سخنان علی وار، رفتار محمدی و تقوای فاطمی سه خصلت مهم امام حسن مجتبی بود
امام حسن مجتبی ع با سخنان زیبای علی گونه و رفتار حلیمانه محمدی و حجب و تقوای فاطمه گونه اش مسلمین جهان را رهبری می کرد.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، امام حسن مجتبی (ع)، در 15 ماه مبارک رمضان سال سوم هجری، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود. هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پربار خاتم الانبیاء(ص) بود. پدر گرامی اش امام علی بن ابیطالب(ع) و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خداست.
تنها کنیه امام مجتبی علیه السلام «ابو محمّد» است ولی در القاب حضرت تعابیر مختلفی ذکر شده است. مشهورترین القاب حضرتش عبارتند از: تقیّ، زکیّ، سیّد، سبط، ولیّ.
سیره نگاران، عبارات زیر را نقش نگین حضرت دانسته اند: «العزّة للّه وحده»؛ «العزّة للّه»؛ «اللّه اکبر»؛ «به نستعین» و «حسبی اللّه».
امام حسن علیه السلام روز پنجشنبه هفتم صفر، و به قولی بیست و هشتم و به قول دیگر در آخر ماه صفر سال 49ه.ق در سن 47 سالگی بر اثر زهری که به او خوراندند به شهادت رسیدند، و در قبرستان بقیع (واقع در مدینه) به خاک سپرده شدند.
همسران و فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام
همسران و فرزندان حضرت را از منابع معتبر بدین گونه مىتوان نام برد: «خوله» که دو فرزند پسر به دنیا آورد یکى به نام «محمد الاکبر» که حضرت به نام همین فرزندش ملقب به ابا محمد مىباشد. دیگرى «حسن».
نام همسر دیگر حضرت «ام کلثوم» دختر فضل بن عباس که چهار فرزند به نامهاى محمد الاصغر، جعفر، حمزه و فاطمه به دنیا آورد.
از «عقبه» معروف به «ام بشیر» سه فرزند به نامهاى زید، ام الحسن، ام الخیر نصیب حضرت شد.
نام همسر دیگر حضرت «جعده» دختر اشعث بن قیس کندى مىباشد که از ایشان نیز دو پسر به نامهاى اسماعیل و یعقوب داشت.
از همسر دیگرى به نام «زینب» حضرت یک پسر داشتند که نام آن «عبد اللّه الاصغر» بود و از «ام الحق» نیز خداى سبحان یک پسر به نام «طلحه» به حضرت عطا نمود.
از کنیزى به نام «قیله» سه پسر به نامهاى، قاسم، عبد اللّه، ابوبکر داشتند که هر سه در نهضت کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند.
از کنیز دیگر به نام «ظمیاء» سه فرزند به نامهاى «حسین الاثرم «عبد الرحمن» و «ام سلمه» خداى سبحان عطا نمود و از کنیز دیگر پسرى به نام «عمر» متولد شد.
از کنیزى دیگر به نام «صافیه» یک دختر به نام «ام عبد الرحمن» یا «ام عبداللّه» خداى سبحان عطا نمود، که این بانوى بزرگوار (ام عبدالرحمن) مادر امام باقر علیه السلام مىباشد. بر این اساس فرزندان حضرت شانزده پسر و پنج دختر از شش همسر و چهار کنیز مىباشند. برخى همسران حضرت نیز عبارتند از هند، عایشه خثعمیه. گرچه ممکن است همسران حضرت بیش از این تعداد نیز باشند.
امام حسن(ع) در طول سی و هفت سالی که در کنار پدر زیست نه فقط فرزندی مطیع و امام شناس بود بلکه همواره بازوی نیرومند، یاوری صدیق، مسئولی امین و با تجربه و سربازی عاشق و فداکار برای امیرمومنان به حساب می آمد. وی با شناخت کاملی که از پدر داشت، خود را وقف خدمت به امیرالمؤمنین کرده بود.
روزی بازوی نظامی پدر می شود و به فرمانش به طرف کوفه روانه می شود تا مردم آن سامان را از توطئه شوم دشمنان اسلام آگاهی دهد و آنها را جهت مقابله با پیمان شکنان و ناکثان بسیج کند.
