رقابت اصولگرایان در دو جبهه درونی و بیرونی
اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم با دو رقیب مواجه هستند: ۱- جریان انحرافی ۲- جریان اصلاحطلبان.
از ویژگیهای جریان انحرافی این است که ۱- قدرت شبکه اجتماعی شدن را ندارد۲- فاقد تئوری جذاب برای جامعه است ۳- در قشرهای مختلف اجتماعی نظیر دانشگاهیان و حوزویان عقبه ندارد۴- حیاتش وابسته به دولت احمدینژاد است ۵- از ابزار قدرت و ثروت برخوردار است.
این جریان بر اساس ویژگی پنجم خود قدرت فضاسازی در جامعه را دارد، ضمن اینکه براساس ویژگی اول و سوم، خودش نمیتواند از این فضاسازیها بهرهبرداری کند ولی جریان دیگر به خوبی از این فضاسازیها استفاده میکند.
فضا سازیهای جریان انحرافی عمدتاً در سه حوزه ایجاد بیاعتمادی سیاسی به ویژه در میان نخبگان (بیاعتمادی سیاسی وقتی به وجود میآید که قشرهایی از مردم احساس کنند با این کارگزاران و نوع رفتارشان به اهداف خود نمیرسند)، ایجاد تنش سیاسی (باحاشیه آفرینی) و زیر سؤال بردن استمرار گفتمانی انقلاب اسلامی (با خلق گفتمانهای جدید مثل مکتب ایرانی) است که اصلاحطلبان از این فضاسازیها برای نفی نظر و تحلیلهای اصولگرایان درباره دولت نهم و دهم و نیز اثبات نظریهها و عقاید خود در میان مردم بهرهبرداری میکنند.
دومین جریانی که اصولگرایان در انتخابات پیش رو با آن مواجهند، اصلاحطلبان هستند که شامل طیف گستردهای از افراد و جریانهای سیاسی کشور از جریانها و اشخاص داخل نظام گرفته تا کسانی که اساساً انقلاب و نظام اسلامی را قبول ندارند، میشود، البته همه طیفهای این جریان در انتخابات مجلس نهم در قالب معرفی نامزد حضور ندارند اما بخشهایی از این جریان حضور دارند که مورد حمایت بقیه طیفها نیز هستند.
در این مقال به بررسی وضعیت اصولگرایان در انتخابات پیش رو یعنی انتخابات ۱۲ اسفند مجلس نهم میپردازیم و وضعیت این دو جریان رقیب را به فرصتی دیگر وا مینهیم. اصولگرایان در این انتخابات نیز همچون چند انتخابات گذشته با فهرست واحد حضور ندارند، بلکه برخی اختلافات گذشته تشدید نیز شده است. پیشبینی میشود این جریان با دو یا سه لیست جداگانه در برخی حوزههای انتخابیه از جمله تهران و مراکز استانها در انتخابات حضور یابند؛ البته در هر حوزه انتخابیه که هر یک از آن دو جریان رقیب حضور جدیتری داشته باشند، اصولگرایان به وحدت کامل (معرفی نامزد مشترک) نزدیکتر میشوند.
اولین طیف از اصولگرایان که وارد عرصه انتخابات شد «جبهه متحد اصولگرایان» بود. این جبهه با محوریت جامعتین عَلَم وحدت اصولگرایان را برافراشتند. علاوه بر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران، جبهه پیروان خط امام و رهبری، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، گروهی که تا پیش از این به «رایحه خوش خدمت» معروف بودند، رئیس مجلس و شهردار تهران به عنوان اضلاع اصولگرایان عضو جبهه متحد انتخاب شدند.
قرار شد شورای مرکزی این جبهه متشکل از ۱۵ نفر شامل هفت نفر(دو نماینده از جامعه مدرسین، دو نماینده از جامعه روحانیت و آقایان ولایتی، عسکر اولادی و حداد عادل به عنوان اعضای هیئت سه نفره اولیه اصولگرایان برای ایجاد وحدت) به عنوان هیئت داوری و هشت نفر (دو نفر از جبهه پیروان، یک نفر از ایثارگران، یک نفر از رهپویان، دو نفر از رایحه خوش خدمت سابق یا جبهه پایداری جدید، یک نفر نماینده رئیس مجلس و یک نفر نماینده شهردار تهران) به عنوان هیئت اجرایی باشد.
