وقتی خزان آمریکایی فرا میرسد
به گزارش شیرازه همزمان با این تحولات هرچند قدرتهای بزرگ با فرافکنی سعی بر زنده نگاه داشتن خود دارند، اما از اولین لحظات شروع خیزشها و جریانهای منطقه، تحلیلها و نظریات گوناگونی از سوی استادان دانشگاه و صاحب نظران مطرح شد که بازخوردهای متفاوتی را نیز در میان صاحبان اندیشه و رسانهها در پی داشت. در این میان دو نظریه از مجموع این نظریات و تئوریها از سوی کارشناسان و صاحب نظران مورد استقبال بیشتری قرار گرفت و به نوعی نظرهای گوناگون پس از مدتی در چهارچوب این دو نظریه، یعنی تئوری«بیداری اسلامی» و«بهار عربی» شکل گرفتند، به گونهای که این دو نظریه پس از مدتی به عنوان مهمترین نظریات که دارای چهارچوبهای مشخص و قاعدهمندی بودند در مجامع آکادمیک و سیاسی مطرح شدند.
دکتر «محمد رحیم عیوضی» استاد دانشگاه و مدیر مرکز آیندهپژوهی دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) با نگاهی جدید و از زاویه دیگری مسایل مربوط به تحولات منطقه را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است. او معتقد به آغاز دوران «خزان آمریکایی» است و با دلایل مختلف این مسئله را تبیین میکند که در نوع خود قابل تأمل است. برای روشن شدن ابعاد بیشتر این نظریه با دکتر عیوضی به گفتوگو نشستهایم.
چهارچوب تئوری «خزان آمریکایی» چیست و از چه زاویهای به رویدادهای منطقه نگاه میکند؟ با نگاهی دقیق به چگونگی شکل گیری جنبشهای منطقه و روند کنونی آن متوجه این موضوع میشویم که سلطه آمریکا بر منطقه که برای این کشور اهمیت فوق العادهای دارد بهشدت افول پیدا کرده و مردم تمام کشورهای منطقه که در خیزشهای خود به پیروزی رسیدهاند حداکثر تلاش خود را براین متمرکز داشتهاند که در اولین گام سلطه چندین ساله آمریکا را از خود بردارند و بتوانند به استقلال سیاسی از غرب دست پیدا کنند.
در این میان با توجه به این موضوع اصل محورت تئوری جدید «خزان آمریکایی» بر چگونگی روند نزول قدرت آمریکا در کشورهای منطقه تأکید میکند که در اولین قدم از مهمترین نشانههای این نزول را حذف دیکتاتورهای دست نشانده در منطقه توسط آمریکا میداند، .یعنی به نوعی آمریکا در این تحولات هم افراد وابسته به خود را که چندین سال براین کشورها حکومت میکردند، از دست داده وهم فرهنگی ضد آمریکایی درمیان این جنبشها به وجود آمده است که این موضوع سبب گشته تا آمریکا نه تنها جایگاهی در تحولات و روند ادامه اعتراضات منطقهای نداشته باشد، بلکه بهشدت از سوی توده جوامع منطقه طرد شود و این مسئله در شکستن پایههای هژمونی آمریکا در منطقه بسیار موثر بوده و به همین علت این تئوری «خزان آمریکایی» نام گرفته است.
یعنی به تعبیری مشخص که برآمده از یک نگاه تحلیلی-پژوهانه است، آمریکا در شرایط فعلی و پس از وقوع این جنبشها از همه جهات دچار یک افول تمام عیار شده که نشان از یک خزان چندجانبه و کامل برای این کشور صاحب قدرت در منطقه دارد.
