منتظرانی که پس از ظهور با امام عصر(عج) دشمنی میکنند
در گفتارهای قبل دو نوع از نگاههای عامیانه به موضوع انتظار با عناوین «قیامی خارج از سنن الهی» و «حکومتی متکی به شمشیر» معرفی شد، در این گفتار، دو نوع دیگری از نگاه عامیانه، با عناوین «نجات از ظلم و دیگر هیچ» و «نعمت، بیدلیل فراوان میشود» معرفی میشود.
1.1.1. با نفی نگاههای عامیانه، باب تازهای برای تفکر گشوده میشود
وقتی با نفی برخی از موارد نگاه عامیانه، به موضوع منجی نگاه کنیم، فضاهای تازهای برای تفکر در مقابل ما گشوده خواهد شد. مثلاً اگر بپذیریم که سازوکار ظهور و حکومت امام زمان(عج)، یک سازوکار طبیعی و مطابق با سُنن الهی و دستورات دینی است، که همۀ انبیا، اولیا و امامان معصوم ما آنها را پذیرفته و رعایت میکردهاند، طبیعتاً باید بپذیریم که تداوم حکومت امام زمان(عج) هم امری طبیعی و ناشی از همان سُنن و احکام خواهد بود؛ ولی با تحقق برخی از شرایط و سُنن الهی که تاکنون فرصت تحقق نداشتهاند.
اتفاقاً درک سازوکار ظهور و حکومت آن حضرت هم برمیگردد به شناخت همین بخش از شرایط و سنن و داشتن یک تحلیل انسانی، اجتماعی و سیاسی از آنها. مثل اینکه آن احکامی که تاکنون امکان اجرا نداشتهاند، کدامها هستند؟ در زمان ظهور چرا و چگونه فرصت اجرای آن احکام پدید میآید؟ به چه دلیل و با کدام سازوکار طبیعی و اجتماعی، حکومتی که از ابتدای خلقت تاکنون امکان تحقق نداشته، امکان تحقق پیدا میکند؟ تمام معجزات و کرامات حضرت و عنایات خداوند متعال نیز در همین راستا قابل توجیه است.
وقتی سازوکار حکومت، یک سازوکار طبیعی و مبتنی بر یک سری قواعد و سنن الهی شد، باید ادامه و بقای آن حکومت نیز تا روز قیامت، مبتنی بر یک سری قواعد و سُنن الهی باشد. در چنین وضعیتی، سؤالهای مهمی مطرح خواهد شد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اگر آدمها به صورت اجباری و یا با معجزه آدمهای خوبی نمیشوند، پس میتوانند از اختیار خود استفاده کنند و باز آدمهای بدی بشوند. ولی ما میشنویم که در زمان ظهور و حکومت حضرت، آدمها اکثراً خوب میشوند. این امر چگونه اتفاق میافتد؟ چه عاملی باعث خوب شدن اکثریت آدمها میشود؟ چرا این خوبیها پایدار میمانند؟ چرا بدیهای آدمهای بد پنهان میشود و آنها نمیتوانند ضرر چندانی به جامعه بزنند؟[1] سرنوشت این آدمهای بد که از بد بودن خود دست برنمیدارند، چه میشود و آنها در جامعه مهدوی چگونه زندگی خواهند کرد و بدیهای خود را چگونه بروز خواهند داد؟ امام زمان(عج) با مشکل فساد و نفاق چگونه برخورد خواهند نمود؟ آیا ما همین الان هم میتوانیم به سوی چنین جامعۀ خوبی حرکت کنیم؟ تا چه حد؟ آیا میتوانیم از قواعدی که منجر به ایجاد چنین تحولی در زندگی بشر میشوند، برای حل مشکلات امروز جامعۀ خود استفاده کنیم؟ اساساً آیا این قواعد طبیعی بدون حضور امام معصوم قابل بهرهبرداری هستند؟ یا بخشی از آن هست و بخشی نیست؟ نقش حضور امام در جامعه و نقش حاکمیت او در تحقق سعادت بشر دقیقاً چیست؟
وقتی نگاه عامیانه را کنار بگذاریم، سؤالها یکییکی میجوشند، و فکرها به کار میافتند. جدا از معارف و برکات فراوانی که در اثر پیگیری این سؤالها نصیب ما خواهد شد، نفس جوشش اینگونه سؤالها، به معنی جدی گرفته شدن امر ظهور و راسخ شدن اعتقاد ما به فرج خواهد بود. ضمن اینکه همۀ ما در اثر جوشش این سؤالها و سپس نزدیک شدن به پاسخ آنها، وظایف خود را در این زمان و برای زمینهسازی ظهور، بهتر خواهیم شناخت.
