که حال رقت انگیز او را دید، فریاد برآورد: «به تو پناه می برم ای خدا! وای از کمی یاران!» در این لحظه، محمد و قاسم صدای امام را شنیدند، نزد ایشان رفتند و در پاسخ امام، فریاد زدند: «ما در خدمت توایم و می خواهیم یاری ات کنیم. می خواهیم به میدان برویم و در راه شما بجنگیم.» امام حسین(ع) رو به آنان کرد و فرمود: «شهادت پدرتان بس است.» ولی آنان اصرار کردند تا اینکه از امام اجازه گرفتند و به میدان نبرد شتافتند و پس از پیکار با دشمن، نخست محمد و پس از او قاسم به شهادت رسید.
علامه سید محسن امین، تراجم نویس مشهور، عبدالله بن عباس(ع) را نیز در شمار شهیدان کربلا دانسته، ولی به گزارش برخی دیگر از تاریخ نگاران، فقط محمد در کربلا به شهادت رسیده است.
همه تاریخ نگاران درباره عبیدالله هم عقیده هستند و نسل حضرت اباالفضل(ع) نیز از همین فرد ادامه یافته است.
عبیدالله بن عباس، دانشمندی برجسته بود که در سال 155 درگذشته است. او با سه زن بزرگوار به نام های رقیه، دختر امام حسن(ع)، دختر معبد بن عبدالله بن مطلب و دختر مسرور بن مخرمه زبیری ازدواج کرد. در نزد امام سجاد(ع) منزلتی بزرگ داشت و حضرت وقتی او را می دید، اشک می ریخت و می گفت: «موقف پدرش در روز عاشورا به خاطرم می آید و نمی توانم از گریه خودداری کنم.»
نسل عبیدالله از فرزندش حسن ادامه یافت. حسن بن عبیدالله پنج فرزند به نام های فضل، حمزه، ابراهیم، عباس و عبیدالله داشت که همه آنها بزرگانی صاحب کمال و دانشمندانی برجسته بودند. فضل سخنور، باتقوا، دین دار و شجاع بود و به لقب «ابن الهاشمیه» شهرت داشت و خلفا به او احترام بسیاری می کردند. نسل او از سه فرزندش باقی ماند. از جمله آنها ابوالعباس فضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبیدالله است که سخن سرا و شاعر بود و بازماندگانش در قم و طبرستان پراکنده شدند.
حمزه شبیه جدش امیر مؤمنان علی(ع) بود و مأمون به این دلیل هزار درهم برای او هدیه فرستاد. او با یکی از نوادگان عبدالله بن جعفر طیار معروف به زینبی ازدواج کرد. نوه اش محمد بن علی بن حمزه، شاعری مورد احترام و ساکن بصره بود که از امام رضا و دیگر ائمه روایت نقل کرده است. او را از راویان مورد اعتماد دانسته اند.
ابراهیم که به «جردقه» مشهور بود، در ردیف فقها و زهاد و ادبا قرار داشت و فرزندش علی از سخاوتمندان دوران بود.
عباس بن حسن بن عبیدالله بن عباس که او را شیخ بن شیخ می نامیدند، در زمان خودش شجاع ترین افراد بود و صراحت لهجه حیرت آوری داشت. وی در دوران خلافت هارون به بغداد رفت و همنشین او شد و به دلیل فضل و ادب و کمالی که داشت، او را نزد هارون با کنیه و با احترام خطاب می کردند. عباس بن حسن بن عبیدالله بن عباس، در زمان مأمون از دنیا رفت و مأمون درباره اش گفت: «پس از تو ای فرزند عباس! همه مردم در نظرم مساوی شدند».
عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس، در زمان مأمون امیر و قاضی دو شهر مکه و مدینه بود و در همان زمان تولیت امور حجاج را نیز به او سپردند.
انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان