پاسخ یک شهید به جمله عامیانه «به من چه»
به گزارش شیرازه به نقل از فارس، شهید جاوید نشان «محمدتقی ترکمانی» مسئول روابط عمومی سپاه همدان متولد 27 تیر 1339 در شهر همدان است؛ در یازدهم شهریور 1360 طی عملیات شهیدان رجایی و باهنر به شهادت رسید و پیکر مطهرش بای همیشه در قراویز ماند.
از این شهید عزیز دست نوشتهها و یادداشتهایی ماندگار شده است که برگی از آن در خصوص بیتفاوت نبودن نسبت به جامعه در ادامه میآید.
***
به من چه
به من مربوط نیست
من کلاه خودمو نگهدارم
آه! چه کلامات پوچ و خرد کنندهای که متأسفانه در همه حال شنیده میشود آن هم از دهان یک مسلمان؛ بسیار وقیحانه و شرم آور است؛ اینها را کسانی رایج و پشتیبانی میکنند که چهره کریه آنها روز به روز روشنتر میشود ولی باید دانست کسانی که از زیر بار مسئولیت کنار میروند آگاهی از اسلام نداشته و فقط به ظواهر آن اکتفا کردهاند و به گمان خود الله را درست شناخته و از آن پیروی میکنند در حالی که باید گفت این رسم مسلمانی نیست.
با توجه به آنکه حس مسئولیت در همه حال یکی از ارکان اصلی اجتماع و اسلام است نمیتوان بدون اسلامی را تصور کرد به طوری که اگر این رکن و پایه نباشد، جامعه نابود است و دوام اسلام نیز حس مسئولیت میباشد.
اگر با لفظی تند این موضوع بررسی میشود باید دانست که جز این نیست به همین جهت است که در اسلام در آن تأکید فراوانی شده است(امر به معروف و نهی از منکر در جامعهای که حس مسئولیت نیست خود به خود و خواه ناخواه نابود میشود).
چگونه؟
بدیهی است در این جامعه خواه ناخواه مردم از هم بیخبر و کاملاً جدا میشوند؛ در این حال افراد سودجو و زورگو از کمینگاه خود خارج میشوند و آستینها را بالا زده و با کمال راحتی و بدون مانع وارد میشوند، افراد و گروههای جامعه را در مقابل هم قرار میدهند تا هم از قدرتشان بکاهد و هم از نا آگاهی آنها برای نابودیشان استفاده کند.
چنانچه در سالهای قبل مشاهده کردیم در حالی که قدرت اعتراض را نداشتیم. دهاتی و شهری، روحانی و دانشگاهی، مذهبی و غیرمذهبی، باسواد و بیسواد، ترک و فارس، کارگر و کارمند و همه و همه در مقابل هم قرار داشتند بدون اینکه بدانند این معماران ماهر با چه نقشهای و برای چه اینها را تقسیمبندی کرده بود این غول استثمار که در لباس خوش خط و خال استعمار در فرصت بسیار مناسب مشغول کار است.
این چپاولگران بعد از جدا کردن مردم که خودشان مقدماتش را فراهم آورده بودند و برای آنها زحمتی نداشت، در مقابل ضعیفترین و محرومترین طبقه قرار گرفتند و با وعدههای بسیار زیرکانه و با مهربانی، دلسوزتر از مادر به طرفداری از آنها برخاستند و بعد از نابود کردن شخصیت انسانی و استقلال آنها توانستند که کمک هوای نفسشان آنها را تهی کرده تا بتوانند بهتر از وجودشان و از ذخایر و سرمایههاشان به نفع خود استفاده کنند.
به طوری که با شنیدن نام کاردستیهای این عده، مردم سراسیمه پابرهنه با عجله تمام به طرف دامهای چپاولگران به ظاهر انسان دوست شتافتند و عجیب اینکه این دامها بسیار ماهرانه و با دقت تنظیم شده بود که مردم زود جذب و از خود بیخود شدند. (در اولین مرحله با نمایش دادن فیلمهای جلب کننده و به دنبال آن آزاد گذاشتن زنها در مقابل مردها و ترویج تمام کارهایی که هوای نفس با کمال خوشحالی از آن استقبال میکرد) دیگر کار تمام شده بود، چون استثمارگران به هدفشان نائل آمده بودند، جالب اینکه از همین افراد خود باخته، بدون استقلال، بیمزد، با تمام وجودشان در اختیار آنها قرار گرفته بودند.
برای مقابله با این استعمارگران چه باید کرد؟
قبل از هر چیز باید دید که در دام استعمار افتادیم (با آگاهی) و سپس با شدت تمام روح اعتراض را در مردم زنده کنیم. همین اعتراض است که میتواند فساد و زورگویی را از جامعه برچیند.
اگر در جامعه مردم با دیدن یک عنصر فاسد با عمل فاسد فریاد اعتراض از هر سو بلند کنند و خود را در برابر فساد جامعه مسئول بدانند، دیگر هیچ کس یارای زورگویی و فساد در جامعه را نخواهد شد و این کار احتیاج به آگاهی مردم دارد تا علیه باطل اعتراض کنند با توجه به آنکه در مقابل ناآگاهی مردم مسئول میباشیم.
البته نباید فراموش کرد که در این هنگام که بحمد الله دولتمردان اسلامی بر سر کار هستند، افراد غیر انسانی فرصتطلب در لباس ملت مظلوم در آمده و به طرفداری از خلق با مهارت تمام، علیه حکومت اعتراضهایی وارد میکنند؛ در حالی که ادامه این کار موجب بازگشت به خفقان، ظلم و ستم میباشد.
انتهای پیام/