شهیدی که با بقیه فرق داشت/ وقتی همه نماز شب میخواندند، او توالتها را می شست!
شیرازه - شهید سعید کابلی از جمله کسانی بود که ویژگی های شخصیتی او قبل از شهادت نیز زبانزد بود. سعید کابلی جوانی بود که در کربلای 5 به وصال معشوقش رسید و مادر قد خمیده اش سال ها در منتظر بازگشت جنازه او چشم به راه بود. وقتی سعید برای برگشت دیر کرده بود مادر طاقت نیاورد و به سوی وعده گاه الهی پر کشید. روحش شاد. آنچه می خوانید شرحه ای است از خاطرات دوستان شهید:
"با همه فرق داشتی، اما تو هم انسان بودی"؛ اولین باری نبود که تو، درست همون ساعت مناجات و اشک و آه و نماز شب بچه ها، یک قطره آب می شدی، می رفتی تو زمین و و دیگه کسی نمی دیدت.
"با همه فرق داشتی، اما تو هم انسان بودی"
این که کجا می رفتی و چکار میکردی، همیشه برای من سوال بود. تا یک شب حول و حوش ساعت 2 نصف شب – که اکثر بچه ها برای خوندن نماز شب یک جا سنگر می گرفتند!- من تو را با شلواری که پاچه هاشو بالا زده بودی مشغول شستن توالت های گردان دیدم!؟
جا داشت از تو بپرسم: "آخه نصف شب، شستن دستشویی های گردان کجاش بندگیه؟ کجاش عاشقیه؟
و این موضوع اونقدر برای من عجیب بود که دیدن عرفا و عابدهای گوشه ی حیات خلوتِ نفس اماره برای تو!
"با همه فرق داشتی، اما تو هم انسان بودی"
ولی وقتی شنیدم به آرزوی عجیبت رسیدی، باز هم به خودم گفتم: بابا تو دیگه کی هستی؟
وصیت کرده بودی دلم می خواد مثل اربابم بی سر، مثل امیر علقمه بی دست و مثل مادر سادات بی نام و نشان شهید بشم.
آخر سرهم، یه غروب غم انگیز، بعد از سال های سال، چند تا از رفقات استخوون های متلاشی شده پیکرت رو، تو ردیف اول قطعه جنوبی گلزار شهدای «آباده» دفن کردند. آخه با همه فرق داشتی، اما تو هم انسان بودی...
همین!
دیده بان
ممنون زیبا بود
به عنوان آدمی که گوشه ای از این کارها رو با چشم خودم دیدم تشکر می کنم
غریب هستند.
کار خوبی می کنید برای معرفی اونها تلاش می کنید.
بايد اخلاص و زهد داشت
و اخر اين معرفت و كار براي خدا ميشود شهادت
شرمنده ايم
صلوات
این ها همه درس تواضعی هست که شهدا عزیزمان به ما یاد می دهند .
انشاالله ما هم ادامه دهنده راهشان باشیم
و فراموش نکنیم شهدا حق زیادی به گردنمان دارند پس دلمون رو شده برای یک لحظه بدیم به شهدا و یاد کنیم