شاید بسیاری از مشکلات موجود در جامعۀ فعلی ما، ناشی از بی توجهی به همان سُنن الهی باشد که در زمان ظهور عامل حل مشکلات و سعادت بشر میشود. شاید بدون برخی از اقدامهای عالمانۀ منتظرین، اساساً بستر و زمینههای اجتماعی و مقدمهسازِ ظهور فراهم نشود. شاید بخشی از انتظار ما هم باید به اقدام عالمانه تبدیل شود. شاید ما هم تا حدودی، مانند آنان که انتظار را دستمایۀ سستی و فرار از تکلیف جهاد قرار دادهاند، بیهمتی و جهالت خودمان را با انتظار توجیه میکنیم.
1.1.2. آثار سوء نگاه عامیانه
طبیعتاً نگاه عامیانه، آثار سوء فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی خواهد داشت. دیگر زمان آن نیست که نگاههای عامیانه به عنوان حداقلهای قابل تحمل، موجب دلخوشی بشوند. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی عوامزدگی آسیبهای اندکی ندارد.
1.1.3. 1. عدم اشاعۀ فرهنگ اصیل انتظار/ جدی گرفته نشدن حکومت مهدوی در مجامع علمی، میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه
یکی از آثار سوء نگاه عامیانه به موضوع منجی و مهدویت، عدم اشاعه فرهنگ اصیل انتظار در جهان بشریت است. وقتی ما سطحی نگاه کردیم، و تئوریهای حکومت آقا امام زمان(عج) را به صورت علمی بیان نکردیم و تحلیلی عالمانه از موضوع مهدویت و منجی ارائه ندادیم، کمکم این موضوع به یک امر خیالی و یا خرافی تبدیل شده و مانند یک سدّ بزرگ سبب میشود که نتوانیم فرهنگ اصیل انتظار را، بهویژه در میان نخبگان، اشاعه دهیم و ذهنها را به صورت دقیق متوجه این موضوع کنیم.
در چنین شرایطی، خیلیها موضوع منجی و مهدویت را به دلیل غیرعقلانی بودن، نخواهند پذیرفت. اندیشمندان و فرهیختگان، مهدویت را امری موهوم و به دور از عقلانیت تلقی خواهند کرد و ترویج انتظار، به محافل مذهبی و مساجد محدود شده و دین و دنیا همچنان از یکدیگر جدا خواهند ماند. کما اینکه هم اکنون نیز جامعۀ ما از جدی گرفته نشدن امر ظهور و حکومت امام زمان(عج) در مجامع علمی و دانشگاهی و نیز در میان نخبگان سیاسی و مدیران جامعه رنج میبرد. در حالی که ما میتوانیم با تأمل جدی در شیوۀ حکومت حضرت، به رفع مشکلات جامعه و بهبود برنامهریزیها و تدبیر بهتر امور کمک کنیم.
سخن گفتن اندیشمندان و سیاسیون از حکومت مهدوی شروع خوبی است، اما اگر این آغاز در ادامه با تأمل جدی و عمیق شدن در شیوۀ حکومت مهدوی و توجه به نتایج این تأمل، در برنامهریزی امور همراه نشود، دچار آسیب و آفت خواهد شد.
1.1.4. 2. ایجاد بستری برای انحراف مهدویت/ زمینهای برای انحراف دوستان
یکی دیگر از آثار سوء این نگاه عامیانه، بستری است که برای انحراف و بهرهبرداری دشمنان از موضوع مهدویت ایجاد میشود. در بستر این «نگاه عامیانه به مفهوم منجی»، خیلیها احساس میکنند با چند تا ظاهرسازی ساده میتوانند خودشان را همان منجی یا مرتبط با او معرفی کنند. کم نیستند انواع ادعاهای دروغین ارتباط با منجی که هر از گاهی خبری از آنها به گوش میرسد.[2] پدیدۀ «بهائیت» را هم باید از جنس همین مشکلات قلمداد کرد.
در روایات هم این مطلب آمده است که در عصر ظهور، پرچمهای انحرافی زیادی که ادعا میکنند «منجی» هستند، برافراشته میشوند.[3] این انحرافها در چه بستری پدید میآید و رونق میگیرد؟ آیا غیر از این است که نگاه عامیانه به موضوع منجی، بستر رواج چنین انحرافاتی است؟
نگاه عامیانه، علاوه بر اینکه میتواند بستری برای بهرهبرداری دشمنان فراهم کند، میتواند زمینهای برای انحراف دوستان نیز پدید بیاورد. یکی از انحرافهایی که ممکن است در بحث منجی و مهدویت به وجود بیاید، این است که مردم را صرفاً بر روی بحث رابطۀ عاطفی شخصی با امام زمان(عج) متمرکز کنند. این رابطۀ عاطفی خوب است و باید بیشتر هم بشود، که البته با افزایش معرفت و دقت در انجام وظایف الهی، رابطۀ عاطفی بیشتر هم خواهد شد، ولی صرفاً توجه دادن به این رابطۀ عاطفی و تمام آرمان منتظران را یک دیدار مخفیانه و رسیدن به خدمت حضرت قرار دادن، بدون توجه به لوازم و حقایق اجتماعی آن، بستر یک انحراف است؛ انحرافی که میتواند از درونش بسیاری از ضدیتها با مرام امام زمان(عج)، که همان اسلام ناب است، بیرون بیاید.[4]
1.1.5. 3. ایجاد رخوت در میان منتظران
سومین اثر منفی نگاه عامیانه، «رخوتی» است که در میان منتظران ایجاد میکند. به عبارت دیگر، نگاه عامیانه عامل ترک وظایف و نشناختن آنها توسط منتظران خواهد شد. این خیلی بد است که ما به عنوان یک منتظر هر وقت به یاد امام زمان(عج) میافتیم، آهی بکشیم و بگوییم: «انشاءالله آقا بیاید» و بعد دوباره به زندگی پُر اشتباه خود ادامه بدهیم. این یک آفت و آسیب است که منتظر بودن ما، در زندگی ما هیچ تغییری ایجاد نکند. طبیعتاً وقتی به موضوع انتظار، سطحی نگاه کنیم، نمیتوانیم تکالیف مُنبعث از آن را برای خود استخراج کنیم و در وجود خود بعثتی بیابیم و مسئولیتی احساس کنیم.
1.1.6. 4. دشمنی با امام زمان(عج) بعد از ظهور
و در نهایت، بدترین اثر منفی نگاه عامیانه، تأثیری است که ممکن است در عاقبتبهخیر نشدن منتظران داشته باشد. به عبارت دیگر، ممکن است منتظرانی که عامیانه به موضوع منجی و مهدویت نگاه میکنند، بعد از ظهور، جزو دشمنان امام زمان(عج) قرار بگیرند. کما اینکه در روایات هم به این مطلب تصریح شده است که بعضیها در برابر آن حضرت میایستند و میگویند: «ایشان امام زمان نیست، ایشان نمیتواند فرزند پیغمبر باشد»[5] در حالی که قبلاً به نوعی انتظار حضرت را میکشیدند.
1.1.7. چگونه کسانی که قبلاً منتظر حضرت بودهاند، دشمن او میشوند؟
چرا کسانی که قبلاً انتظار حضرت را میکشیدهاند، بعد از ظهور به مخالفت با ایشان برمیخیزند؟ چون آنها یک تصور خیالی و موهوم از امام زمان(عج) داشتهاند و زمانی که وجود واقعی و نازنین حضرت را میبینند که با آن تصویر خیالی آنها سازگاری ندارد، با ایشان مخالفت میکنند. کسانی که نگاه عامیانه دارند و در این نگاه عامیانهشان تصلّب پیدا کردهاند، بهحدی که برخی رگههای انحراف در آنها مشاهده میشود، نه تنها به درد حضرت نمیخورند، بلکه بعد از حضور حضرت موجب دردمندی او هم خواهند شد.[6]
این گروه بهویژه به این دلیل که از قبل هم اطلاعاتی داشتهاند، دیگر خودشان را صاحب ادّعا میدانند؛ مثلاً میگویند: «نه، ایشان امام زمان نیستند؛ ما میدانیم، ما میشناسیم، ما منتظر بودیم، حالا هم ما هستیم که تشخیص میدهیم که آیا ایشان همان آقا هستند یا خیر.»
البته بعضی از افراد هم به دلیل خودساخته نبودن و تعارض فرمانهای حضرت با منافعشان، که این تعارض هم میتواند به نوعی ریشه در همان تصور اشتباه نسبت به منجی داشته باشد، با حضرت مخالفت میکنند.
1.1.8. مخالفت یهودیان منتظر با رسول خدا(ص)
کما اینکه در مورد یهودیان مدینه نیز همین اتفاق افتاد. یهودیان مدینه نیز تا پیش از بعثت رسول اکرم(ص)، مدام به اهل مدینه فخر میفروختند که پیامبر موعود خواهد آمد و نشانههایش هم چنین و چنان است. اما همینکه دعوت پیامبر به مدینه رسید و تعدادی از اهالی مدینه اسلام آوردند، بنای مخالفت را گذاشتند و بهانه آوردند که: «این فرد، آن پیامبر موعود نیست.»[7]
البته این «مخالفتِ پس از موافقت» نیز، ریشه در همان تصورهای اشتباهی داشت که یهودیان نسبت به پیامبر موعود داشتند. آنها تصور میکردند پیامبر موعود از میان آنها برانگیخته خواهد شد و یا لااقل به آنها نزدیک خواهد بود. آنها هرگز تصور نمیکردند که ظهور او مشکلی برای منافع آنها ایجاد کند. اگر آنها تصویر درستی از پیامبر آخرالزمان داشتند، شاید پیش از آمدنش هم خود را برای مخالفت و دشمنی با او مهیا میکردند.
در خصوص مهدی موعود هم، چون نگاه بعضی از مدعیان انتظار، نگاه نادرستی است و تصور اشتباهی از منجی دارند، بعد از ظهور حضرت نمیتوانند با ایشان کنار بیایند. آنها وقتی امام زمان را میبینند، درمییابند که هرگز منتظر چنین کسی نبودهاند. این به دلیل ذهنیت اشتباهی است که داشتهاند و این ذهنیت نادرست، تنها به این دلیل برایشان پدید آمده است که عالمانه به موضوع منجی نگاه نمیکردهاند.
1.1.9. نگاه عامیانه به معجزاتِ هنگام ظهور موجب زیرسؤال رفتن کارآمدی دین میشود
اگر بخواهیم آثار منفی تکتک آن نگاههای عامیانه را ذکر کنیم بحث به درازا خواهد کشید. اما یکی دیگر از موارد مهمی که ذکرش لازم است، این است که اگر اعتقاد ما به معجزات ظهور و مطلق دیدن آن در اصلاح امور، در حد و اندازههای نگاه عامیانه ـکه مشخصاتش قبلاً ذکر شدـ باقی بماند، اساس کارآمدی دین و اعتقادات دینی ما زیر سؤال خواهد رفت. به این معنا که عدهای خواهند گفت: «دیدید دین خدا اجرایی نبود؟ دیدید کار هیچ کدام از پیامبران نگرفت؟ و نتوانستند مردم را در زیر پرچم توحید و ایمان به خدا جمع کنند و یک حکومت فراگیر و ماندگار برپا کنند؟ آخرِ سر هم خدا آمد و با معجزه همه چیز را درست کرد.»
