اينجا به ياد شهداي هستهاي ميافتي
به سمت دهلاويه كه ميآييد احساس غيرت و شعور ايراني در تو موج ميزند؛ احساس ناب وطن پرستي، احساس نوعي از عشق به وطن و ترك همه آنچه ديگران براي به دست آوردن آن تلاش ميكنند و تو ميگذاري و ميآيی كه وطنت را از دست همه آنها نگه داري.
ابراهيم خدادوست در جمع دانشجويان دانشگاههاي خراسان جنوبي در منطقه دهلاویه از احساس غیرت و شعور ایرانی در این منطقه سخن گفت.
راوي در يادمان دهلاويه ميگويد: اينجا به ياد شهداي هسته اي ايران ميافتي، ياد مصطفي احمدي روشن؛ مصطفي كه به ياد مصطفي هسته اي شد و دشمن از وجودش هراسيد و او را خاموش كرد مصطفي راه چمران را رفت و شد درست مانند مصطفي چمران.
شهيد چمران تمام مقاطع تحصيلي خود را تا مدرك دكتري پلاسما با معدل بالا طي كرده است و اين را مي شود از كارنامه هاي موجود وي مشاهده كرد.
چمران از همه امكانات دنيا گذشت و آمد براي ايران اسلحه به دست بگيرد و از مرز كشورش دفاع كند.
چمران در آخرين لحظات زندگي خود وقتي براي تشريح پيكر همرزم شهيدش، سرهنگ ايرج رستمي در منطقه حضور ميِيابد و مسئوليت كشور را به فرد ديگري ميسپارد، به او يادآور مي شود كه اين سمت براي شما چندي پايدار نميماند و بعد از چند دقيقه است كه عروج هر دو با هم مقارن مي شود.
راوي ميگويد: چمران چشم هايش به دنياي ديگر باز بود دنيايي كه ميدانست كه اين عمر چند لحظه اي است كوتاه.
او مي گويد: چمران در لحظات آخر در اين دنيا بودنش، در مناجاتي با اعضاي بدن خود، آنها را اين گونه خطاب مي كند كه: اي دست ها و پاهاي من! مي دانم كه تا كنون سختي هاي زيادي را به خاطر من تحمل كرده ايد، ولي ديگر لحظات آخر است و شما را آسوده مي كنم تا استرحت كنيد. آري! چمران لحظات حضور در محضر معبود الهي را به چشم دل ديد و ديد كه اين بدن در اين دنياي خاكي امانتي مي ماند و حضور روح است.
انتهای خبر /
نظرات بینندگان