قدرت نرم و گفتمان اسلامى قدرت
مقدمه:
قدرت نرم به مولد نیاز دارد و از مهمترین تولیدکنندگان قدرت نرم فرهنگ است. فرهنگ در گفتمانهاى متعارض (گفتمان اسلامى یا غربى) مولفههاى متنوع و متضادى دارد. در گفتمان اسلامى مجموعهاى از فرهنگها به تولید قدرت نرم منتهى مىشوند که در این پژوهش مترصد شناسایى آنها هستیم.
آنچه در رویکرد مذکور بیشتر حائز اهمیت مىنماید، نقشى است که فرهنگ در کانونهاى قدرت، به خصوص قدرت نرم ایفا مىکند. چنان که فوکو به تصریح از نسبت قدرت و دانش پرسید و به همین سیاق، پرسش از فرهنگ و قدرت توسعه یافت (افتخارى، 1387، 22)
پارادایم صحیح چیست ؟ قدرت نرم به مثابه یک آشفتگى فکرى
براى مشخص کردن دلیل پیدایى دیدگاههاى گوناگون نسبت به قدرت سخت و نرم که امروزه در جمهورى اسلامى جریان دارد، بازنگرى یک نمونه سودمند است. این گرایش بازتابى از سردرگمى و ناهم اندیشى مزمنى است که از ناآگاهىهاى برخى در پیروى از سیاست سخت افزارانه نشئت مىگیرد؛ البته دلایلى نیز وجود دارد که از آن جمله مىتوان به دیدگاه دور از واقعیت برخى اعضاى جامعه دانشگاهى اشاره کرد که از درک نیروهاى درحال تغییر دادن دنیا که پیش روى ما قرار دارند، عاجز هستند.
مفهوم قدرت نرم و سخت، به کانون مباحث نظامیان، سیاست مداران و اعضاى علمى مراکز مطالعاتى و دانشگاهىتبدیل شده است و به کارگیرى مفهوم قدرت نرم و سخت به صورت ناهماهنگ و مبهم، توسط دانش آموختگان دانشگاهى و مراکز مطالعاتى سردرگمى و آشفتگى فکرى را پیرامون این اصطلاحها پدید آورده است (مرادى، 1389، 143)
نکته مهمتر این است که اصطلاح قدرت نرم که در بستر سیاست خارجى آمریکا و گفتمان غربى مطرح شد، در بستر و گفتمان اسلامى بحث کرد یا خیر؟ چنان که امام خمینى(ره) به صراحت اظهار داشتند، بنیاد قدرت سیاسى در نظام اسلامى، بر دو رکن دین و مردم استوار است و همین امر آن را از مکاتب بشر بنیادى که به صورت افراطى به یکى از این دو منبع اتکا دارد، متمایز مىسازد. این ملاحظه یک تغییر صورى نبوده و به دلیل تحول مبانى فلسفى و شناختى قدرت، به شکلگیرى گفتمانى متفاوت از گفتمان غربى منجر مىشود که مىتوان از آن به "گفتمان اسلامى قدرت" تعبیر کرد.
این در حالى است که طرح مفهوم قدرت نرم در گفتمان غربى، به اصلاح تلقى سخت افزارانه از قدرت و پیدایش تلقى تازه اى منتهى شده که میزان زیادى با اصول انتقادى اندیشه گران مسلمان از گفتمان غربى منطبق است. به عبارت دیگر، رویکرد نرم افزارانه، حامل گزارههاى انتقادى متعددى نسبت به قدرت سخت غربى است که پذیرش آنها و اصلاح قدرت، به مبناى این اصول جدید، آن را به اصول و مبادى معرفت شناخت پیشنهادى اسلام، نزدیکتر سازد ( افتخارى، 1387، 16-15).
در این راستا، بازآفرینى فرهنگ بومى و دینى، نیازمند "هسته گفتمانى" و همچنین دال برتر است. ساختارهاى متزلزل تنها در شرایطى بقا مىیابند که قالبهاى معنایى و مفهومى، هویت و معناى خود را حفظ و باز تولید کنند. پس گفتمان اسلامى زمانى ظهور یافت که دال برتر از قابلیت و توانمندى لازم براى "ساخت یابى" برخوردار شد (ترابى، 1387، 87). با مباحث مطرح شده مىتوان این چنین نتیجه گرفت:
اگرچه قدرت نرم در ادبیات سیاسى، نخستین بار به وسیله "ناى" مطرح گردیده است؛ لیکن در عالم واقعى، موضوعى با سابقه و قدیمى است که در دورههاى مختلف از آن استفاده شده است و به لیبرال دموکراسى غرب منحصر نیست (یوسفى، 1387، 227). قدرت نرم در گفتمان اسلامى هم وجود داشته و فقط نیازمند تئوریزه کردن است.
بررسى تطبیقى قدرت نرم در گفتمانهاى متعارض:
در نگاه نخست و بدون وزندهى ارزشى، قدرت نرم مفهومى خنثى است. باتوجه به مبانى مطرح شده، بررسى قدرت نرم در دو گفتمان اسلامى ولیبرال دموکراسى غربى نیز یکى از موضوعاتى است که باید در چارچوب نظام ارزشى، بررسى و تجزیه و تحلیل شود. (یوسفى، 1387، 236)
سلول قدرت در گفتمان غربى بر تکثرگرایى، نسبیت گرایى و مرجعیت اکثریت استوار است؛ در حالى که سلول قدرت نرم در گفتمان اسلامى بر مشارکت، مسئولیت، تغییر ماهیت قدرت (خلافت الهى)، بیعت، اصلاح شبکه روابط قدرت (امربه معروف و نهى از منکر)، اصلاح بینش صاحبان قدرت(نصیحت ائمه مسلمین)، و تغییرساختار قدرت(اعتراض و قیام) استوار است. (افتخارى، 1387، 41-30)
گفتمان اسلامى قدرت نگرش توحیدى دارد؛ در حالى که در گفتمان غربى قدرت نگرش اومانیستى وجود دارد. نگرش اسلامى داراى مشروعیت الهى و منطبق بر فطرت انسانى است؛ در حالى که اندیشه غربى مشروعیت خود را از مردم مى گیرد. با توجه به مبناى ایدئولوژیک مطرح شده در دو گفتمان و با عنایت به اینکه گفتمان اسلامى با فطرت انسان سروکار دارد؛ عناصر تولید شده در قدرت نرم اسلامى بسیار زیاد است و علاوه بر منابع مادى قدرت نرم که در دو گفتمان وجود دارد، گفتمان اسلامى داراى منابعى منحصر به فرد است . (یوسفى، 1387، 266-264)
جنگ نرم و درگیرى نرم، به صورت عمده در سطح فرهنگها اتفاق مىافتد و این رویارویى از جنس فرهنگ است. در این میان، فرهنگى که مولد قدرت بیشترى باشد، تعیین کننده نتیجه این نبرد خواهد بود. فرهنگهاى شکل گرفته براساس مبانى تفکر شیعى که همان مبانى تفکر وحیانى و قرآنى ناب است، از ظرفیت بسیار بالایى در تولید قدرت نرم الهى و دینى برخوردار هستند.(جوشقانى، 1389، 225)
فرهنگهاى مولد قدرت نرم:
در آموزههاى دینى و گفتمان اسلامى، برخى فرهنگها تولید کننده قدرت نرم در حد اعلى هستند که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1. فرهنگ ایثار
این هنجار توسط اسلام توصیه شده است و بسیارى مکاتب از آن بىبهرهاند. معناى این هنجار این است که فرد علیرغم اینکه رفتار مثبتى از طرف مقابل نمى بیند، به ارتباط مثبت با او روى آورد. این رفتار توسط مؤمنان خاص صورت مىگیرد. آنها با اینکه از طرف مقابل، رفتار اعتماد آمیزى نمىبینند، با بخشش و گذشت - با دیگران رفتار مىکنند. این افراد در مقابل کارهاى خیر خود، انتظار هیچ پاداشى از سوى مردم را ندارند و با برقرارى این رابطه، سرمایه اجتماعى را در جامعه اسلامى حفظ مىکنند.
اسلام مىکوشد چنین روحیهاى را در جامعه اسلامى رواج دهد و از پیروان خود مىخواهد، بدون توجه به اینکه طرف مقابل آنها چه رفتارى دارد، از خود ایثار به خرج دهند و براى این عمل اجر عظیمى در نظر گرفته شده است. این افراد در ادبیات قرآنى »ابرار« نامیده مىشوند (ردادى، 1389، 199-198). از طرف دیگر، ایثار موجب خودسازى و تکامل شخصیت این افراد مىگردد و عامل مهمى در پرورش روح و انسانیت آنها به شمار مىآید.
