کد خبر: ۵۷۵۲۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۰۷ تير ۱۳۹۳

شهیدی که پس از ۸ سال بی‌سر به میهن بازگشت

قاری قرآن بود، به مادر گفت: برای من گریه نکن، پیش از شهادت به دیدار همه اقوام و دوستان رفت، به فقرا کمک می‌کرد و از خانواده خواست برای شهادتش امتیاز نگیرند، روحیه نظامیگری نداشت اما برای ادای تکلیف لباس رزم پوشید و سرانجام در والفجر مقدماتی بی‌سر به مولایش «حسین(ع)» پیوست.
به گزارش شیرازه به نقل از فارس، در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده‌های شهدا این هفته هیئت قرآنی به دیدار خانواده شهید «جواد دانش‌بدی» رفتند.

در این دیدار که با حضور نمایندگانی از اتحادیه‌ تشکل‌های قرآنی، سازمان قرآن عترت و بسیج تهران بزرگ، خبرگزاری‌های ایکنا، فارس، سیمای قرآن و «سیدحبیب‌الله تاج‌زاده» و «مرتضی یادگاری» قاریان قرآن کریم برگزار شد برادر این شهید بزرگوار به بیان توصیفات برادرش پرداخت.

 



برادر شهید با اشاره به وجود برخی خصوصیات در شهدا گفت: همه شهدا خصوصیات و ویژگی‌هایی دارند که سایر افراد از جمله خود من این ویژگی‌ها را نداریم و همین ویژگی‌ها سبب شده تا خداوند توفیق شهادت را نصیب این افراد کند. البته خداوند درجه رفیع جانبازی را هم به برخی اعطا کرده تا به عنوان نمونه زنده‌‌ای از جنگ در برابر دیدگان ما باشند و ما فداکاری آنها را فراموش نکنیم.

شهید دانش‌بدی: برای روضه‌های من گریه کنید

وی در خصوص برادر شهیدش گفت: برادرم جواد انسانی خودساخته و پاک بود. وی هنگامی که برای آخرین بار قصد رفتن به جبهه را داشت برای مادرم دقایقی روضه خواند و به او گفت: مادر هنگامی که من شهید شدم برای من گریه نکنید و این روضه‌خوانی را به یاد آورید و برای آن اشک بریزید.

وی با اشاره به روحیات برادر شهیدش گفت: این شهید بزرگوار هنگامی که موفق به اخذ مدرک دیپلم شد به او پیشنهاد دادم که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپیوندد اما وی در پاسخ من گفت: روحیه و اخلاق من به نظامی‌گری نمی‌خورد و دوست دارم به شغل قضاوت بپردازم تا بتوانم حق مظلومان را بگیرم. اما چندی بعد دیدم جواد لباس رزم بر تن کرده و قصد عزیمت به جبهه را دارد به وی گفتم پس تو می‌گفتی روحیه‌ات به نظامی‌گری نمی‌خورد. وی گفت: اکنون وقت این صحبت‌ها نیست و ما باید به تکلیف‌مان یعنی حضور در جبهه‌های جنگ عمل کنیم. وی سال 62 به جبهه رفت و همان سال در عملیات والفجر مقدماتی شهید شد.

دیدار شهید با همه اقوام و دوستان پیش از شهادت

این برادر شهید با اشاره به دیدار برادرش قبل از آخرین اعزام با همه اقوام، دوستان و آشنایان گفت: برادرم آخرین باری که قصد رفتن به جبهه را داشت به دیدار همه اقوام، دوستان و آشنایان رفت. وی خوشنویس خوبی بود و برای اغلب این عزیزان چند خطی به یادگار نوشت و یا حرفی زد که برای آنها به یادگار ماند.

هدیه شهید به استادش

این شهید بزرگوار همواره به نزد یکی از اساتید خوشنویسی می‌رفت و قبل از آخرین اعزام به جبهه یک جلد کتاب اخلاق ناصری خرید و آن را به مادرم سپرد و گفت: اگر من شهید شدم این کتاب را برای استادم هدیه ببر. مادرم پس از شهادت جواد به وصیت او عمل کرد و این استاد خوشنویس بسیار شگفت‌زده شد و از اخلاق و ادب شهید جواد تعریف کرد.

