مهــــاجـران و سرمـــایه هـایی که با خود از کشــور می برند
هر چند مهاجرت ایرانیان به ایالات متحده آمریکا از ۱۸۴۲ آغاز گردید لکن سیر مهاجرت ایرانیان به آمریکا تا سال ۱۹۵۸ بسیار کند بوده است؛ از سال ۱۹۵۸مهاجرانی که در ایالات متحده ساکن می شدند به شدت افزایش یافت به گونه ای که از سال ۱۹۶۸هرسال ۱۲۰۰تن برآن ها افزوده گشت. سیر مهاجرت ایرانیان به میزان قابل توجهی در دهه ۱۹۷۰ شدت گرفت از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳یک هزار تن ایرانی دیگر به عنوان ساکنان دائمی پذیرفته شدند و این جدا از مهاجرانی بود که هر ساله به ایالات متحده می آمدند ولی برای تابعیت اقدام نمی کردند. اداره مهاجرت تخمین می زند که مجموع ایرانیان مهاجر به ایالات متحده از سال۱۸۴۲ تا سال ۱۹۷۶ بالغ بر ۳۴هزار نفر است. سیر مهاجرت ایرانیان از دهه ۱۹۷۰ شتاب بیشتری می گیرد، به عنوان نمونه بر طبق نظر سنجی که گروه مطالعات ایرانیان در دانشگاه MIT در سال ۲۰۰۵ انجام داد ۶/۳۲ % شرکت کنندگاه عنوان کرده اند که بین سال های۱۹۷۹-۱۹۷۰ به ایالات متحده مهاجرت کرده اند.
انگاره مهاجرت ایرانیان متضمن «مهاجرت زنجیره ای» نیست، بلکه در اساس مهاجرتی فردی است. از یک دیدگاه دگرگونه در واقع «مساله ای از گریز مغزهاست». یعنی مهاجرت جمعیت ایرانی ماهر و متخصصان به ایالات متحده. به عنوان مثال از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۹ ایالات متحده بیش از یک سوم فارغ التحصیلان دانشکدههای پزشکی ایران را به درون ساختار پزشکی خود جذب کرده است.
درسال۱۹۸۶در ایالات متحده قانونی با هدف محدود کردن مهاجرت به تصویب رسید که یکباره نسبت ها در روند مهاجرت به آمریکا به هم خورد و جهان سومی ها سهم بیشتری را در مهاجرت کسب کردند. اصل و اساس فلسفه این قانون می گوید‹‹کسانی که علم و نیرو و فکر خود را به این کشور بیاورند پذیرفته خواهند شد .›› این قانون مجوزی برای ایرانیانی بود که به طورمشخص به این ویژگی شناخته شده اند.
سازمان ملل آماری ارئه داده است که براساس آن حدود ۲۴۰هزار ایرانی که تحصیلات عالی دارند تنها در آمریکا زندگی می کنند. به طور تقریبی می توان گفت هرم نمودار مهاجران ایرانی به سطح تحصیلات عالی بنا شده است.
دانش و مهاجرت
آمارهای ارائه شده از طرف اداره مهاجرت آمریکا نشان می دهد که از یک میلیون ایرانی ساکن در آمریکا ۲۴۰هزار نفر دارای تحصیلات بالای دانشگاهی می باشند. این کشور بیشترین میزان ایرانیان ساکن در خارج را به خود اختصاص داده است.
طبق سر شماری سال دو هزار ۳۳۸هزار نفر خود را ایرانی معرفی کرده اند و حدود ۷۷درصد آن ها تحصیلات عالی داشته اند. طبق آخرین بررسی انجام شده تنها حدود یک هزار و ۸۲۶ نفر ایرانی به عنوان هیات علمی تمام وقت و رسمی در دانشگاه های آمریکا تدریس می کنند که این رقم با احتساب استادان نیمه وقت به حدود پنج هزار نفر می رسد.
ایرانیتبارهای مقیم ایالات متحده در سطوح عالی علمی و فرهنگی محافل دانشگاهی، دارای درجات و رتبههایی برجسته هستند. بر اساس لیست مقدماتی منتشر شده توسط گروه SG ، بالغ بر ۵۰۰ استاد برجسته ایرانی تبار در دانشگاههای ممتاز ایالات متحده از جمله انستیتو تکنولوژی ماساچوستMIT) (، دانشگاه هاروارد، ییل، پرینسون، مجموعه دانشگاه های کالیفرنیا و…. به تحقیق و تدریس مشغولند. از سوی دیگر ایرانیان دارای مسئولیتهای برجسته و مهمی در سازمان ها و موسسات عظیم علمی و فرهنگی، اقتصادی و… ایالات متحده هستند، از آن جمله میتوان به ایرانیان شاغل در سازمان فضایی آمریکا ناسا (NASA)، هالیوود، والت دیزنی، شرکتEBAY، و موسسات تحقیقاتی لیزر و فیزیک و انرژی اتمی و… اشاره نمود.