روزدیگر بازوی سیاسی امام می شود و در جریانات سیاسی دوران عثمان وارد صحنه می شود و او را نسبت به وضع ناهنجار دستگاه خلافتش وکثرت انحرافات آگاه می سازد و یا در مسئله حکمیت به دستور آن حضرت و با بیانات شیوا و دلنشین، اعلام موضع می نماید و دست به افشاگری می زند.
آن حضرت در سمت قضاوت و دیگر مسوولیت ها نیز به کمک و یاری پدر می شتابد.
امامت و خلافت
شامگاه بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت، حضرت علی علیه السلام، شهید شد. بامداد آن روز، مردم در مسجد جامع شهر، گرد آمدند، حضرت امام حسن (ع) که در آن زمان 37 سال داشتند بر منبر فراز آمدند و فرمودند:دیشب، مرد یگانه ای از جهان رخت بست که در میان گذشتگان و هم در بین آیندگان، به دانش و کردار، یکتا بود. همراه پیامبر، جنگها کرد و در نگاهبانی اسلام و پیامبر، مجاهدانه کوشید و پیامبر در جنگها، او را به سپاهسالاری می فرستاد و او هماره پیروز باز می گشت...
از زرد و سفید (اشاره به زر و سیم) دنیا، بیش از 700 درهم نگذاشت، آنهم سهمیه ی او و بر آن بود که با آن خدمتکاری برای خانواده ی خود فراهم آورد.
بدین هنگام، امام به سختی گریست و مردم نیز گریستند...
آنگاه، امام نشست و عبد الله بن عباس برخاست و گفت:
مردم!، این (اشاره به امام حسن (ع)) فرزند پیامبر شما و جانشین علی (ع) و امام شماست، با او بیعت کنید! مردم، گروها گروه، بدو روی آوردند و بیعت کردند
صلح امام حسن مجتبی(ع)
یکی از پرسش های مهم این است که: چرا معصومان علیهم السلام در فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود، سیاست ثابتی نداشتند؟ اصولاً تعیین خطّ مشی ها و سیاست های آنان، برچه اساس و چه معیارهایی بوده است؟
در جواب باید گفت: شرایط و تحوّلات جامعه، نقش بنیادینی در شکل گیری سیاست آنان دارد. آنان رهبران مردم بودند که با شناخت شرایط زمان به رهبری آنان می پرداختند. طبیعی است که شرایط زمان و مکان یک معصوم، با شرایط معصوم دیگر، متفاوت است و حتی در عصر یک معصوم نیز ممکن است شرایط تفاوت پیدا کرده و همین تفاوت سبب تغییر استراتژی شود.
از سوی دیگر، اهداف اصلی معصومان حفظ و اجرای قوانین الهی و رعایت مصالح عمومی است که این عناصر با بهره گیری از اهرم صلح، قیام، سکوت و... تأمین می شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با مشرکان و یهودیان می جنگد و در شرایطی دیگر با مشرکان صلح می کند که به عنوان «صلح حدیبیه» شهرت یافته است.
امام علی علیه السلام 25 سال در برابر خلفا سکوت می کند، که از آن به عنوان «خار در چشم و استخوان درگلو» یاد کرده است. بی تردید، سکوت علی علیه السلام بدان معنا نیست که او خلفا را شایسته رهبری می دانست بلکه به خاطر رعایت مصالح عمومی و حفظ دین سکوت کرد.
امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از صلح
امام حسن مجتبی علیه السلام چند روز پس از امضای قرار داد صلح با معاویه و رفت و آمدهای مکرر از سوی دوستان و دشمنان، مصلحت را در آن دید که به همراه بعضی از یاران، از کوفه به مدینه جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله هجرت نمایند.
او به همراه برادرش حسین بن علی علیه السلام و خانواده و اطرافیانش، راهی مدینه شدند. مردم کوفه با اندوه بسیار به مشایعت آن حضرت شتافتند، در حالی که اشک، چشمان بسیاری را فرا گرفته بود، مشایعت کنندگان با نگاه های طولانی، حسرت خود را اظهار می داشتند و با زبان حال بر سرنوشت تیره خود - که با هجوم و سلطه چکمه پوشان معاویه گره می خورد - سرود اندوه می سرودند. امام علیه السلام و همراهانش به مدینه آمدند و در آنجا اقامت گزیدند.
سبط اکبر پیامبر، این ناخدای بردبار تصمیم گرفت با فرو بردن خشم خود و صبر و تحمل، کشتی اسلام را از غرقاب حتمی حکومت معاویه نجات بخشد و نگذارد حکام بنی امیه با احادیث جعلی و نسبت های ناروا به پیامبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام و صحابه بزرگ، چهره واقعی اسلام را عوض کنند و به اسم اسلام بعد از پیامبر، اهداف شیطانی خود را بر امت اسلامی تحمیل نمایند و بدعت ها و سنت های جاهلیت را دوباره همانند اجدادشان احیا کنند.
حضرت ده سال در مدینه اقامت گزید و در این مدت همچون پدر و جد بزرگوارش، طبیب و معلمی دلسوز و پناهگاهی مطمئن برای مردم مدینه و مظلومان عالم بود و خورشید گونه بر همه زوایای تاریک عالم اسلام می تابید و با سخنان زیبای علی گونه و رفتار حلیمانه محمدی و حجب و تقوای فاطمه گونه اش مسلمین جهان را رهبری می کرد و در مقابل جبهه کفر و همه اندیشه های شیطانی آنان در راستای مبارزه با باطل، راست قامتانه ایستادگی کرد و به نور الهی درخششی دیگر داد.
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
ابن ابی الحدید می نویسد: «چون معاویه خواست برای پسرش یزید بیعت بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبی(ع) کرد، زیرا معاویه برای گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثی کردن حکومتش مانعی بزرگ تر و قوی تر از حسن بن علی(ع) نمی دید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.»
در این توطئه، بیش ترین نقش را مروان بن حکم که فرماندار مدینه بود ایفا کرد. وقتی معاویه تصمیم بر این جنایت هولناک گرفت، آخرین مرتبه، طی نامه ای سری از مروان فرماندار خویش خواست تا در مسمومیت حسن بن علی(ع) سرعت گیرد و آن را در اولویت قرار دهد.
مروان جهت اجرای این توطئه مامور شد با جعده دختر اشعث همسر امام مجتبی(ع) تماس برقرار کند. معاویه در نامه اش نوشته بود که جعده یک عنصر ناراضی و ناراحت است و از جهت روحی می تواند با ما همکاری داشته باشد و سفارش کرده بود که به جعده وعده دهد بعد از انجام ماموریتش او را به همسری پسرش یزید درخواهد آورد و نیز توصیه کرده بود صد هزار درهم به او بدهد.
امام صادق(ع) فرمود: جعده -لعنة الله علیها- زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبی(ع) روزه داشت و روزهای بسیار گرمی بود، به هنگام افطار خواست مقداری شیر بنوشد، آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود، به مجرد این که شیر را آشامید، پس از چند دقیقه امام(ع) فریاد برآورد:«دشمن خدا! تو مرا کشتی، خداوند تو را نابود کند. سوگند به خدا! بعد از من بهره و سودی (خوشحالی) برای تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رایگان در راستای اهدافشان به کار گرفتند. سوگند به خدا معاویه تو را بیچاره و بدبخت نمود و خود را خوار و ذلیل کرد.»
امام صادق(ع) در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبی(ع) بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیش تر باقی نماند و از دنیا رفت و معاویه هم بدانچه وعده کرده بود وفا ننمود.»
سیمای کریم اهل بیت علیه السلام
بخشش یکی از صفات پسندیده انسانی و یکی از ویژگی های بارز و ممتاز پیشوایان معصوم است و این مهم باید الگو برای پیروان آن بزرگواران باشد. اهمیت بخشش و برآوردن نیاز دیگران، در این است که در زندگی انسان ها فرازوفرودهای فراوانی رخ می دهد؛ گاهی برای فردی وضعیتی پیش می آید که نمی تواند کوچک ترین نیازش را برآورده سازد. در این جا، وظیفه دیگران است که با او هم دردی کرده، به رفع حاجت وی بکوشند.