پس ازاعلام شکل گیری این جبهه، گروهی که به نحوه چیدمان اعضای آن انتقاد جدی داشتند، جبههای جدید با نام «جبهه پایداری» با محوریت رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) تأسیس کردند. عمده انتقادات این جبهه به جبهه متحد اصولگرایان عبارت بود از:
۱- مرزبندی با جریان فتنه اخیر باید خط قرمز اصولگرایی باشد، در حالی که برخی اعضای جبهه متحد از ساکتین جریان فتنه هستند، در مرکزیت جبهه اصولگرایی باید کسانی باشند که در جریان فتنه حداقل نمره بالای ۱۷ گرفته باشند نه اینکه ساکتین بلکه مردودین (به زعم خود) در مرکزیت جبهه باشند.
۲- خروجی جبهه متحد با این ترکیب تکرار مجلس هشتم در دوره نهم خواهد بود، در حالی که این مجلس مطلوب ما نیست زیرا حداقل در تعامل با دولت و نیز ماجرای وقف اموال دانشگاه آزاد و نیز تصویب طرح نظارت بر نمایندگان عملکرد قابل قبولی نداشته است.
۳ –با این ترکیب جبهه متحد نگران خطر «ارتجاع» هستیم زیرا برخی فتنهگران و اصولگرایانی که نمره قبولی در امتحانات کسب نکرده بودند حالا مدعی شدهاند(به ویژه پس از آن خانهنشینی ۱۱ روزه رئیسجمهور) و ما حاضر نیستیم از ترس انحراف به ارتجاع پناه ببریم.
۴- مبنای چیدمان اعضای شورای مرکزی جبهه متحد مورد مناقشه است، به عنوان مثال چرا یکی از سران قوا و نیز شهردار تهران در شورای مرکزی جبهه متحد نماینده داشته باشند ولی سران سایر قوا یا دیگر سران اصولگرا نداشته باشند؟
۵- با شیوه جبهه متحد نمیتوان میان بدنه اصولگرایی وحدت ایجاد کرد و بخشی از این بدنه دچار سرخوردگی میشوند.
از سوی دیگر جبهه پایداری معتقد بود که حضور جریان انحرافی و اصلاحطلبان در انتخابات جدی نیست، بنابراین اصولگرایان در انتخابات رقیب جدی ندارند و این موجب میشود که انتخابات بدون رقابت شکل بگیرد، لذا مشارکت مردم پایین بیاید که این مطلوب خارج نشینان و مخالفان داخلی است که کاهش مشارکت را به حساب عدم حضور و حذف آنان از عرصه سیاسی کشور قلمداد کنند، لذا باید میان اصولگرایان رقابت ایجاد شود تا زمینه حضور حداکثری مردم در انتخابات فراهم شود. در مقابل جبهه متحد اصولگرایان نیز به تحلیلهای جبهه پایداری نقد اساسی دارند که برخی از آنها به این شرح است:
۱- رمز موفقیت اصولگرایان در انتخابات، اتحاد و وحدت است. تفرقه موجب خوشحالی رقیبان و دشمنان و در نهایت شکست اصولگرایان میشود.
۲- حضور جریان انحرافی و نیز اصلاحطلبان در انتخابات به ویژه با مهرههای سفید و نیز نیروهای به ظاهر مستقل جدی است، ضمن آنکه آنان از ابزار قدرت و ثروت نیز برخوردارند و قطعاً برای پیروزی در انتخابات و جذب نامزدها برنامه ویژه دارند، لذا این تحلیل که اصولگرایان در انتخابات بدون رقیب هستند، تحلیل واقعی نیست.