1.1.10. ظهور، پدیدهای خارج از قواعد و سنن الهی نیست
آیا واقعاً امام زمان(عج) میآیند که بگویند: «ای انسان! ما از آدم شدن تو ناامید شدهایم، لذا خودمان با یک عنایت معنوی، قلب تو را منقلب میکنیم؟» آیا واقعاً اینگونه است؟ پس اینکه مردم تا به حال این همه زجر میکشیدند تا خودسازی کنند، کار بیهودهای انجام میدادند؟ در حالی که همانطور که پیشتر هم اشاره شد، خیلی طبیعی است که مسألۀ ظهور و اقبال مردم به حکومت آن حضرت و تداوم این اقبال، نباید پدیدهای خارج از قواعد و سُنن الهی باشد. اگر قرار باشد این اقبال و تداوم آن، با معلّق شدن برخی از قواعد و سنن الهی به وجود بیاید، آنگاه معلوم میشود که اساساً دین خدا، ظرفیت اجرایی شدن در قالب همین قواعد و سنتهای طبیعی را که تاکنون در عالم برقرار بوده، ندارد و در نتیجه از همین الان غیر عملی بودن احکام خدا به اثبات خواهد رسید.
البته در یک تحلیل عالمانه از مسألۀ ظهور، همۀ قواعد طبیعی حیات بشر که یقیناً عنصر «معنویت» هم در اوج آن جای دارد، در نظر گرفته خواهند شد. عنصر «معجزه» هم در یک گوشهای از آن منظومه جایگاهی دارد. عنصر «نصرت الهی» و عنصر «عنایت معنوی حضرت» هر کدام جایگاه خودشان را دارند، نمیخواهیم اینها را رد کنیم. این نیست که امام زمان(عج) از عنایت معنوی و اثر معجزهآسا در نگاه و کلام برخوردار نباشند. عنایت معنوی هم جزء همین سازوکار طبیعی است. منتها باید تئوریهای علمی آن را استخراج کنیم و تبیین درستی از اینکه مثلاً «چگونه یک رهبر الهی با نورش جامعه را نجات میدهد» داشته باشیم و جایگاه و نقش این نور را در آن مجموعه و منظومۀ تمام عواملی که همگی در کنار یکدیگر باعث نجات جامعه میشوند، روشن کنیم. بهویژه که ما فراموش نمیکنیم که با وجود حضور نورانی و بیمانند رسول خدا(ص) و سپس امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان، به دلیل فراهم نبودن عوامل دیگر، هیچگاه آن حکومت نمونه و نجاتبخش به طور کامل مستقر نشد و تداوم نیافت.
[1]. ذلیل شدن نفاق در دولت کریمۀ حضرت که در روایات آمده است(تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ: ص ؟همین کتاب) یکی از معانیش این است که منافقین وجود دارند، اما چون در جامعه ذلیل هستند، نمیتوانند ضرر چندانی به جامعه بزنند. حضرت امام(ره) میفرمایند: «بله، در زمان حضرت صاحب- سلام اللَّه عليه- حكومت واحد مىشود. ... يك عدالت اجتماعى در همه عالم مىآيد، اما نه اينكه انسانها بشوند يك انسان ديگر. انسانها همانها هستند كه يك دستهشان خوباند، يك [دسته] بد. منتها آنهايى كه بد هستند، ديگر نمىتوانند كه كارهاى خلاف بكنند.» صحیفه امام، ج20، ص340.
[2]. اصل ارتباط و ملاقات برخی از خوبان در دوران غیبت کبری با امام زمان(عج)، از امور روشن و غیر قابل انکاری است که توسط امام خامنهای و مراجع عظیمالشأنی چون حضرت آیت الله بهجت(ره) مورد تأیید قرار گرفته است(چند نمونه در انتهای همین پاورقی آمده است) لیکن خوبی برطرف شدن نگاه عامیانه به موضوع منجی این است که معیارهایی به دست میآید که بر اساس آن داستانهای راست و دروغ تا حدی از همدیگر قابل تشخیص خواهند بود و اساساً زمینۀ سوء استفاده از داستانها و ادعاهای دروغین از بین میرود.
امام خامنهای فرمودهاند: «خيلى از بزرگان ما در همين دوران غيبت، آن عزيز و محبوب دلهاى عاشقان و مشتاقان را از نزديك، زيارت كردهاند. بسيارى از نزديك با او بيعت كردهاند. بسيارى از او سخن دلگرمكننده شنيدهاند. بسيارى از او نوازش ديدهاند و بسيار ديگرى بدون اينكه او را بشناسند، از او لطف و نوازش و محبّت ديده و او را نشناختهاند.» (بيانات در جشن بزرگ منتظران ظهور؛ 03/ 09/ 1378) و در جای دیگری هم فرمودهاند: «ممكن است يك انسان سعادتمندى، چشمش، دلش اين ظرفيت را پيدا كند كه به نور آن جمال مبارك روشن شود، اما يك چنين كسانى اهل ادعا نيستند؛ اهل گفتن نيستند؛ اهل دكاندارى نيستند. اين كسانى كه دكاندارى مىكنند به اين وسيله، انسان مىتواند به طور قطع و يقين بگويد اينها دروغگو هستند؛ مفترى هستند.» (بیانات در ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمهى شعبان، 27/ 05/ 1387.)
نمونهها و موارد دیگری از نظرات صاحبنظران و بزرگان که دلالت بر امکان ملاقات و یا وقوع ملاقات برای برخی از خوبان با حضرت داشته باشد، فراوان است. لیکن به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم. آیتالله بهجت فرمودهاند(ره): «در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد.» در محضر بهجت، ج1، نکتۀ شماره389 و نیز فرمودهاند: «مهمّ اين است که در وقت تشرّف از آن حضرت سؤال کنيد که .... ؛ ما به کسانى که براى سفر حجّ با ما خداحافظى کردهاند، اين تذکر را دادهايم که اگر عينك بزنيد[یعنی نگاهتان را تغییر دهید] ممكن است به خدمت آن حضرت برسيد، و ملاقات حاصل شود.» در محضر بهجت، ج3، نکتۀ شماره22. و در جای دیگر: «یکی از امور مهم بلکه از اهم امور این است که بدانیم چه کار کنیم تا مثل کسانی از علما و متشرعه و صلحای تابع علما باشیم که فرج شخصی و ارتباط خاص با حضرت ولی عصر(عج) داشتهاند.» در محضر بهجت، ج3، شماره 1321. در کتاب استفتائات ایشان آمده است: سؤال: در توقيع شريف خطاب به جناب علی بن محمد سمری ـرحمهاللّهـ آمده است: «وسيأتی مَن يدّعی المشاهدة... فكذّبوه» اين جمله با ملاحظۀ قضايايی كه در كتابهای بحارالانوار و غيره تحت عنوان: «في من فاز بلقاء الحجّةعلیهالسلام [پیرامون کسانی که موفق به دیدار حضرت حجت شدهاند]» نقل گرديده است، چگونه قابل توجيه است؟ پاسخ: به قرينۀ مقام، منظور در توقيع، نحو مشاهدۀ در نيابت خاصّه است. [یعنی روایت مربوط به دوران غیبت صغری است و لذا داستانها و ملاقاتهایی که در بحارالانوار و برخی کتب دیگر آمده، میتواند صحیح باشد.] (استفتائات حضرت آیت الله بهجت(ره)، سؤال 1976) همچنین آیت الله مکارم شیرازی در خصوص داستان ملاقات امام زمان(عج) و دستور ایشان درمورد احداث مسجد جمکران، فرمودهاند: «داستان مسجد مقدّس جمكران در بيدارى بوده»(استفتائات جديد، ج1، ص496) و در استفتائات ایشان آمده است: «سؤال 1511- آيا شرط ملاقات با حضرت، علم و تقواست، يا مصلحت و زمان و مكان؟ جواب: شرط اصلى لياقتِ ملاقات با آن حضرت، تقوا در سطح عالى است. ولى گاه به خاطر مصلحت اسلام و مسلمين، چهره نورانى خود را به افراد غير لايق، حتّى غير شيعه و غير مسلمانان، نيز نشان مىدهد.» (مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج3، ص542). برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه و ملاحظۀ استدلالها و نظرات دیگر علماء و بزرگان، به کتابهایی که در این رابطه نگاشته شده است مراجعه فرمایید. از آن جمله: «دیدار در عصر غیبت؛ از نفی تا اثبات، جواد جعفری، موسسه آیندۀ روشن-پژوهشکدۀ مهدویت، 1389» و «فراز ابر، تحلیلی پیرامون تشرف به محضر امام زمان(عج)، م-سحاب، موسسه توسعۀ فرهنگ قرآنی، 1388»
[3]. در روایات آمده است: دوازده نفر ادعای ارتباط با حضرت و یا ادعای مهدویت میکنند و هرکدامشان دیگری را تکذیب میکند. (امام صادق(ع): لايَقُومُ الْقَائِمُ ع حَتَّى يَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا كُلُّهُمْ يُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ إِنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَيُكَذِّبُونَهُمْ؛ غیبت نعمانی، ص277) و در روایت دیگری آمده است: دوازده نفر که از سادات نیز هستند خروج کرده [ادعای مهدویت کرده] و همگی به خود دعوت میکنند. (امام صادق(ع): لَا يَخْرُجُ الْقَائِمُ حَتَّى يَخْرُجَ اثْنَا عَشَرَ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ كُلُّهُمْ يَدْعُو إِلَى نَفْسِهِ؛ غیبت شیخ طوسی،ص437).
[4]. آیتالله بهجت فرمودهاند: «لازم نيست که انسان در پى اين باشد که به خدمت حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّيف تشرّف حاصل کند، بلكه شايد خواندن دو رکعت نماز سپس توسّل به ائمه عليهم السّلام بهتر از تشرّف باشد؛ زيرا هر کجا که باشيم آن حضرت مىبيند و مىشنود، و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است؛ و زيارت هر کدام از ائمه اطهار عليهم السّلام مانند زيارت خود حضرت حجّت عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف است.» در محضر بهجت، ج1، شماره277. و نیز فرمودهاند: «آیا درست است که ما راحت بنشینیم و نظارهگر باشیم و برادران و خواهران ایمانی ما در دست ظالمان گرفتار باشند؟! ... آيا مىشود رييس و مولاى ما حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف محزون باشد، و ما خوشحال باشيم؟!» همان، ج2، شماره267.
[5]. عن الباقر(ع): «... حَتَّی یَقُولَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ...» غیبت نعمانی، ص231. امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامى كه قائم خروج ميكند كسى كه بنظر خويش از اهل اين كار بود از اين كار بيرون میرود و كسى كه همانند پرستندگان آفتاب و ماه است در اين كار داخل مىشود؛ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ خَرَجَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ كَانَ يَرَى أَنَّهُ مِنْ أَهْلِهِ وَ دَخَلَ فِي سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ» غیبت نعمانی، ص317. روایات مشابه دیگری که بر مخالفت برخی از اهالی جبهه حق با آن حضرت دلالت دارد در پاورقی صفحه ؟ ذکر شد.
[6]. «فضیل میگوید از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: هنگامی که قائم ما قیام کند، بیش از آنچه که پیامبر با جهل و نادانی جاهلیت روبرو شد، با جهل و نادانی مردم روبرو خواهد شد. عرض کردم: چگونه چنین است؟ فرمود: وقتی رسول الله(ص) به سوی مردم آمد، آنها سنگها و صخرهها و چوبها و مجسمههای چوبی را میپرستیدند اما هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم کتاب خدا را برای او تأویل میکنند و با استدلال به آن در برابر امام میایستند؛ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ. قُلْتُ: وَ كَيْفَ ذَاكَ؟ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ، وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ، أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ» غیبت نعمانی، ص296.