اهل بیت (علیهم السلام) در کنار فضیلت های بی شمار، در این ویژگی مهم الهی و انسانی پیشگام بوده اند به گونه ای که خداوند درباره آن بزرگواران فرموده است: (ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا انمانطعمکم لوجه الله لانریده منکم جزاء و لاشکورا)؛ «و به [پاس] دوستی [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند. [و می گفتند:] ما برای خشنودی خداست که اطعام می دهیم و پاداش از شما نمی خواهیم.»
جود و بخشش یکی از ویژگی های برجسته امام حسن (ع) بود.به گونه ای که آن بزرگوار به «کریم اهل بیت (علیهم السلام)» معروف شدند.
آن حضرت به مناسبت های مختلف، دیگران را از خوان کرم خویش برخوردار می کردند و تا حد ممکن دیگران را ناامید نمی ساختند. به ایشان گفتند: «چرا هیچ گاه فقیری را مأیوس برنمی گردانید؟» در پاسخ فرمودند: من خود دست نیاز بر درگاه خدا دارم و به الطافش امیدوارم؛ به همین دلیل، شرم دارم از این که خود فقیر باشم و فقیری را مأیوس برگردانم. خدای بزرگ مرا عادت داده که نعمت های فراوانش را بر من ارزانی دارد و من نیز او را عادت داده ام که نعمت هایش را به مردم ببخشم. می ترسم اگر از عادتم دست بردارم، خداوند نیز عادتش را از من بازدارد و از نعمت هایش محرومم گرداند.
سیره عبادی امام حسن مجتبی علیه السلام
حسن بن علی(ع) عابدترین مردم زمان خود و زاهدترین آنها و برترین آنها بود، و چنان بود که وقتی حج به جای می آورد، پیاده به حج می رفت و گاهی نیز پای برهنه راه می رفت و چنان بود که وقتی یاد مرگ می کرد می گریست، و چون یاد قبر می کرد می گریست، و چون از قیامت و بعث و نشور یاد می کرد می گریست، و چون متذکر عبور و گذشت از صراط -در قیامت- می شد می گریست.
و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی در محشر می افتاد، فریادی می زد و روی زمین می افتاد...و چون به نماز می ایستاد بندهای بدنش می لرزید، و چون نام بهشت و جهنم نزد او برده می شد مضطرب و نگران می شد و از خدای تعالی رسیدن به بهشت و دوری از جهنم را درخواست می کرد...و هر گاه در وقت خواندن قرآن به جمله «یا ایها الذین آمنوا» می رسید می گفت: «لبیک اللهم لبیک»...
و پیوسته در هر حالی که کسی آن حضرت را می دید به ذکر خدا مشغول بود، و از همه مردم راستگوتر و در نطق و بیان از همه کس فصیحتر بود.
سیره اجتماعی و سیاسی امام حسن مجتبی علیه السلام
امام حسن (ع) در زمان خویش، با دسته ای از ناهنجاری های سیاسی- اجتماعی مواجه بودند که برخی از آن ها، برآمده از سنت های پیشین، دسته ای زاده سیاست ها و رویکردهای دستگاه حاکمه و پاره ای ناشی از اوضاع جامعه اسلامی بود که درمجموع رفتاری مدبرانه و هوشیارانه، از سوی رهبری مذهبی چون امام حسن (ع) را اقتضا می کرد. امام در رویارویی با آنچه در جامعه زمانش بروز داشت، بر اساس راهبردهایی اقدام کردند؛ راهبردهایی که دست کشیدن از آن ها هرگز در قاموس امامت نمی گنجید، چنان که دیگر پیشوایان مذهبی، به پیروی از سنت نبوی چنین بوده اند. سه راهبرد مهم امام؛ یعنی اصلاح جامعه بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و به بیان دیگر دینی سازی جامعه، حفظ خون مردم و تأمین امنیتاجتماعی، ترویج اخلاق و سنت های متعالی انسانی در رأس همه قرار داشت.