۳ -ایجاد انشعاب و تفرقه میان اصولگرایان، پس از انتخابات نیز باقی خواهد ماند و وحدت دوباره در صورت موفقیت یا شکست در انتخابات به آسانی ممکن نخواهد بود و این در درازمدت هم به ضرر اصولگرایان است.
۴- تلقی مردم از دوگانگی یا چندگانگی میان اصولگرایان جنگ قدرت خواهد بود. این چندگانگی چه بسا موجب افزایش اختلافات، سیاه نمایی و اقدامات خلاف منافع و مصالح ملی و مصلحت اصولگرایان گردد. در حالی که گفتمان اصولگرایی خدمت به مردم با نیت قربهالیالله است.
۵- نمیتوان افراد اصولگرا را صرفاً با یک خطا از دایره اصولگرایی بیرون انداخت. سیاست نظام جذب حداکثری و دفع حداقلی است.
بر این اساس جبهه متحد اصولگرایان با محوریت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ریاست آیتالله یزدی و جامعه روحانیت مبارز به دبیر کلی آیتالله مهدوی کنی و چند ضلع از اضلاع اصولگرایان مثل جبهه پیروان خط امام و رهبری، جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی، فراکسیون اصولگرایان مجلس وحزب پیشرفت و عدالت در انتخابات حضور فعال دارد.
از سوی دیگر جبهه پایداری از میان اصولگرایان با محوریت آیتالله مصباح یزدی و اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و نیز برخی از اعضای سابق دولت احمدی نژاد با فهرست جداگانه در انتخابات مجلس نهم حضور مییابد. گرچه نامزد یا نامزدهای این دو گروه در بسیاری از حوزههای انتخابیه به ویژه در شهرستانها ممکن است مشترک باشد ولی قطعاً در تهران و برخی مراکز استانها با فهرست جداگانه حضور خواهند داشت.
علاوه بر این دو جبهه، سه تشکل دیگر از اصولگرایان نیز تاکنون برای اعلام فهرست انتخاباتی اعلام موجودیت کردند. «جبهه ایستادگی» با محوریت محسن رضایی، گروه «صدای ملت» با محوریت علی مطهری و گروه «بصیرت و بیداری» با محوریت شهابالدین صدر اعلام کردهاند که با فهرست جداگانه در انتخابات حضور مییابند، گرچه پیشبینی میشود بسیاری از اسامی در این لیستها مشترک باشد.
این شاخه شاخه شدن اصولگرایان در انتخابات مجلس قدرت تشخیص بدنه اصولگرایی را دشوار کرده است. اینکه وجه تمایز این شاخهها با یکدیگر چیست؟ کدام اصل است، کدام فرع؟ کدام دائمی است، کدام فصلی و انتخاباتی؟ آیا این شاخه شدنها صرفاً برای گرم کردن تنور انتخابات است یا واقعاً اختلافها جدی است و وحدت میان آنها غیرممکن؟ چقدر مسائل شخصی و منافع حزبی و گروهی در این شاخه شاخه شدنها نقش دارد؟یا اینکه این جبهههای متعدد اصولگرایان هر یک بر اساس تکلیف دینی و شرعی و احساس مسئولیت انقلابی تشکیل شده است؟
برای پاسخ به این سؤالات باید تفکر و اندیشههای شخصیتهای محوری هر یک از نحلهها مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد، ضمن آنکه شاخص ما در این ارزیابیها اندیشه امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری مدظلهالعالی است، ضمن آنکه خواص باید از درافتادن در مرحله قضاوت پیش از شناخت و آگاهی کامل پرهیز کنند. برای قضاوت کردن لازم است آن قدر آگاهی از این شاخهها داشته باشیم که بتوانیم حداقل ۱۰ دقیقه پیرامون ویژگیها و شاخصههای فکری، اعتقادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنها سخن بگوییم، البته اثبات یک جبهه هم به معنای نفی اصولگرایی جبهه دیگر هم نیست، بلکه باید دید سلیقه ما کدام است و کدام جبهه نمره بالاتری میگیرد.
یوسف زمانی
منبع : جوان آنلاین 25/11/1390