مشخص بود که همه عوامل فیلم برای فروش بیشتر فیلم تلاش میکنند و مشخص بود که تهیهکننده فیلم محمود رضوی، اعتقاد داشت که حالا بخش اصلی داستان فیلمش شروع شده است.
2. بعد از «دهلیز» فیلم دیگری به نام «ترنج» روانه سینماها شد. ترنج را مجتبی راعی ساخته بود و به گفته خودش در نشست خبری جشنواره فیلم فجر سال گذشته یک میلیارد تومان هزینه فیلم شده بود.هزینهای که البته معاونت برون مرزی صداوسیما و ظاهرا شبکه آیفیلم آن را پرداخته بود. مفاهیم عمیق و برجستهای از انسانیت و معنویت داخل فیلم گنجانده شده بود، درباره اصولی حرف میزد که معمولا سینمای ایران در موردش صحبت نمیکرد و روایت درخشانی از معنویت در عصر معاصر بود. اما این همه ماجرا نبود، فیلم راعی در روایت داستانش به شدت مشکل داشت. فیلم خیلی اوقات به تخیلات ذهنی خاص فیلمساز که طبیعتا برای خودش بیشتر از همه جاذبه داشت نزدیک میشد، چند داستان فرعی در وسط ماجرا اضافه میشد و گم میشد، آدمهای داستان اصولا تعریف نمیشدند، خط روایت داستان در خیلی اوقات از ماجرای اصلی منحرف میشد و ....
فیلم نفروخت، شکست عجیبی خورد و البته این هم همه ماجرا نبود. راعی در همان ابتدای اکران فیلم، در برنامه « هفت» تکلیف همه را مشخص کرده بود.گفت که در سینمای ایران فقط فیلمهای حرمتشکن میفروشد و همه فیلمها برای فروختن نیست. راعی در ایام نمایش فیلم به هیچ خبرگزاری و روزنامهای نرفت. یکی دو نشست مطبوعاتی بیشتر برگزار نشد، طبیعی هم بود که راعی تلاشی برای فروش فیلم انجام ندهد، فشار سرمایهگذاری هم که در کار نبود و فیلم ساخته شده بود و راعی و دوستانش نشستهاند به انتظار زمانی که فیلم «درک شود».
3. دو هفته است که فیلمی به نام « سر به مهر» روی پردههاست. اولین تجربه یک روایت مردمی از مناسک دینی. «سر به مهر» فیلم مهمی در جریان تاریخ فیلمهای موسوم به دینی در سینمای ایران است. مقدمدوست کاملا پیچیده و در عین حال ساده روایتی خاص از جایگاه دین آن هم در قالب مناسکی آن و نه یک معنویت رقیق شده در جامعه ایران ارائه داده است اینکه ابراز مناسک دینی در جامعه امروزی چه قدر پیچیده و سخت شده است دقیقا دست گذاشتن روی جنبهای خاص و نادیده در روایت سینما از جامعه امروز ایران است.روایت « سر به مهر» روایت قابلتوجه و جدیدی در سینمای ایران است. فیلم پر از جزئیات و ایدههای ناب تا به حال دیده نشده است که البته برخی از آنها در اجرا درنیامدهاند. « سر به مهر» از همه جذابیتهای معمول سینمای ایران فقط یک لیلا حاتمی دارد. طبق اعلام تهیهکننده، فیلم 500 میلیون هزینه داشته است و فروش آن هنوز به مرز 200 میلیون تومان هم نرسیده است، اما فروش ناامیدکنندهای هم ندارد، رو به رشد است و در این وقت نامناسب اکران، در فضای سرد سینماهای ایران فروش «سر به مهر» قابلقبول اما قانعکننده نیست.طبیعی هم هست، فیلم ساخت و داستان با اغماض قابلپسندی دارد؛ اما اگر به صفحات روزنامهها، خبرگزاریها؛ بیلبوردهای تبلیغاتی و... نگاه کنیم، اثری از « سر به مهر» نمیبینیم. فیلم تا به حال فقط به خاطر ویژگیهای خاص خودش فروخته است. این همان اتفاقی است که برای فیلم مشابهش «خسته نباشید» هم رخ داده است. اگر کسی به تماشای این دو فیلم برود راضی بیرون میاید، اما مساله انجاست که کسی فیلم را نمیبیند.
4. «دهلیز»، «ترنج» و « سر به مهر» نمادهای خوبی برای روزگار امروز سینمای ایراناند. واضح است که دیگر دوران صحبت از منتسب کردن پرفروشی فیلمهای به جاذبههای نامشروع تصویری و داستانی گذشته است و واضح است که دیگر صحبت از اینکه فیلمهای کمفروش هم ممکن است فیلمهای موفقی باشند تمام شده است. در شرایطی که جنگ بین رسانهها برای جلب مشتری به رقابت بر سر تعدادی به اندازه انگشتان دست رسیده است واضح است اگر قرار باشد که «ترنج» با هزینه یک میلیاردی بخش دولتی ساخته شود و زیر پنج هزار نفر آن هم در تهران آن را ببینید؛ رای عقل سلیم به ساخته نشدن آن است. این حرف جدیدی نیست، اما این بار ما با نمونهای مواجه شدهای که گزاره ما را به صورت تجربی تقویت میکند.« ترنج» مسلما سالمتر و ارزشیتر از «دهلیز» نیست و به فاصله کمتر از دو ماه «دهلیز» در همین شرایط خاص سینمای ایران چیزی بالغ بر 10 برابر «ترنج» میفروشد، بدون اینکه به «حرمت شکنی»، معیار سازندگان ترنج برای پرفروش شدن فیلمها تن دهد.این اتفاق جدیدی نیست. تامین هزینههای دولتی فیلم آسایش و خیال راحتی برای سازندگان برخی فیلمهای چه در هنگام ساخت و چه اکران به وجود آورده است و سالهاست که با مغالطه «همه چیز در سینما فروش نیست» ترنج و ترنج سازها فیلمهای به زعم خودشان ارزشی زیادی ساختهاند، دغدغهای برای شکست مالی فیلم در ساخت و پخش و اکران نداشتهاند و نتیجه کولهباری از فیلمهایی با مفاهیم متعالی در انبار مراکز تولید فیلم است. فیلمهایی که قرار است در تاریخ نامعلومی در آینده «درک» شوند. این وسط فیلمهایی مثل «سربه مهر» هم هستند. فیلمهای سالم و قابلتوجهی که با نادیده گرفتنهای رسانهای در حال نابودیاند. فیلمهایی که این خیال راحت برگشت بودجه را ندارند، اما ظاهرا راه تعامل و حتی معامله با رسانهها را بلد نیستند. چارهای هم نیست. فیلمهای ارزشی باید دیده شوند، به هر قیمتی. اگر قرار نیست دیده شوند ساخته نشوند.