به مناسبت تاسوعا؛
عباس دست و جان داد اما آبرو خرید
عباس دست، چشم و سر و البته جان داد اما آبرو خرید و خدا نیز بر آبرویش افزود.
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، رضا مردانه خبرنگار این پایگاه خبری به مناسبت روز تاسوعا یادداشتی نوشت که متن آن به شرح ذیل است:
نینوا، نام محلی کوچک است که انقلابی بزرگ در آن روی داده است و با اینکه حدود ۱۳۸۳ سال از عمر این انقلاب می گذرد، هنوز این انقلاب می جوشد و عده ای با قیام کربلا همراه می شوند.
۷۲ تن حسینی در برابر هزاران نفر یزیدی، به صف ایستادند تا به اصلاح جامعه پرداخته و مرز حق و باطل را عیان کنند.
اما این ۷۲ نفر سزاوارترین و شایسته ترین افراد زمانه بودند که به مقابله با شقی ترین افراد پرداختند و نشان دادند در برابر ظلم نباید ساکت نشست.
در این قیام گاهی خار مغیلان، خرابه ها، تنور، گوش و گوشواره، حیوانات و اشیا هم روایتگر صحنه هایی از جنگ نابرابر حق و باطل، شجاعت مردان و حقارت نامردان هستند.
اما به مناسبت روز تاسوعا به سراغ یکی از مردترین مردان آن روزگار رفته ایم که این روز منتسب به نام نامی اوست، آری عباس را می گویم همان که دست و جان داد اما آبرو خرید و خدا بر آبرویش افزود.
برای درک شخصیت عباس پس از هزاران سال، هنوز مشک، علم، آب فرات و عمود آهنین روضه خوان است و هنوز از دل صحرا صدای ادرک اخا به گوش زنده دلان می رسد.
عباس آن قدر جوانمردی در میدان عاشورا و کربلا نشان داد که همچنان در ماه محرم و خاصه روز و شب تاسوعا، ذکر عباس علمدار، ابوالفضل وفادار همه را به وجد می آورد گوییا همه می دانند این شاه بیت را و تجربه کرده اند که "یک یا ابوالفضل بگو ببین چه ها می کند"
عباس در پیکار با ظلم و ستم، عاشقانه مشق وفاداری کرد، عارفانه جان داد و جاودانه شد.
روز تاسوعا روز مردی است که علیرغم امان و پناه دادن دشمن به وی، اما دانست که پناه واقعی همان حسین است که در مسیر الله است.
ابوالفضل دشمن شناس، خودشناس، امام شناس، فرصت شناس و راه بلد بودند و با نه به ذلت امان نامه و فرار حقیرانه، ماند تا جاودانه شود.
در از خودگذشتگی عباس هم همین بس که، این علمدار سپاه حسین راه رود در پیش گرفت و با زحمت بسیار خود را به آب رسانید، دست بر آب نهاد اما بر وسوسه های شیطان درون غلبه کرد و در دل خود گفت چگونه از این آب بنوشم که دردانه های خیمه گاه نورانی آفتاب تشنه اند و بهر قطره ای آب، تلظی می کنند.
عباس دست داد اما دستانش دست خدایی شد و از همین روست که امروز دستانش از عالم و آدم، از ارمنی و مسیحی، از شیعه و سنی گره گشایی می کند.
زن گفت: از حسین برایم بگو و مرد سر به زیر انداخت و گفت: چهار پسر برومندت، در رکاب حسین شهید شدند.
و زن دوباره گفت: از حسین برایم بگو! مرد آشکارا به لرزه افتاده بود: ابوالفضل جوان رعنای تو، در راه حسین دست، چشم، سر و البته جانداد.
و زن بی توجه به گفته های مرد دوباره پرسید: رگ های قلبم را از انتظار پاره کردی مرد! فرزندانم و هر چه در زیر این آسمان نیلگون است، فدای حسین باد. مرا از سلامت او خبر بده.
ام البنین شهادت حسین را که دانست، شیون سر داد و صدایش در گوش عالم پیچید.
آری خداشناس و امام شناس و رهرو حق که باشی حسین زهرا را بر فرزندانت ترجیح می دهی و زهرا هم بی جواب نمی گذارد و هنگام شهادت سر عباست را بر بالین می گیرد.
و امروز هم عاشورا، کربلا، درس وفا و شجاعت و پایمردی در راه خدا ادامه دارد و خون شهیدان دفاع مقدس، مدافعان وطن، مدافعان حرم و مدافعان میدان سلامت، همگی در امتداد خون شهیدان کربلاست.
انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان