کد خبر: ۲۱۰۲۳
تاریخ انتشار: ۶۱:۵۰ - ۹۱ ۷۶۹۰

حمله به ایران پیامدهای ویرانگری برای امنیت و اقتصاد جهان دارد

خبرگزاری فارس: نشریه «فارین افرز» در مقاله‌ای با اشاره به اینکه مردم آمریکا به سختی ماجراجویی‌های جدید واشنگتن را تحمل خواهند کرد، نوشت که حمله به ایران پیامدهای ویرانگری برای امنیت و اقتصاد جهان دارد.
به گزارش فارس، نشریه «فارین افرز» در مقاله‌ای به قلم «متیو کرونگ» ضمن تاکید بر این نکته که آمریکا فاقد توان لازم بازدارندگی هسته‌ای در برابر ایران است، به بررسی علل واشنگتن برای حمله به ایران پرداخته، و از مواردی چون ناشناخته بودن محل تاسیسات اتمی ایران، دشواری نابود کردن این تاسیسات، تلفات غیرنظامی، اقدامات متقابل ایران، امکان به وجود آمدن بحران اقتصادی و امنیتی جهانی، و کوتاه‌مدت بودن اثر چنین حمله‌ای، به عنوان موانع موجود بر سر راه واشنگتن در اتخاذ رویکرد نظامی در برابر ایران یاد می‌کند.


* اقدام نظامی علیه ایران، به سرعت می‌تواند تبدیل به جنگی تمام عیار شود

- تعیین دقیق خطوط قرمز

این حقیقت که آمریکا به احتمال زیاد می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را شکست دهد یا نابود کند، الزاما به این معنا نیست که باید حتما این کار را انجام دهد. چنین حمله‌ای می‌تواند پیامدهای احتمالی ویرانگری -برای امنیت بین‌المللی، اقتصاد جهانی، و سیاست داخلی ایران- داشته باشد، که پیش از اقدام به حمله باید تک‌تک آنها را به دقت مورد ملاحظه قرار داد.

در ابتدا، منتقدان به این نکته اشاره می‌کنند که اقدام نظامی می‌تواند به سهولت منجر به شعله‌ور شدن آتش یک جنگ تمام عیار شود. ایران ممکن است در برابر سربازان یا هم‌پیمانان آمریکا، دست به اقدامات متقابلی بزند و مثلا موشک‌هایی را به سمت اهداف نظامی یا مناطق غیرنظامی در حوزه خلیج [فارس]، یا شاید اروپا پرتاب کند. ایران می‌تواند فعالیت گروه‌های وابسته به خود را در خارج از خاکش افزایش داده، به اختلافات فرقه‌ای در عراق دامن زند، سعی در ایجاد انحراف و اغتشاش در حرکت بهار عربی داشته باشد، و در نهایت نیروهای نیابتی خود را در برابر اسرائیل و آمریکا به صف کند. چنین اقداماتی می‌تواند پای اسرائیل و آمریکا را به جنگی مستقیم باز کرده و واشنگتن را وادار کند که در پاسخ، شدت برخوردهای خود را افزایش دهد. ممکن است هم‌پیمانان قدرتمند ایران، مانند چین و روسیه، تصمیم بگیرند که آمریکا را به لحاظ اقتصادی و دیپلماتیک در انزوایی بین‌المللی قرار دهند؛ و در میانه چنین طوفانی از حوادث، طرفین درگیری به راحتی ممکن است سر رشته‌های خروج از این بحران را از دست بدهند؛ که چنین اتفاقی نیز به نوبه خود می‌تواند منجر به تبدیل شدن این برخورد نظامی به جنگی ویرانگر و بلندمدت شود که در نهایت نیز جایگاه آمریکا را در میان مسلمانان جهان به شدت متزلزل کند.

* آمریکا نگران است با حمله به ایران بهای نفت افزایش یابد

همچنین بخشی از ملاحظات محافظه‌کارانه آمریکا در مورد اقدام نظامی را می‌توان به احتمال انتقام‌جویی ایران از طریق بستن تنگه هرمز نسبت داد؛ گذرگاه باریکی که تنها راه خروجی خلیج‌فارس و محل عبور تقریبا 20 درصد از حجم صادرات جهانی نفت به شمار می‌آید. به علاوه، این احتمال نیز مطرح است که حتی در صورتی که ایران، تنگه هرمز را آزاد بگذارد، باز هم با توجه به امکان ایجاد اختلال در روند تولید، قیمت نفت به شکل غیرقابل تحملی افزایش یافته و بحران اقتصادی گسترده‌تری را با توجه به شرایط حساس فعلی، رقم بزند.
با این حال، نمی‌توان گفت که هیچ یک از این عواقب پیش‌بینی شده، حتمی است؛ در حقیقت، اقدامات زیادی را می‌توان تصور کرد که آمریکا می‌تواند برای تخفیف پیامدهای احتمالی چنین جنگی در پیش گیرد. به طور قطع، تهران برای بازسازی و نمایش توان بازدارندگی خود و همینطور حفظ ظاهر حکومت در داخل مرزها، پاسخ به حمله آمریکا را ضروری می‌داند. اما از سوی دیگر نیز باید این نکته را در نظر داشت که تهران تا جای ممکن و برای جلوگیری از شدت گرفتن برخوردهایی که می‌تواند منجر به نابودی ارتش یا حتی خود حکومت شود، اقداماتش را حسابگرانه و تعدیل شده انتخاب خواهد کرد. به احتمال بسیار زیاد، رهبری ایران، شدیدترین نوع پاسخ‌های انتقام‌جویانه -مانند بستن تنگه هرمز، یا موشک باران اروپای جنوبی- را تنها زمانی در دستور کار قرار می‌دهد که حقیقتا تهدید سرنگونی نظام را احساس کند. به طور قطع، حمله‌ای هدفمند و حساب شده از جانب آمریکا، نمی‌تواند نگرانی‌های تهران را تا چنین سطحی افزایش دهد.
از این گذشته، آمریکا می‌تواند برای اطمینان بیشتر، و خاطر جمع ساختن حکومت ایران، در همان ابتدا به وضوح بیان کند که تنها به دنبال نابود کردن برنامه هسته‌ای ایران است، و نه نظام سیاسی حاکم. در ادامه نیز می‌توان به تبیین اقدامات تلافی‌جویانه خاصی از سوی ایران پرداخت، که منجر به پاسخ‌های ویرانگر نظامی از جانب آمریکا خواهد شد. برای مثال تلاش ایران برای بستن تنگه هرمز، حملات سنگین و دامنه‌دار به کشورهای حوزه خلیج [فارس] یا سربازان و کشتی‌های آمریکایی، و تحریک گروه‌ها مسلح علیه آمریکا. که در این صورت لازم است واشنگتن، در طول حمله و پس از آن، به وضوح و شفافیت تمام، به بیان و تشریح این «خطوط قرمز» برای تهران پرداخته، تا اطمینان خاطر داشته باشد که بحبوحه جنگ نمی‌تواند مانع دستیابی ایران به درک صحیح و روشنی از پیام آمریکا شود. به علاوه لازم است واشنگتن، آمادگی این را داشته باشد که بدون شدت بخشیدن به اقدامات خود، آن دسته از پاسخ‌های ایران را که هیچ یک از این خطوط قرمز را نقض نمی‌کند، متحمل شده و بپذیرد. این قبیل پاسخ‌ها می‌تواند شامل حملات موشکی علیه پایگاه‌ها و کشتی‌های آمریکایی حاضر در منطقه -چندین شلیک در طول چند روز نخست که احتمالا به تدریج متوقف می‌شود- یا دردسرسازی در مسیر حرکت کشتی‌های بازرگانی یا نیروی دریایی آمریکا باشد. برای پرهیز از این رویدادها که می‌تواند کاخ سفید را به افزایش ابعاد اقدام نظامی خود علیه ایران وادار کند، آمریکا باید پیش از واکنش نشان دادن ایران، تعداد کارکنان پایگاه‌های نظامی خود را در نقاطی که در تیررس موشک‌های ایران قرار دارند، به کمترین حد ممکن رسانده و از امنیت پناهگاه‌های سربازان حاضر در منطقه، اطمینان حاصل کند. از سوی دیگر واشنگتن باید در نظر داشته باشد که با این حمله، روند پشتیبانی ایران، و به تبع فعالیت گروه‌های وابسته به تهران در افغانستان و عراق، و همینطور میزان حملات موشکی علیه اسرائیل شدت و شتاب خواهد گرفت. با این حال واشنگتن می‌تواند تهران را به حرکت در مسیری سوق دهد که پیش از آن، بغداد و دمشق در پیش گرفتند. حمله اسرائیل به رآکتورهای هسته‌ای عراق و سوریه، به ترتیب در سال‌های 1981 و 2007، هیچگاه منجر به شکل گرفتن جنگی تلافی‌جویانه از جانب این دو کشور نشد.
حتی اگر تهران بخواهد خطوط قرمز واشنگتن را زیر پا بگذارد، آمریکا همچنان می‌تواند این برخورد را مدیریت کند. با نخستین قدم تهران در عبور از این مرزها، آمریکا باید تهدیدکننده‌ترین جنگ‌افزارهای ایران را هدف قرار داده، و امکان بهره‌برداری از آن‌ها را در برابر آمریکا، از بین ببرد. برای کاهش ابعاد درگیری و جلوگیری از صورت گرفتن جنگ منطقه‌ای بزرگ‌تر، آمریکا می‌تواند موافقت هم‌پیمانانش را برای بی‌پاسخ گذاشتن حملات ایران جلب کند. با این کار سایر ارتش‌ها، به خصوص نیروهای دفاع اسرائیل، درگیر این نبرد نخواهند شد. به احتمال زیاد حتی اسرائیل نیز با این شرط که آمریکا در نهایت تهدید هسته‌ای ایران را از بین ببرد، حاضر به پذیرش چنین توافقی خواهد شد. در حقیقت، پیش از این و در جنگ خلیج [فارس] نیز توافق مشابهی میان اسرائیل و آمریکا حاصل شد، که طبق آن اسرائیل نباید به حملات موشک‌های اسکاد صدام حسین پاسخ می‌داد.
به علاوه، حکومت آمریکا می‌تواند ضربه پیامدهای اقتصادی چنین حمله‌ای را نیز مهار کند. برای مثال، واشنگتن می‌تواند هر گونه کاهش جدی در میزان عرضه نفت به بازارهای جهانی را با بهره‌برداری از «ذخیره نفتی راهبردی» خود و همینطور ترغیب محرمانه برخی از کشورهای حوزه خلیج [فارس] برای افزایش میزان تولیدشان در آستانه حمله آمریکا، جبران کند. نظر به حضور تعداد قابل توجهی از کشورهای تولید کننده نفت در منطقه، به ویژه عربستان، که خواستار حمله آمریکا به ایران هستند، می‌توان امیدوار بود که مشکل کاهش میزان صادرات نفت، با همکاری این کشورها رفع شود.
واشنگتن همچنین می‌تواند، تبعات این اقدام نظامی را پیش از شروع حمله، و با جلب حمایت‌های بین‌المللی، بیش از پیش کاهش دهد. بسیاری از کشورها، هنوز هم آمریکا را به خاطر استفاده از نیروهای نظامی در حل معضلات سیاسی سرزنش می‌کنند، اما برخی نیز -بالاخص کشورهای عرب- در نهان، بابت نابود کردن تهدید هسته‌ای ایران، قدردان واشنگتن نیز خواهند بود. با دستیابی به چنین اتفاق نظری برای حمله، و همینطور برداشتن گام‌های مشخص شده برای تخفیف و مقابله با پیامدهای احتمالی، آمریکا می‌تواند مانع از ایجاد بحرانی بین‌المللی شده، و میدان برخورد را محدود سازد.

* اقدام نظامی، اراده تهران برای دستیابی به فناوری هسته‌ای را تقویت خواهد کرد

- هر زمان که باشد، زمان مناسبی است
یکی دیگر از معضلاتی که معترضان به اقدام نظامی به آن اشاره می‌کنند، این است که حتی اگر آمریکا بتواند تاسیسات هسته‌ای ایران را به کل نابود کند و از پیامدهای احتمالی نیز جلوگیری کند، باز هم چنین اقدامی تنها یک راه‌حل موضعی و کوتاه مدت برای بحران هسته‌ای ایران به شمار می‌آید. یقینا هیچ تضمینی وجود ندارد که حمله نظامی به ایران بتواند مانع از تلاش‌های آتی این کشور برای بازسازی مراکز هسته‌ای خود شود؛ شاید حتی اقدام نظامی منجر به تقویت اراده تهران در جهت دستیابی به فناوری هسته‌ای شود؛ با این هدف که بتواند با استفاده از آن دست به حملات انتقام‌جویانه زده یا در برابر حملات آینده از خود محافظت کند. ممکن است آمریکا برای بار دوم، نتواند سرمایه یا ظرفیت‌های سیاسی لازم را برای اجرای حمله مشابه دیگری فراهم کند. که در این صورت مجبور می‌شود برای سد مسیر برنامه هسته‌ای ایران، تنها به همین ابزارهای ناکارآمدی که در حال حاضر در دسترس دارد بسنده کند. که اگر چنین شود، به نظر می‌رسد که اقدام نظامی، تنها توانسته است موقعیت گریز ناپذیر روبه‌رو شدن آمریکا با ایرانی هسته‌ای را کمی به تاخیر بیندازد.

طبق ادعای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران در حال حاضر نیز تمام فعالیت‌های هسته‌ای خود را به برنامه سلاح‌های اتمی اختصاص داده و معرفی انگیزه‌های بیشتر از جانب آمریکا، تاثیری بر کم و کیف اراده تهران برای دستیابی به بمب اتمی نخواهد داشت. نکته دیگر اینکه ایران نمی‌تواند پس از نابودی کامل زیرساخت‌های اتمی، به سادگی روند پیشرفت برنامه هسته‌ای خود را از سر گیرد. از سوی دیگر چنین تهاجم ویرانگری به خوبی می‌تواند ایران را به کل از ادامه این بازی اتمی منصرف کند، همانطور که عراق با نابود شدن تاسیسات اتمی خود در جنگ خلیج [فارس] و سوریه پس از حمله اسرائیل در سال 2007، تصمیم به ترک میدان گرفتند. حتی اگر ایران بخواهد برنامه هسته‌ای خود را بازسازی کند، باید به طور بی‌امان با فشارهای بین‌المللی و مشکلات عدیده و فزاینده‌ای در مسیر تامین مواد هسته‌ای مورد نیاز در بازارهای جهانی دست و پنجه نرم کند و در عین حال ساخت و سازهای خود را نیز چنان مخفیانه به انجام رساند که بتواند به مصون ماندن تاسیسات جدید در حملات احتمالی آینده امیدوار باشد. بنابراین، تهاجم نظامی می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را برای نزدیک به یک دهه به تعویق انداخته و یا شاید برای همیشه متوقف کند.

* حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران، تنها خریدن وقت است

منتقدان اقدام نظامی، کماکان ممکن است بگویند که «خریدن وقت» تنها کاری است که حمله به ایران می‌تواند انجام دهد. اما باید این نکته را به آنها تذکر داد که وقت نیز کالای کم بهایی نیست. کشورها غالبا در موارد بحرانی‌تر نیز از سیاست «تعویق تا دورترین زمان ممکن در آینده» استفاده می‌کنند، به این امید که شاید گذر زمان و وقایع آینده بتوانند تهدیدات موجود را به کل از بین ببرند. به نظر می‌رسد، کشورهایی که تاسیسات هسته‌ای آنها مورد حمله قرار می‌گیرد -که باز هم می‌توان به عراق و سوریه به عنوان دو مورد متاخر از این دست اشاره کرد- توان یا اشتیاق خود را برای شروع مجدد برنامه‌های هسته‌ای از دست می‌دهند. بنابراین چیزی که تنها یک عقب‌نشینی موقت در برنامه هسته‌ای ایران به چشم می‌آید، می‌تواند به خوبی در قامت یک «بازی‌ساز» موثر عمل کند.

* اقدام نظامی، ملت ایران را در پناه رهبر متحد می‌کند

ایراد دیگری که به اقدام نظامی علیه ایران وارد می‌شود، این است که چنین حرکتی می‌تواند مواضع انعطاف‌ناپذیر سیاسی را در ایران تقویت کرده، و کمک کند تا جمعیت بیشتری، با روحیه‌ای مضاعف با حکومت همراه شوند و جریان ضعیف اصلاح‌طلبی، به کل از عرصه سیاست ایران محو شود.

* اسرائیل از توان لازم برای آسیب زدن به تاسیسات هسته‌ای ایران برخوردار نیست

- یا اکنون حمله کنید، یا در آینده تحمل

حمله به ایران، هیچ دورنمای دلپذیری ندارد. با این حال آمریکا می‌تواند بسیاری از پیامدهای هولناک چنین اقدامی را پیش‌بینی کرده و خسارات آنها را کاهش دهد. اگر این حمله با موفقیت کامل انجام گیرد، می‌تواند اشتیاق دیگر کشورهای منطقه را برای آغاز برنامه‌های اتمی خود، از بین برده، و از آن مهم‌تر، اعتبار پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را افزایش دهد؛ زیرا نشان می‌دهد که برای مبارزه با فراگیری چنین تسلیحاتی در جهان، در صورت لزوم، حتی از اقدامات نظامی نیز چشم‌پوشی نخواهد شد. حمله به ایران، همچنین می‌تواند مانع از اقدامات خودسرانه اسرائیل علیه این کشور شود؛ با توجه به توانمندی‌های محدود اسرائیل برای کنترل چنین نبردی و همینطور وارد آوردن خسارات اساسی، هر گونه اقدام نظامی از جانب تل‌آویو، در مقایسه با حمله آمریکا به ایران، می‌تواند منجر به پیامدهای بسیار مخرب‌تر و بازده مطلوب بسیار کمتری شود. در نهایت یک حمله حساب شده و دقیق از سوی آمریکا، به نسبت احتمال برخورداری جمهوری اسلامی از جنگ‌افزارهای هسته‌ای -که برای دهه‌ها منجر به قرار گرفتن آمریکا در موقعیت دفاعی پر هزینه‌ای خواهد شد، که کماکان می‌تواند، متضمن تهدیدات امنیتی ملی ناگواری نیز باشد- چشم‌انداز بی‌خطر و مطمئن‌تری خواهد داشت. به بیان دیگر، تلاش برای مهار ایرانی هسته‌ای، تنها یک انتخاب بسیار بد نیست، که بدترین انتخاب ممکن است.

* مردم آمریکا به سختی ماجراجویی‌های جدید واشنگتن را تحمل خواهند کرد

با توجه به اینکه جنگ‌های افغانستان و عراق رو به پایان و آمریکا در خانه خود درگیر معضلات اقتصادی است، مردم آمریکا به سختی ماجراجویی‌های جدید را تحمل خواهند کرد. با این وجود سرعت پیشرفت هسته‌ای ایران، در نهایت دو گزینه را پیش روی آمریکا قرار خواهد داد: یک برخورد نظامی معمولی، یا احتمال درگیر شدن در جنگی هسته‌ای. با توجه به این انتخاب‌ها، آمریکا بهتر است ابتدا یک «حمله جراحی» علیه ایران را آغاز کند و خطر دنباله‌ای از پاسخ‌های انتقام‌جویانه را به جان بخرد، سپس می‌تواند با ارزیابی شرایط، به سرعت برای کاهش ابعاد بحران اقدام کند. ترسیم اهمیت تهدید فعلی، می‌تواند آمریکا را از قرار گرفتن در موقعیتی بسیار خطرناک‌تر در آینده‌ای نزدیک، نجات دهد.

انتهای پیام/100366/ج.ص
نظرات بینندگان