جمعه ای که تعطیل نبود!
به گزارش شیرازه چهار روز از پایان ماه مهمانی خدا می گذشت اما عده ای اصرار داشتند تا مهمان دائمی شوند! ...تا سال بعد صبر کنیم؟ نه! ما طاقتش را نداریم! ما در «ماه رمضان» دعایی خواندیم که باید برای استجابتش لااقل یک قدم برداریم؛ «اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین.»1 خب! ما برای اصلاح مملکت خود که می توانیم کاری کنیم. پنجاه سال است که دین ما تحقیر و عزت ما لگدمال می شود؛ پنجاه است که «ایران ما» اسیر فساد استعمار است ! پنجاه سال است که ما «بله قربان» گوی آمریکا و انگلیس هستیم!...«پنجاه سال حکومت؛ پنجاه سال خیانت!»2
و این چنین بود که ملت غیور ایران در «جمعه ای که تعطیل نبود» و تقویم «هفده شهریور» را نشان می داد به پا خاست تا پایه های لرزان حکومت طاغوت را ساقط کند و راه را برای استقرار حکومت دلخواه مردم، بازنماید. قربانیان کشتار آن روز، آن قدر اثرگذار بودند که بتوانند نام محل شهادت خود را از «میدان ژاله» به «میدان شهدا» تغییر دهند و این مساوی بود با وحشت اربابان آمریکایی شاه! به طوری که «برژینسکی» -مشاور امنیتی کارتر- گفت: «یک کودتای نظامی در ایران، تنها امید باقی مانده برای حفظ منافع امریکا در ایران است.»3
اما محاسبات شیطان بزرگ، نقش بر آب بود؛ چون دولت «شریف امامی» که با شعار «آشتی ملی» بر سر کار آمده بود و به نوعی آخرین تیر ترکش شاه برای فریب مردم بود، آن جنایت هولناک را مرتکب شده بود؛ بطوریکه خبرنگار روزنامه ی فرانسوی «فیگارو» در وصف اتفاقات 17شهریور1357 نوشت: «یک کشتار دسته جمعی بود. خیابانی که تا دقایقی قبل از انبوه جمعیت سیاهی می زد، اکنون پر از اجساد، کفش های خونین، پلاکاردهای پاره شده و زخمی هایی شده بود که کشان کشان خود را به طرف دیگر می رساندند. در آن طرف پیاده رو و خیابان فریادها شدیدتر و شدیدتر می گردید؛ فریادهایی از درد ناشی از کشتار و ذکر خدا...»6
آری عزیزان! نیاکان ما شهادت را که «شرافتمندانه ترین مرگ» است5 به زندگی ننگین و محدود دنیایی، ترجیح دادند و با نثار خون خود، امانتی بس عظیم را به ما سپردند که باید در مراقبت از آن، کوشش فراوان نمود.
راستی! شهدای هفدهم شهریور سال 57 چه مقامی داشتند که حضرت روح الله(رحمة الله علیه) فرمود: «ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه ی دفاع برای خدای تعالی، کشته می شد...
انتهای خبر/ص