2. فرهنگ شهادت
شهادت یعنى از شیرینترین، عزیزترین و گران قیمتترین دارایى خود، یعنى روح و جان، به خاطر عشق به میهن، ناموس و رضایت پروردگار گذشتن؛ به عبارت دیگر، شهادت، یعنى فناشدن، نه به مفهوم معدوم شدن، بلکه به معناى "محو شدن در وجود الهى". شهادت وصل است به ملکوت اعلى، و شهید محرم به احرام عشق الهى.
گذشت زمان و تغییر و تحول و آمدوشد نسلها، هرگز به جاودانگى این فرهنگ انسان ساز لطمهاى وارد نمىآورد و عاشقان راه حق و آزادگان جهان، همواره این مشعل هدایت را فرا راه خویش مىیابند و در پناه آن پردههاى سیاه شب جور را مىدرند و فروغ آزادى و شرف و عزت را ظاهر مىسازند (حسین پور پویان، 1387، 262-261).
در اسلام، شهادت گزینش مرگ سرخ همراه با شناخت و آگاهى، و بر مبناى آزادى و اختیار در مبارزه علیه موانع تکامل و انحرافات فکرى است که مجاهد با منطق، شعور و بیدارى آن را انتخاب مىکند (اصغرى، 1388، 73)
شهادت مرگى آگاهانه است که شهید از روى آگاهى و به خاطر هدفى مقدس و به تعبیر قرآن کریم "فى سبیل الله" انتخاب مىکند.
انقلاب اسلامى ایران نمونه اى بود که کارآمدى فرهنگ شهادت را به خوبى به نمایش گذاشت. این انقلاب براى دست یابى به اهداف خود، هیچ یک از ابزارهاى ظاهرى موفقیت، اعم از قدرت سیاسى، نظامى، اقتصادى و حمایت جهانى را در اختیار نداشت و تنها اسلحه پیشرفته و برنده آن، شهادت طلبى بود. (جوشقانى، 1389، 233-232)
فرهنگ شهادت طلبى را مىتوان در این جمله انقلابى امام خمینى به زیبایى مشاهده کرد: »اگر بکشیم به بهشت مىرویم و اگر کشته شویم، به بهشت مىرویم، این منطق شکست ندارد«. (امام خمینى، 1357)
3. فرهنگ مقاومت و پایدارى
صبر و استقامت و تحمل سختىها و دشوارىها در راه خدا و انجام وظیفه، یکى از صفات برجسته پیامبران بوده است؛ بى تردید نبى مکرم اسلام مأموریت داشت، تا بشریت را از ظلمات شهوت، جهالت، استبداد و پرستش بتها و تعصبات نژادى و طبقاتى برهاند. این مهم، جز در سایه صبر، استقامت و پایدارى میسر نبود. (اصغرى، 1388، 17)
پایدارى و مقاومت چنین مردانى در راه پیش روى به سوى هدف، کوه مشکلات را از پیش پایشان برمى دارد، گویى در درون آنها چیزى از آهن و فولاد نهفته است که این گونه آنان را مقاوم و پایدار ساخته است. (اصغرى، 1388، 65)
نمونههایى از این فرهنگ، طى هشت سال دفاع مقدس، و دفاع و مبارزه مردم فلسطین و لبنان به وفور مشاهده مىشود. (حلمى زاده، 1389، 351) از آنجا که فرهنگ استقامت و پایدارى هم در قرآن کریم و هم در روایات و سیره ائمه مشاهده مىشود، باید آن را از مولدان قدرت نرم در گفتمان اسلامى به حساب آورد.
4. فرهنگ جهاد
جهاد، مصدر و از ریشه جهد است و جهد به معنى سختى و مشقت است. جهاد یعنى در راه خدا با دشمن جنگیدن، جهاد و مجاهده، به کار بردن نیرو براى دفع دشمن بر سه طریق است: جهاد براى راندن دشمن آشکار، جهاد با شیطان و اهریمن و جهاد با نفس (حق پناه،1388، 80).