سیره فرهنگی و تربیتی امام حسن مجتبی علیه السلام
نگاهی کوتاه به شخصیت فرزندان آن حضرت نشان می دهد کمالات اخلاقی که از وجود مقدس آن گرامی نشأت گرفته است در سیمای فرزندان آن بزرگوار کاملا مشاهده می شود. امام مجتبی (ع) به عنوان الگو و نمونۀ یـک مـربیِ تمام عیار، در تربیت فرزندانی پاک طینت، صالح، شجاع، کارآمد و با کمال، نقش قابل توجهی ایفا کرد. آن حضرت با پرورش فرزندان تلاشگر، مسئولیت پذیر، مبارز، ایثارگر، دارای کمالات و خصایل پسندیده در دستیابی به اهـداف والای تربیتی، توفیق کامل داشت.
آن امام جامعه اسلامی با مراعات شیوه های تربیتی صحیح و تأمین نیازهای روحی و جسمی فرزندان، در شکوفایی استعدادها و باروری خلاقیت های آنان مسئولیت های پدرانه خویش را با کمال شایستگی به انـجام رسـانید و بـر اثر آن فرزندان امام مجتبی (ع) در زنـدگی آیـنده خـویش به کمالات و مراتب عالی انسانی نایل آمدند و هر یک نمونه ای بارز از انسان های وارسته شدند.
داستانی از امام حسن مجتبی علیه السلام
شخصی خدمت حضرت مجتبی علیه السلام رسید و عرض کرد: ای فرزند امیرمؤمنان! تو را به خدایی که به شما نعمت فراوان داده سوگند می دهم به فریاد من برس که دشمنی ستمکار دارم که نه حرمت پیران را پاس می دارد و نه به کوچکی صغیران ترحّم می کند. حضرت که به جایی تکیه داده بودند، با شنیدن این سخن برخاسته و فرمودند: این دشمن کیست تا داد تو را از او بگیرم؟
عرض کرد: دشمن من فقر و نداری است. حضرت اندکی سر به زیر انداخته، سپس به خدمتکار خویش فرمودند: آنچه از مال نزد تو موجود است حاضر کن. او نیز پنج هزار درهم آورد و به آن مرد داد. و بعد، حضرت فرمودند: تو را به خدا سوگند می دهم هرگاه بار دیگر این دشمن به تو حمله کرد و در حق تو ستم روا داشت، او را نزد من بیاور تا [شرّ] او را از تو دور گردانم.»
امام حسن مجتبی علیه السلام در آینه شعر و ادب
از آن زمان که شمشیر بر فرق شیر خدا فرود آمد و زهر در جان فرزند زهرا نشست و سر ثار اللّه به مهمانی نیزه ها رفت، اسلام جادودانه شد.
درکلام، فرصت تغییر بود و در نوشته، رخصت تحریف.
آسمانِ محراب را حتی، می شد انکار کرد تا آن زمان که شق القمرِ خونینِ ماه، فلق را جاودانه نساخته بود.
کلام را مجال تغییر بود اما حنجره ی خون آلوده را هرگز و نوشته را رخصت تحریف، اما لوح زمرد و محفوظ در طشت نشسته را هرگز و او آن گاه که رنگ قدسی سبز را برمی گزید جگرِ تفتیده ی خود را در انحنای شکوهمند تاریخ می دید.
او چونان پدر، مظلوم زیست. اگر نه مظلوم تر از برادر، همْ سنگِ او برادر علیه السلام، را دشمن، خارجی خواند، اما دوست «مذل المؤمنین» خطابش نکرد. گریز از دنیا و قدرتِ برادر بر همه از روز آشکارتر بود. برادر را کسی با تهمت «إِنَّک تَدْری الخَلاقَةَ» نیالود. دشمنِ برادر، جانی و خونخوار بود و دشمن او سیاستمدار و مکار هم. برادر خدنگ از روبرو خورد و او هزار خنجر از پشت. برادر مجال یافت که جنگ را به بیرون خانه کشاند و او در خانه مجبور به ستیز شد.
انتهای پیام/ر
نظرات بینندگان