باتوجه به واژه خزان، در این تئوری چه نگاهی به پیوند میان توده و جایگاه آمریکا در این ارتباط وجود دارد؟
- برای پاسخ به این پرسش نباید از این مسئله هم چشمپوشی کرد که آمریکا با توجه به روند وشعارهای موجود در این جنبشها یعنی شعارهایی که در عمق توده و جریان خیزش مطرح شده در آینده کشورهای منطقه هم جایگاهی نخواهد داشت، یعنی بدون شک دولتمردان آمریکایی نه تنها امیدی به نفوذ در امروز این جوامع ندارند، بلکه برای نفوذ خود درآینده هم چشم انداز روشنی را متصور نیستند. این نبود چشم انداز برای نفوذ آمریکا درحالی شکل میگیرد که رفته رفته برگ ریزان این خزان بیش از گذشته خود را به چشم جهانیان آشکار میکند که مصداق بارز این موضوع را میتوان در استیصال فعلی دولت آمریکا در مورد تصمیمات جدید مردم منطقه دانست، یعنی به تعبیری مشخصتر، مردم کشورهای منطقه با نگاهی ضد آمریکایی و مبتنی بر شعایر دینی که در مورد این موضوع هم صحبت خواهد شد، فضای نفوذ را به طور کامل از آمریکا گرفتهاند که این مسئله برای آمریکا و دوستان لیبرال اروپاییاش یک پاییز نه تنها سیاسی بلکه در دیگر زمینهها به حساب میآید.
تبعات این خزان را برای آمریکا علاوه بر منطقه در جهان چگونه ارزیابی میکنید؟
- دراین زمینه باید به شواهد و پایههای تحلیلی تئوری خزان آمریکایی اشاره داشت چرا که در چهارچوب تحلیلی این خزان برای آمریکا نه تبعات منطقهای بلکه تبعات جهانی هم در برداشته و باعث سقوط پایههای هژمونیک این کشور صاحب قدرت در عرصه جهانی شده است که این مسئله واژه خزان یا پاییز را بیش از پیش معنا و جلوه میدهد؛ دراین بین این سقوط چندجانبه و شالودهای آمریکا در کشورهای منطقه در حالی رخ داده که مردم این کشورها چه در تظاهرات خود و چه پس از تظاهرات و پیروزی برشعار ضد آمریکایی و در مقابل شعار دینی تأکید فراوانی داشتهاند. تأکید مردم براین شعائر در حالی صورت میگیرد که آمریکا در چندین سال اخیر توسط حاکمان دست نشانده سعی در ترویج موج سکولاریسم در جوامع و سیاست گذاریهای این جوامع اسلامی داشته که با تحولات اخیر مردم شعایر دینی را در همه جا در اولویت خود قرار دادهاند واین مسئله به موقعیت آمریکا در منطقه ضربه جبران ناپذیری وارد کرده و به تبع این مسئله به جایگاه آمریکا بهتدریج به دلیل افت هژمونی خود در ابعاد وسیعتر ضربات بیشتری وارد خواهد آورد که نتیجه آن در آینده بیش از پیش مشخص میشود.درچهارچوب نظریه «خزان آمریکایی» قرار گرفتن شعار دینی در کنار شعارهای ضد آمریکایی در قیامهای منطقه نشان از صحت سه نکته دارد:
1-اینکه چهارچوبهای علمی-پژوهشی تئوری «بیداری اسلامی» مبتنی بر فرضیات درست و منطقی شکل گرفته واین مسئله سبب برجسته شدن این تئوری در کنار تئوری «خزان آمریکایی» به عنوان نظریههای مبتنی بر و اقعیت میشود. چرا که با نگاهی عمیق تر به هر دو «بیداری اسلامی» و «خزان آمریکایی» متوجه این موضوع میشویم که این دو تئوری به نوعی مکمل هم هستند و در برخی از پایههای تحلیلی خود هم پوشانی دارند.
2- نظریه «بهار عربی» که بر اساس صاحبان آن بر اساس تمایل مردم کشورهای منطقه به معیارها و اصول غربی شکل گرفته چندان با واقعیت مطابقت ندارد چرا که اگر واقعیت داشت مردم شعارهای اسلامی را در قبل و پس از پیروزی خود مطرح نمیکردند و در واقع این نظریه از سوی خود دولتهای غربی برای توجیه شکست هژمونی خود که به نوعی با فرارسیدن پایان سلطه این کشورها بر منطقه شکل گرفته بیان میشود.