براین اساس فرهنگ جهاد، مبارزه درراه خدا یکى از منابع قدرت نرم جامعه مومنان است. این فرهنگ، مولد و تولید کننده قدرت و اقتدار بوده، و فرهنگ، روحیه، جرأت و اراده مبارزه در راه خدا، موجب برهم خوردن موازنه قدرت به نفع مومنان در این درگیرى و رویارویى است (جوشقانى، 1389، 231).
5. فرهنگ وحدت، همگرایى و تعاون
وحدت و همگرایى در جامعه توحیدى، پیش از آنکه دستورى وحیانى باشد، امرى عقلانى است و بیش از آنکه مطلوبى دینى باشد، ضرورتى عینى است، چرا که وحدت در نظام اجتماعى اسلام، تداوم حاکمیت وحدت در نظام تکوین و تشریع است؛ وحدت نه تنها در عقاید و شریعت اسلام ریشه دارد که حیات امت اسلامى و تاریخ این امت برآن استوار است. وحدت و همگرایى هدفى عالى و آرمانى است که اگر به خوبى تبیین شود ودر جامعه اسلامى تحقق یابد، گذشته عزتمندانه اسلام و مسلمانان و تاریخ درخشان فتح خندق و خیبر را تداعى مىکند و خاطرات شیرین فروریختن کاخهاى شام و مدائن، و تسلیم امپراتورىهاى بزرگ روم وایران در برابر فرهنگ عزتمند اسلام را به یادآورد (وطن دوست، 1389، 11)
اتحاد عبارت است ازاین که اشیا از این که اشیاى متفرق و پراکنده، در هویتى واحد گردآیند. در تعریف فلسفىاتحاد گفته اند:
"الاتحاد صیرورة الاشیاء شیئاً واحداً" ؛ اتحاد این است که اشیاى مختلف در انضمام با یکدیگر، به شیئى واحد تبدیل گردند. (نوایى، 1387، 158)
این نکته بر اهل اندیشه پوشیده نیست که بنیان تکامل اجتماعى و رشد و تعالى جامعه بر وحدت استوار است. تجمع ظرفیتهاى انسانى، همفکرى و همکارى (تعاون) آنها براى پیشبرد اهداف اجتماعى و انجام کارهاى بزرگ، بدون وحدت وهمدلى ، تعاون و همگرایى آحاد جامعه و همدلى که به همفکرى، همکارى و تعاون منجر مىشود، از ابزارها و منابع قدرت نرم جامعه مؤمنان محسوب مىشود. (جوشقانى، 1389، 230)
6. فرهنگ انتظار
اعتقاد به وجود امام زمان (عج)، ظهور آن حضرت و تأسیس حکومت عدل و حق، از بدیهى ترین اصول اعتقادى شیعه دوازده امامى است؛ البته اصل موضوع، فصل مشترک همه مسلمانان در سرتاسر جهان است.(ایزدى، 1387، 25)
انقلاب و ظهور حضرت مهدى (عج) به تعبیر استاد مطهرى، حلقهاى از حلقههاى مبارزه اهل حق و اهل باطل است که به پیروزى نهایى اهل حق منتهى مىشود. قیام حضرت، آخرین حلقه از مجموعه حلقههاى مبارزات حق و باطل است که ازآغاز جهان برپا بوده و حضرت مهدى موعود(عج) تحقق بخش واقعى اهداف همه انبیا، اولیا و مردان مبارزه در راه حق است. این شور، شوق، عشق و امید به آینده، نیروى عظیمى را براى دست یابى به اهداف ایجاد مىکند.
جبهه ایمان با این سرمایه معنوى و با تلاش فراوان، همراه با صبر و بصیرت به سمت فتح این قلهها و دست یابىبه آن آرمانها در حال حرکت است. حتى اگر آثار معتقدات مذهبى از بین برود، شیعه داراى آن سرمایه خواهد بود که ماوراى قواى طبیعى و عارضى مذهب بوده و شوکت، اقتدار و قوت حکومت خود را در عالم نگاه خواهد داشت. (جوشقانى، 1389، 226-225)
همه ابعاد وجود امام لطف است و رهبرى باطنى را برعهده دارد. وجود امام و رهبرى معصوم دینى و اجتماعى، اگرچه در پس پرده غیب باشد، براى سازماندهى اجتماعى جامعه مومنان منبع بى پایان انرژى، تحرک و استقامت است. انتظار فرج و وجود امام غایب، به منزله یک نیروى بازدارنده بسیار قوى است که مىتواند تا اندازه بسیار زیادى از ارتکاب جرایم جلوگیرى کند (کریمى و دیگران، 1388، 221-220).
