صداي ناقوس سلفيگري از ليبي
از سوي ديگر از آنجا كه مسئله تا همين نقطه متوقف نميشود و گروههاي مسلح و مردمي كه براي ساقط كردن قذافي از تمام شهرها و روستاها به ميدان آمده بودند به چالشي جديد براي غرب و شوراي انتقالي تبديل شدند.
نسخههايي كه براي ادغام آنها در ارتش پيچيده شد ثمربخش نبود، چرا كه خصوصيات منطقهاي و عشايري نيز مزيد بر علت شد. يكي از دستور كارهاي غربيها در ليبي اين بود كه براي مديريت شكاف و تفرقه در بين مردم ليبي، از مدل فدراليسم در حكومت استفاده شود كه يك كنفرانس محرمانه هم كه با ترتيبات امنيتي ويژهاي همراه بود، برگزار شد.
چالشهاي شوراي انتقالي به حدي بود كه حتي در طرابلس قادر به كنترل مخالفان و مطالبات مردم نبود و در شرايط فعلي با مشكل جديدي روبهرو شده كه با شاخصهاي منطقهگرايي و عشايري هم همراه است. هفته گذشته سران عشاير و شخصيتهاي سياسي و فكري و جريانهاي مردمي مسلح طي نشستي در بنغازي اعلام خودمختاري نمودند و شوراي انتقالي را ناكارآمد در برآورده كردن مطالبات خود ارزيابي نمودند. همه گزارشها بر اين تأكيد دارد كه اين اقدام با تحريك سياسي و مالي كشورهاي عربي صورت گرفته كه تبلور آن در سخنان امام جمعه بنغازي كه اعلام نمود، جهادگران ليبي در سوريه در حال جنگ هستند، شكل گرفت.
بسيار روشن است كه قطر و عربستان با تقويت جريانهاي وهابي و سلفي و حمايت مالي از آنها بر موج مطالبات مردم سوار شده و با تحريك عشاير جنوب، بيش از نيمي از منابع نفتي ليبي را در حوزه منطقه خودمختار برقه معرفي كردهاند. اگر چه از سوي شوراي انتقالي تا حد برخورد نظامي هم به شوراي جديد انتقالي در بنغازي هشدار داده شده و امكان آغاز مذاكره بين دو طرف وجود دارد و اعتراضات مردمي نيز در مخالفت با پديده فدراليسم شدت يافته، ولي اين پديده كاركردهاي گوناگوني دارد. غربيها از طريق ارتجاع عرب با اين اقدام بر شكاف عشايري و منطقهاي در ليبي خواهند افزود و با برجسته كردن جريانهاي وهابي يا مورد حمايت مالي قطر و عربستان، به شكافهاي اجتماعي خواهند افزود.
اين شرايط، گروههاي مسلح را كه با ساختارسازي غربي در ليبي مخالف بودند با يكديگر درگير خواهد كرد و در وجهي ديگر، با تضعيف شوراي انتقالي در طرابلس، زمينه مداخلهگري و حتي اقدام نظامي در شرق ليبي و منطقه خودمختار برقه را با نام مقابله با القاعده فراهم ميكند كه تكرار وضعيت فعلي در استانهاي جنوبشرقي يمن است.
با تقسيم مناطق و افزايش حساسيتهاي عشايري و منطقهاي، روندهاي قانوني دولتسازي دستخوش تأثير خواهد شد و سامانيابي اوضاع ليبي و پايدار شدن آن با اراده ملي را به تعويق خواهند انداخت. اين در حالي است كه چينش عناصر وابسته به غرب و ارتجاع عرب در مفاصل اساسي نظامي، امنيتي و سياسي ليبي بدون جنجال و سر و صدا دنبال خواهد شد و فروش نفت به غرب به عنوان يك الزام و ضرورت براي تأمين هزينههاي چالش و درگيري به سادگي صورت ميپذيرد.
اگر جريان سلفي- وهابي و القاعدهاي در مناطق شرقي به ظرفيت و توانمندي جديدي دست يابد، به جز كارسازي در فرآيندهاي سياسي و امنيتي در درون ليبي مانند آنچه از طريق حزب النور در مصر دنبال شد و فرسايش جريانهاي مردمي مستقل و گسترده وابستگي به غرب و ارتجاع ندارند، امكان به كارگيري آنها در محيط پيراموني و از جمله مصر نيز براي ارتجاع و غرب فراهم ميشود. خصوصاً اينكه با وجود ارتباط پنهان امريكا و رژيم صهيونيستي در مصر با دستگاههاي نظامي و اطلاعاتي، هنوز چشمانداز قابل اعتمادي براي آنها در مصر وجود ندارد و پتانسيلهاي ضدصهيونيستي و ضدغربي در مصر، تهديد مهمي براي آنها تلقي ميشوند.
اين در حالي است كه مردم ليبي با خارج شدن از ديكتاتوري طولاني دوره قذافي، از انرژي انقلابي و اسلامي خوبي برخوردارند و رها شدن آنها در فضاي جديد و پس از ديكتاتوري، براي غرب تهديدساز خواهد شد. لذا راهبرد فرسايش نيرو در داخل و مشغول شدن پتانسيلهاي داخلي عليه يكديگر و تقويت عشيرهگرايي و منطقهگرايي و شدت يافتن حساسيتها و تعويق فرآيند دولتسازي جديد با اراده ملي و مستقل، رويكرد جديد غرب و ارتجاع عرب در مسير بيداري اسلامي ليبي ميباشد كه بازتابهاي داخلي و خارجي گوناگوني بر جاي خواهد گذاشت.
انتهای پیام/20