کد خبر: ۳۷۷۵۰
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۲ - ۰۴ آذر ۱۳۹۱

روضه‌خوانی رهبر انقلاب برای ابوالفضل العباس(ع)+ صوت

اباالفضل(ع) مشک آب را پر مى‌کند که براى خیمه‌ها ببرد. در این‌جا هر انسانى به خود حق مى‌دهد که یک مشت آب هم به لب‌هاى تشنه خودش برساند؛ اما او در این‌جا وفادارى خویش را نشان داد و آب را روى آب ریخت و بیرون آمد.

به گزارش شیرازه به نقل از مشرق، امروز روز تاسوعای حسینی است و فریاد «یا عباس» بر کوی و هر برزنی به گوش می‌رسد. در 11 سال پیش در چنین روزی، روز تاسوعای حسینی با روز جمعه مصادف شده بود که مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای امامت نماز جمعه آن روز تهران(26 فروردین) را برعهده داشتند، معظم‌له در خطبه اول نماز جمعه به ذکر مصیبت ابالفضل العباس(ع) پرداختند که مشروح آن در ادامه می‌آید:

*امروز، روز تاسوعاست

امروز، روز تاسوعاست و رسم بر این است که در این روز، گویندگان و نوحه‌سرایان، راجع به شهادت ابالفضل العبّاس روضه بخوانند، آن‌طور که از مجموع قراین به دست مى‌آید، از مردان رزم‌آور - غیر از کودک شش ماهه، یا بچه یازده ساله - ابالفضل العبّاس آخرین کسى است که قبل از امام حسین به شهادت رسیده است؛ و این شهادت هم باز در راه یک عمل بزرگ - یعنى آوردن آب براى لب‌تشنگان خیمه‌هاى اباعبداللَّه الحسین - است. در زیارات و کلماتى که از ائمه علیهم‌السّلام راجع به ابالفضل العبّاس رسیده است، روى دو جمله تأکید شده است: یکى بصیرت، یکى وفا.

*ویژگی بارز حضرت عباس(ع)

بصیرت ابالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینى، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد، در روز تاسوعا، مثل امروز عصرى، وقتى که فرصتى پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنى آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه کردند و گفتند ما تو را امان مى‌دهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌اى کرد که دشمن را پشیمان کرد، گفت: من از حسین جدا شوم؟! واى بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما!

نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا اینکه به شهادت رسیدند. مى‌دانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: ابالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود براى حسین‌بن‌على قربانى کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکى از برادران برود تا این‌که مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستى فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.

*وفاداری حضرت ابالفضل‌العباس(ع) در کجا نمایان شد

وفادارى حضرت ابالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفى در همه دهان‌ها است که امام حسین علیه‌السّلام حضرت ابالفضل را براى آوردن آب فرستاد، اما آنچه که من در نقل‌هاى معتبر - مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابن‌طاووس - دیدم، اندکى با این نقل تفاوت دارد. که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر مى‌کند.

در این کتاب‌هاى معتبر این‌طور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آن‌قدر بر این بچه‌ها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگى فشار آورد که خود امام حسین و ابالفضل با هم به طلب آب رفتند، ابالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با ابالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات - شعبه‌اى از نهر فرات که در منطقه بود - رفتند، بلکه بتوانند آبى بیاورند. این دو برادر شجاع و قوى‌پنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکى امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگى است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نام‌آوران بى‌نظیر است. دیگرى هم برادر جوان سى‌و چند ساله‌اش ابالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتى که همه او را شناخته‌اند.

*حضرت عباس(ع) در بحبوحه جنگ، امام حسین(ع) را چگونه صدا می‌زند 

این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهى پشت به پشت هم، در وسط دریاى دشمن، صف لشکر را مى‌شکافند، براى این‌که خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبى بیاورند. در اثناى این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس مى‌کند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است، در همین حیص و بیص است که ابالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب مى‌رساند. آن‌طور که نقل مى‌کنند، او مشک آب را پر مى‌کند که براى خیمه‌ها ببرد. در این‌جا هر انسانى به خود حق مى‌دهد که یک مشت آب هم به لب‌هاى تشنه خودش برساند؛ اما او در این‌جا وفادارى خویش را نشان داد.

ابالفضل العبّاس وقتى که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین»؛ به یاد لب‌هاى تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهاى العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک على‌اصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روى آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ مى‌دهد و امام حسین علیه‌السّلام ناگهان صداى برادر را مى‌شنود که از وسط لشکر فریاد زد: «یا اخا ادرک اخاک».

دانلود

 

نظرات بینندگان