یکى دیگر از فواید انتظار، امید به آینده اى سبز است. یکى از محققان و شیعه شناسان آلمانى در این باره تحلیلى زیبا ارائه مىکند:
از جمله مسائل اجتماعى بسیارمهمى که همیشه مىتواند موجب امیدوارى و رستگارى شیعه باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر و انتظار ظهور است، زیرا عقیده شیعه این است: هنگامى که انسان به بستر رود، به این امید باید بخوابد که چون صبح از خواب برخیزد، حجت ظهور کرده و اوبراى تأییدش آماده باشد. معتقدند که همه مردم و دول زمین، تابع حکومت آنها خواهند بود. گویا فرد شیعه، بدون استثنا، شب که در بستر مىروند، به امید ترقى و عالم گیرى مذهب اقتدار خود، صبح از خواب برمى خیزند. یأس و حرمان، عامل هرگونه نکبت و ذلت مىگردد؛ ولى ضد آن که پشت گرمى و امیدوارى و قوت قلب از روى اعتقاد است، مایه فلاح و نجات است (همان، 222)
7. فرهنگ حق محورى
حق محورى از بنیانهاى محکم دین اسلام است. در اسلام به این امر به اندازهاى توجه شده است که هرچیز مهم و اساسى در دین به حقیقت و حقانیت منتسب شده است. خدا در قرآن کریم، دین خود را با واژه حق، وصف کرده است: "هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دین الحق(2)". یا ارسال پیامبر اسلام را بر پایه حقیقت استوار مىداند "إنا ارسلناک بالحق(3)" .یا نزول قرآن و محتویات آن را با واژه حق تعریف مىکند "هوالحق(4)" و " نزّل الکتاب بالحقّ(5)".
همه این تأکیدات، نشان مىدهد که حق محورى و حقیقت طلبى، آن چنان با مکتب اسلام و دین مبین آمیخته است که تفکیک آنها امرى ناممکن است. از این رو، عقلانیت معهود اسلام و حکومت دینى نیز جز از این طریق (طریق حق) توجیه ندارد و مومنان و دین باوران، باید اندیشه خویش را به دنبال امور عینى و واقعى سوق داده، آنها را مبناى زندگى خود قرار دهند، همانند آنها که در خلقت و آفرینش هستى تفکر، و حقیقت خدا را جستوجو مىکنند و ضمن معنادار دانستن عالم، تعالیم هستى بخش را سرلوحه امور خویش قرار مىدهند. (آیت الله جوادىآملى، 1386، 183-182)
از این رو باید بر این عنصر(حقیقت محورى) متکى بود و برآن پاى فشرد، زیرا هیچ جاى خالى براى نفوذ و سلطه ولایت کفر باقى نمى گذارد. از این رو، حقیقت محورى از منابع مهم قدرت نرم در گفتمان اسلامى به شمار مىآید.
نتیجه گیرى:
ما در این پژوهش به برخى فرهنگهاى مولد قدرت نرم، به عنوان پایههاى اساسى جنگ نرم اشاره کردیم. از فرهنگهاى مولد قدرت نرم کنکاش شده در گفتمان اسلامى مىتوان به فرهنگ ایثار، فرهنگ شهادت، فرهنگ همیارى، تعاون وهمکارى، فرهنگ جهاد، فرهنگ حقیقت محورى، فرهنگ مقاومت وپایدارى، فرهنگ انتظار و امید به آینده اشاره کرد که هریک آنها به تنهایى تولید کننده قدرت نرم در گفتمان اسلامى- ارزشى هستند که با تقویت آنها مىتوان بر قدرت نرم جامعه مومنان افزود.
پىنوشتها:
1. دانشجوى کارشناسى ارشد اندیشه سیاسى در اسلام،پژوهشکده امام خمینى(ره) و انقلاب اسلامى Email:ghorbi68yahoo.com.
2. سوره مبارکه صف، آیه 9.
3. سوره مبارکه بقره، آیه 119.
4. سوره مبارکه بقره، آیه 91.
5. سوره مبارکه بقره، آیه 176.
قربی محمد جواد
منبع : ماهنامه پگاه حوزه شماره 319