این برادر شهید از کمک شهید به فقرا خبر داد و گفت: من حدود 16 سال از برادرم بزرگتر بودم و هنگامی که او نوجوانی بود همواره سعی می‌کردم قدری پول به برادرم بدهم اما وی اگر یک ریال پول در جیب داشت از هیچ‌یک از ما مبلغی را قبول نمی‌کرد اگر هم پولی از ما می‌گرفت بلافاصله خرج فقرا می‌کرد.

توصیه‌های شهید به خانواده

برادر شهید با اشاره به توصیه‌های این شهید بزرگوار به دوستان و خانواده گفت: شهید جواد بسیار مقید به ولایت فقیه بود و همواره ما را به پیروی از امام راحل (ره) و قرآن کریم سفارش می‌کرد. همچنین وی همواره بر حجاب تأکید داشت.

 


برادر شهید

 

وی در آخرین دیدارش با ما پیش از اعزام به جبهه گفت: شما حق ندارید به خاطر شهادت من از بنیاد شهید امتیاز بگیرید و من از این کار راضی نیستم.

برگزاری جلسات قرآن توسط شهید

برادر شهید در خصوص فعالیت‌های قرآنی شهید جواد گفت: این شهید بزرگوار قاری قرآن بود و همواره در جلسات استاد موسوی بلده شرکت می‌کرد. وی در محل جلسه قرآنی برپا کرده بود و همواره توصیه‌های قرآنی و حتی اخلاقی آقای موسوی‌بلده را به بچه‌ها گوشزد می‌کرد. حتی شهید جواد بسیاری از بچه‌های محل را رهسپار جبهه کرد و بابت این کار با اعتراض برخی از خانواده‌ها مواجه شد.

قرائت نام شهید، هرهفته در جلسات استاد موسوی بلده

در ادامه این دیدار «مرتضی یادگاری» قاری ممتاز قرآن کریم گفت: در جلسه استاد موسوی بلده سنتی نهادینه شده که سال‌ها است اجرا می‌شود و آن این است که پیش از برگزاری جلسه از اعضا حضور و غیاب به عمل می‌آید و در این حضور و غیاب اسامی شهدای جلسه هم قرائت می‌شود باید بگویم یکی از این شهدا که هر هفته نامش در جلسه قرائت می‌شود شهید «جواد دانش‌بدی» است.

برادر شهید دانش‌بدی در ادامه سخنانش با اشاره به رفتارهای شهید پیش از شهادت گفت: برادرم از عینک استفاده می‌کرد اما قبل از آخرین اعزام عینک وی شکست. من قصد داشتم یک عینک برایش بخرم اما او به من گفت: برادر لازم نیست برای من عینک تهیه کنید زیرا دیگر به آن نیاز ندارم چندی بعد هم وی به درجه رفیع شهادت نائل شد. وی انسان عجیبی بود و هیچ چیز درونش را بروز نمی داد، حتی در یکی از جلسات قرآن دوستانش قصد داشتند صدای تلاوت وی را ضبط کنند و وی مانع شد ما اکنون یادگار چندانی از وی نداریم.

 


شهیدی که سر از تنش جدا شد

این برادر شهید در خصوص نحوه شهادت برادرش گفت: شهید «جواد دانش‌بدی» در جریان عملیات والفجر مقدماتی در تاریخ 24 فروردین‌ماه 1362 به درجه رفیع شهادت نائل شد، البته پیکر شهید آن زمان به دست ما نرسید و 8 سال بعد یعنی سال 1370 پیکر این شهید بزرگوار به میهن اسلامی بازگشت. من هیچ یک از شاهدان شهادت وی را از نزدیک ندیدیم اما در آن سال نمایندگان بنیاد شهید که برای اعلام خبر شهادت برادرم آمده بودند به ما گفتند: در عملیات والفجر مقدماتی تعداد زیادی از رزمندگان در محاصره دشمن قرار داشتند و این شهید بزرگوار خودش به تنهایی با دشمن درگیر شد و سایر نیروها را به عقب بازگرداند در همین حال براثر اصابت گلوله سر از تنش جدا شد. در آن روز من در مجلس ختم یکی از دوستان شهید بودم و نمی‌دانم چرا مدام احساس می‌کردم که این مجلس، مجلس ختم برادرم جواد است این فکر مدام در سرم بود تا به منزل بازگشتم و دقایقی بعد از بنیاد شهید خبر شهادت جواد را به ما دادند.

انتهای پیام/


نظرات بینندگان