بررسی اقتصادی مهاجرت
بررسی های آماری نشان می دهد که ۴۳ درصد ایرانیان درآمریکا در موقعیت های بالای حرفه ای و مدیریتی قرار دارند؛ ۳۵درصد آن ها درکارهای تکنیکی و اداری؛ ۱۰درصدشان در بخش خدمات گوناگون و تعداد قابل توجهی از آنان درکارهای کشاورزی ؛سازندگی و کارگری مشغول می باشند. ۴۸درصد از این ایرانیان دارای درآمدهای دوگانه هستند و ۲۲درصدشان کسب و کار شخصی خود را دارند. درآمد متوسط خانواده های ایرانی در آمریکا، بالاتر از متوسط درآمد مردم آمریکا برآورد شده است. قریب به ۹۲ درصد ایرانیان دارای خانه های شخصی هستند.
ایرانیان آمریکا از نظر اقتصادی و جایگاه اجتماعی در بین مهاجران جدید، جزو نخبگان و اقلیت های ممتاز به شمار می روند. درصد بیکاری مهاجران مسلمان بالا است، اما ایرانیان در این میان یک استثنا هستند. آن ها از معدود ملیت های غیراروپایی هستند که توانسته اند از فرصت های تحصیلی، اشتغال و کسب مهارت های فردی و اجتماعی به خوبی بهره ببرند و از این جهت تنها با چینی ها قابل مقایسه اند.
بنابر گزارش و اطلاعات آماری و با توجه به سطح بالای تحصیلات و مشاغل برجسته اکثر ایرانیان مقیم ایالات متحده، درآمد متوسط خانوادههای ایرانی ٢٠ درصد بالاتر از حد متوسط درآمد در آمریکا است. با توجه به این سطح درآمد ایرانی تبارهای مقیم این کشور سهمی عمده در کمک به اقتصاد آمریکا دارند. بر طبق اعلام بررسیها و تحقیقات رسمی انجام شده توسط کمپانی فورچون (FOURTUNE ۵٠٠) و سایر شرکت های عمده، مشخص گردیده است که بیش از ۵۰ ایرانی در مقامات ارشد رهبری شرکتهایی با بیش از ٢٠٠ میلیون دلار سرمایه، شناسایی گردیدهاند، که از جمله این شرکتها میتوان به جنرال الکتریک، نورتل نت ورکز، موتورولا، اوراکل، اینتل، سیسکو، اتی اند تی، ای بی، ورایزون، لوسنت تکنالوجیز و… اشاره نمود. مجله فورچون، از امیدیار موسس و رییس هیات مدیره Ebay شرکت بزرگ و فوقالعاده محبوب حراج اینترنتی، به عنوان دومین فرد ثروتمند سرمایهگذار آمریکایی، که سن وی کمتر از ۴٠ سال است، یاد میکند.
ایرانیان با دارا بودن پیشینه غنی فرهنگی و تمدنی همواره به دنبال علم آموزی و کسب موقعیت های عالی علمی و شغلی بوده اند و در هر جای دنیا باشند خود را ایرانی می دانند و به ایرانی بودن خود مباهات می کنند. نسل اول مهاجر ایرانی به لحاظ فرهنگی و اجتماعی قبل از ورود به کشور میزبان به نوعی با فرهنگ آن کشور همسانی و هماهنگی داشته اند و در مدت زمان کوتاهی خود را با فرهنگ و اجتماع کشور محل اقامت تطبیق داده اند و توانسته اند از ظرفیت های کشور میزبان به نحو مطلوب به منظور ارتقا و پیشرفت بهره گیرند که جملگی نمایانگر ضریب هوشی بالا و پشتکار ایرانیان است.
اما آنچه که متاسفانه طی ٢۵ سال گذشته به خوبی نمایان است، بی توجهی نسبت به چنین پتانسیل با ارزشی در داخل آمریکا است. این در حالی است که ایرانیان مقیم آمریکا به دلیل برخورداری از سطح بسیار بالای تحصیلات و کسب مشاغل متخصص از ویژگی خاصی برای عرصه قدرت سازی و ثروت اندوزی برخوردارند. ویژگی که کشورهای رقیب و مخالف ایران بیشتر از ما از آن بهره گرفته اند. ایرانیانی که به علت کسب تخصص و علم به کشورهای صنعتی و پیشرفته مهاجرت کرده اند به علت عدم توجه کشور مبدا و همچنین فراهم نبودن امکانات هم سطح با دانش شان مجبور به اقامت در کشورهای مهاجر پذیر می گردند و این مسئله باوجود مشکلات فرهنگی و هویتی و معضلاتی مانند دوری از وطن و خانواده اتفاق می افتد که خسارات روحی فراوانی را متوجه مهاجران ایرانی می کند. مهاجرانی که چشم امید به بازگشت و عرضه دانش و تخصص خود به جامعه بومی و ملی خود دوخته اند.
چالش هایی از پس مهاجرت
اگرچه جامعه نسبتاً جوان و موفق ایرانی در آمریکا بر جنبههایی از زندگی اقتصادی، علمی، فنی وفرهنگی جامعه میزبان تاثیر گذاشته، اما در عین حال از بسیاری از شرایط و ویژگیهای فرهنگی واجتماعی و به خصوص از نظام ارزشی این جامعه تاثیر گرفته تا جایی که در فرآیند ادغامشوندگی تدریجی فرهنگی، یا استحالة نسبی و تدریجی فرهنگی، بسیاری از خانوادههای ایرانی دستخوش تغییر و تحولاساسی گردیده و نقش و جایگاه سنتی زن و مرد ایرانی در روابط خانوادگی تا حدی دچار دگرگونی شده که به نوبة خود اثرات ناخوشایندی، به صورت بالا رفتن میزان طلاق، جرایم خانوادگی، ناهنجاریهایاخلاقی، گسستگیهای روحی و معنوی، بلاتکلیفی فرزنداننسل دوم مهاجر، اضطراب روزافزون و بسیاری دیگر از مسایل ناشی از زندگی در قربت را در پی آوردهاست.
این مشکلات تنها بخشی از معضلاتی است که جامعه مهاجر را تهدید می کند و درواقع یک روی قضیه است؛ روی دیگر ماجرا لطمات و ضررهای اقتصادی است که سالانه به اقتصاد کشور وارد می شود. مهاجران ایرانی همان طور که بیان شد جزو قشر تحصیل کرده و مولد و متخصص می باشند و با رفتن آن ها سرمایه ها و سرمایه گذاری های حداقل دو دهه که در این کشور صرف آنان گردیده است به هدر می رود. از سوی دیگر عدم استفاده از ظرفیت همین متخصصان بر روی سیاست های کشور های هدف نیز از خسارت هایی است که کشورهای رقیب ما مانند هند، چین، عراق، پاکستان و کشورهای عربی مهاجر فرست سعی کرده اند از آن پرهیز نمایند.
نگاهی نو به مهاجرت
هر چند تلاش های مفیدی در چند سال گذشته در مورد بازگشت مهاجران ایرانی انجام شده است، درواقع این تلاش ها نتایج چندانی به دست نیاورده است. در این میان این پرسش به ذهن میرسد که صرفنظر از انگیزههای مهاجرت نخبگان و کشورهای مقصد آنها، آیا نباید با نگاهی نو، هر فرد ایرانی مهاجر را، که در جهت پیشرفت و اعتلای بنیه کارآفرینی و علمی تن به جلای وطن داده، یک «فرصت» برای ایران بدانیم و به جای برخورد شعارگونه به «چرا رفتنها» به «چرا بازنگشتنها» بپردازیم؟ و به اندیشه ازدیاد ارزش افزوده ناشی از مقایسه توانها هنگام رفت با هنگام بازگشت دلخوش داریم؟ مهم تدارک زمینهها و جاذبهها برای بازگشت است، نه تأسف از رفتن. به بیانی دیگر، اگر تأسفی هست برای بازنگشتنها است، نه برای رفتنها.
یک ایرانی، یک فرصت است برای ایران، در هر کجای عالم که باشد. مهم این است که صرف نظر از نوع نگرش و مشی و مرام، در دلش جایی برای مهر ورزیدن به ایران و جامعه ایرانی بماند و از حساسیتها و دغدغههایش نسبت به سرنوشت ایران و جامعه ایرانی نکاهد. دیدهایم که وقتی پای ایران به میان بیاید ایرانیِ خارجنشین حساسیتهای مثالزدنی از خود نشان دادهاست.
ایرانیان مهاجر، مهاجرند به تن و نه به دل، فرصت و سرمایههای ماندگارند و نه ازدسترفته. گاهی در غربت، حس تعلق و وابستگی به وطن و هویت ملی و اعتقادی بیشتر هم میشود. نمونههای فراوانی از فعالیتهای گروههای دانشجویی حول این محورها در بیشتر دانشگاههایی که ایرانیان حضور دارند به چشم میخورد.
وقتی زمینه همگرایی و تعلق بیشتری در جامعه ایرانی خارج از کشور حول محور ایران، هویت و غرور ملی، در مقایسه با دیگر عوامل محوری، وجود دارد، چرا از کارکرد جذبه جادویی این «مرز پرگهر» و این «چون نباشد تن من مباد» غفلت میشود؟ دیر نیست که به مقوله مهاجرت در چهارچوب منافع ملی بنگریم و در پی آن باشیم که مهاجران بالنده ایرانی را در کشورهای میزبان تبدیل به فرصتهایی برای بالندگی ایران آینده نماییم.
آنچه که حایز اهمیت است حضور ایرانیان مهاجر مقیم در کشور های میزبان فرصتی مغتنم در راستای بهره گیری از توانمندی های آنان به وجود آورده است. زیرا در حال حاضر ایرانیان پنجمین گروه تحصیل کرده مهاجر در جهان را تشکیل می دهند.
فتحی پور/
منبع : رصد