شهیدی که برای درمان سرماخوردگی حضرت امام(ره) «گبوله» درست کرد+عکس
مادر شهید نقل میکند: «در خانه بودم که تلفن زنگ زد حمزه بود. گفت مادر طریقه درست کردن «گبوله» چطور است (غذای محلی کازرون) درهمین موقع صدای خنده چند نفر از پشت تلفن آمد. گفتم مادر این صدای خندها چیست که می آید حمزه گفت: من کنار امام و آقای خامنه ای و بهشتی و...هستم امام سرما خورده و می خواهم برای امام «گبوله» درست کنم تا ایشان بهبود بیابند».
شهید خسروی با شروع جنگ تحمیلی همراه با لشکر 33 المهدی عازم جبهه های حق علیه باطل شد.
شهید حمزه خسروی، فرمانده عملیات یکی از گروهان های لشکر المهدی(عج) بود. روزی پس از ادای نماز صبح، رو به یکی از برادران روحانی می کند و می پرسد: «آقا! اگر کسی خواب امام علی علیه السلام را ببیند، چه تعبیری دارد؟» روحانی در پاسخ می گوید: «باید دید چه خوابی دیده و ماجرا چگونه بوده است.» شهید خسروی دیگر چیزی نمی گوید؛ اما دو ساعت بعد با فرق شکافته شده به دیدار حضرتش شتافت و رستگار شد.
محسن خسروی برادر شهید حمزه خسروی، دست نوشتهای برای برادر شهیدش حمزه، نوشته است.
«حمزه جان درود و سلام خدا و رسولان و ملائکه های مقرب خدا بر تو باد که درست و صحیح راه عشق بازی با معشوقه را پیدا کردی و در تب آن عشق سوختی و حیاتی جاویدان پیدا کردی. حمزه جان درست است که با تو در آن نیمه شب قول دادم که تو را رها نمی کنم اما من به تنهایی قدرت ادای چنین قولی را ندارم. کمکم کن. حمزه؛ حال که زنده جاویدان شده ای و از نزدیک شاید از فضاحت و رسوائیم باخبری-دعایم کن. مگر از اهواز تلفن نمی زدی و می گفتی به محسن بگوئید من نوکرتم. نه…… نه. زبانم لال که چنین صحبتی بکنم. اما حمزه اگر واقعاً راست می گوئی و این تعریف هائی که درباره ات می گویند درست است پس فکر نمی کنم حق هیچ دوستی از حق برادرت بیشتر باشد. آن هم چه برادری- برادری که محتاج و مضطر است. برادری که از غم و غصه گناه می نالد و می ترسد که روزی به مرگ طبیعی از پای درآید و با آن حالت رسوائی محشور شود. برادری که عالم بی عمل است. برادری که تو، حمزه ی شهید را با آن ویژگی خدائی که همان اخلاص تو بود، راهنمائی می کرد و به جبهه می فرستاد لکن الان خودش خسته و کوفته و دلشکسته و ناامید در میان راه وامانده. پس خدایا تو شاهد باش و ای حمزه قسم یاد می کنم به فرق شکافته ات که اگر در حین عمل گناه و عصیان و نافرمانی خدا هم باشم همان لحظه صدایت می زنم که برادرم-برادر تنها و غریب و ریاکار و رسوایت را دریاب و بالاخره سخن آخرم:
تو دیگر شهید نزد خدایت و صاحب مقام و منزلتی. ولی محسن در گرداب گناه در حال غرق شدن. اگر برادرت را یاری نکنی و از خدا نخواهی که مرا هم به عشق خودش بسوزاند ناکس دیگری مرایاری می کند و آن هم شیطان است که به راستی یاری شیطان راهی جز ضلالت و گمراهی نیست و اگر چنین شود به آبروی تو که شهید خدائی و به آبروی صاحب خون تو ضربه وارد می شود و دگر بار تکرار می کنم که:
ای حمزه شهیدم؛ محسنت را دریاب
التماس دعا دارم
به امید دیدار در آن میعادگاه جاوید
روحت شاد و راهت پر رهرو باد
محسن خسروی ۱۹/۱۱/۶۳
قسمتی از وصیتنامه شهید حمزه خسروی: آیا هیچ فکر کرده اید که اگر بنا بود این نظام آنگونه که مخالفینش می گویند ضد مردم است شکست خورده باشد یا نه؟ با آن همه مخالفت های خارجی و تروریست های داخلی و با از دست دادن آن همه مسئولان مملکتی همچنان پابرجا مانده است. دلیل این ثبات، و پابرجایی نظام، حمایت مردمی ازآن است.