3-این جنبشها ماهیتی ضد امپریالیستی و ضد سکولاریسم دارند که این مسئله در چهارچوب بحث افول هژمونی و قدرت آمریکا در تئوری «خزان آمریکایی» کاملا آشکار به نظر میرسد و به طور کلی یکی از پایه های اصلی بحث دراین تئوری محسوب میشود چرا که در واقع همیشه یکی از پایههای نفوذ سیستماتیک آمریکا در ریشههای سیاسی و یا فرهنگی یک جامعه ماهیت امپریالیستی و سکولار حکومت آن جامعه میباشد و این در شرایطی است که ماهیت این جنبشها دقیقاً در انقیاد با هر دو این مفاهیم هستند و حتی از نظر من، مبارزه با آنها یکی از علتهای خیزش مردمی است. این موضوع در واقع یکی از نکتههای بسیار مهم افول هژمونی آمریکا در این باره محسوب میشود.
تئوری خزان آمریکایی چه پاسخی در رد ادعای کارشناس غربی دارد که معتقد به نفوذ آمریکا در این خیزشها هستند ؟
- پاسخی که نظریه «خزان آمریکایی» در مورد رد هر گونه وابستگی این خیزشها به دولت آمریکا میدهد براین مبناست که این خیزشها به هیچ وجه از رهبریت و ارزشهای لیبرالی تبعیت نمیکنند و حتی پس از پیروزی خود تا آخرین لحظه در صحنه برای جلوگیری کامل از نفوذ آمریکا حضور داشتهاند، آن چنان که در برخی از این کشورها هر کسی که کوچکترین وابستگی به آمریکا دارد و یا نظری همسو با اصول آمریکایی بیان میکند به سرعت از سوی جامعه انقلابی رد میشود و نمیتواند به دلیل عدم مشروعیت اجتماعی در عرصه سیاسی هم حضور پیدا کند.در واقع براساس نظریه «خزان آمریکایی» در تمام این کشورها حرکت نرمافزاری شکل گرفته که این حرکت به هیچ وجه رهبری از خارج یا کشوری مانند آمریکا ندارد و تمام آن برآمده از دل یک جامعه اسلامی در این کشورهاست. آن چنان که امروز میبینیم رسانههای غربی و بهویژه آمریکایی از ادامه اعتراضات مردمی علیه هرگونه نفوذ آمریکا پس از پیروزی جنبشها بهشدت انتقاد کرده، مردم این کشورها را در آشکار و پنهان مورد تخریب رسانهای قرار میدهند؛ اینگونه تخریب رسانهای در قالب نظریه«خزان آمریکایی» به عنوان یک سند مهم برای تأیید افول شدید آمریکا در منطقه است چرا که این رسانهها در شرایط فعلی و با توجه به کاهش قابل توجه نفوذ آمریکا در منطقه به عنوان ابزارهای سیاسی آمریکا محسوب میشوند که آمریکا سعی دارد شکست خود را از این طریق ابزار به نوعی توجیه کند.
یعنی به تعبیری مشخصتر در تئوری خزان آمریکایی، ادعای نفوذ آمریکا به نوعی فرار به جلو است؟
- بله دقیقاً. در نظریه «خزان آمریکایی» توجیه شکست توسط رسانهها و حتی خود سیاستمداران آمریکایی یکی از بحثهای قابل توجه و مهم مورد نظر است؛ چرا که بر این اساس آمریکا از این پس از هر طریقی به دنبال توجیه از بین رفتن سلطه خود و کاهش شدید نفوذ چند جانبهاش در منطقه خواهد بود که این موضوع از ارکان مهم و قابل توجه نظریه «خزان آمریکایی» محسوب میشود؛ چرا که خزان آمریکایی از نظر لفظی هم حتی در تقابل با واژه بهاری قرار دارد که برخی کارشناسان رسانههای غربی به آن اشاره میکنند.
آیا در این نظریه دراین زمینه ارتباط مفهومی مشخصی هم وجود دارد؟
- دربحث نظریه«خزان آمریکایی» ارتباط مفهومی دو موضوع هم بسیار حایز اهمیت و از محورهای مهم بحث است؛ یکی آنکه معیارها و شعارها و ارزشهای اسلامی روز به روز در حال توسعه در کشورهای منطقه است و دیگری آنکه آمریکا از همان لحظات آغاز خود را شکست خورده ماجرا میداند و برای فرار از این شکست و پاییز سیاسی-فرهنگی خود، تئوری بهار عربی را مطرح میکند که این نظریه به نوعی در راستای توجیه، طرح شده است. اما با توجه به آمارهای و شواهد پژوهشی موجود مطابقتی با واقعیت ندارد. هر چند که از این مسئله هم نباید چشمپوشی کرد که آمریکا تلاش دارد در کنار اسراییل با مطرح کردن نظریه «بهار عربی» هم «خزان آمریکایی» را نادیده بگیرد و هم از این طریق نظریه «بیداری اسلامی» را مورد هجمه قرار دهد و منکوب کند. به واقع آنچه امروز آمریکا در پی آن است براساس نظریه «خزان آمریکایی» یافتن راهی برای چشمپوشی آن سوی واقعیت یعنی محتوای نظریه بهار عربی و خزان آمریکایی است. این واقعیت هم چیزی نخواهد بود جز از بین رفتن ارزشها واهداف تدریجی آمریکا در برگ ریزان سیاستهایش!
با توجه به مسایل بیان شده و ذکر برخی چهارچوبهای تحلیلی نظریه «خزان آمریکایی» جایگاه جمهوری اسلامی ایران هم دراین نظریه قابل توجه به نظر میرسد .این جایگاه در این نظریه چگونه قابل بررسی است؟
- جایگاه جمهوری اسلامی ایران در نظریه «خزان آمریکایی» بیش ازآنکه جایگاهی با حضور فیزیکی و عینی باشد، جایگاهی معنوی است و به این صورت که همزمان با افول اصول و ارکان سیاسی آمریکایی در کشورهای منطقه این کشورها به تأسی از انقلاب اسلامی ایران سعی در ایجاد حکومتی دینی مانند جمهوری اسلامی ایران دارند و بسیاری از آنها از همان بدو پیروزی شروع به تشکیل حکومتی مشابه با جمهوری اسلامی ایران نمودهاند که این مسئله نفوذ و افزایش جایگاه معنوی ایران را در مقابل طرد شدن ایدئولوژی آمریکایی در بین کشورهای منطقه را گوشزد میکند. همچنین در ساختار نظریه«خزان آمریکایی» نفوذ معنوی ایران در مقابل افول فیزیکی و معنوی آمریکا درمنطقه در نظر گرفته میشود که این مسئله بر اساس شعایر و نحوه عملکرد دینی مردم این کشورها پس از پیروزی مستند شده است.
این مسئله هم قابل توجه به نظر میرسد که ریشههای دینی این جنبشها روز به روز بر جهانیان بیشتر آشکار میشود و به نوعی پویایی دست پیدا کردهاند که این پویایی در مقابل سقوط و فرارسیدن خزان آمریکایی در همه زمینهها قرار میگیرد و همین مسئله از دیگر نکات قابل بحث نظریه «خزان آمریکایی» به حساب میآید که باید به آن توجه ویژهای داشت، چرا که این دو موضوع میتواند محوری برای پیش بینی نظریه «خزان آمریکایی» باشد. آن چنان که براساس پیش بینی نظریه «خزان آمریکایی» آمریکا در چند سال آینده با موج پویایی اسلامی در خیزشهای دیگر کشورهای مسلمان در سرتاسر جهان رو به رو خواهد بود و این موضوع شرایط درک مفهوم نظریه«خزان آمریکایی» را بیش از گذشته مهیا خواهد کرد.
انتهای یادداشت/ص