پلیسهای انگلیسی چگونه آدم میکشند؟ + فیلم و تصاویر
مسئلهای که شاید بیش از مرگ مکفرسون انسان را ناراحت میکند این است که پرونده او، تنها پروندهای نیست که طی آن یک شهروند انگلیسی به دست پلیس کشته میشود. با افزایش آمار خشونت پلیس در انگلیس، لیست افرادی که جان خود را در پی استفاده بیش از حد افسران پلیس از زور از دست میدهند، به لیستی طولانی تبدیل شده است. شهروندان انگلیسی هماکنون مثل شهروندان آمریکایی از خود میپرسند: اگر محافظان مردم، دقیقاً به همان کسانی تبدیل شدهاند که باید از آنها بترسیم، پس تکلیف امنیت چیست؟ متأسفانه اکثر قربانیان این پروندهها از رنگینپوستان انگلیس هستند.
"سامانتا پترسون" خواهر جیسون مکفرسون
"سامانتا پترسون" خواهر مکفرسون هفت سال است تلاش میکند تا حق برادرش را از پلیس بگیرد. وی خطاب به جمعیتی که در اعتراض به خشونت پلیس در انگلیس جمع شدهاند میگوید: "میخوام به همه آنهایی که هنوز درخواست رسیدگی به پروندهشان را ندادهاند هشدار بدهم که راهی را نروند که من طی کردم. هیچ شکایتی نکنید، چون هیچکس به شکایت شما رسیدگی نمیکند. اگر اینها به حرف ما گوش میدادند، برادر من کشته نمیشد."
پترسون درباره برادرش میگوید: "جیسون شخصیتی بسیار دوستداشتنی و مهربان داشت. به عنوان برادر کوچکتر من، همیشه مراقبم بود. دائماً با ما در تماس بود. اگر من مدتی به او زنگ نمیزدم، حتی عصبانی میشد. همیشه زنگ میزد و میخواست مطئمن شود که من و خانوادهام حالمان خوب است."
مکفرسون قبلاً هم به دلایلی نظیر حمل مواد مخدر با پلیس و نظام قضایی انگلیس درگیر بود. مدتی را در زندان گذرانده بود و نیروهای پلیس منطقه او را میشناختند. پترسون درباره برادرش میگوید: "من هیچ وقت ادعا نمیکنم که جیسون سوء سابقه قضایی نداشت، به زندان هم رفته بود و دوباره آزاد شده بود. این اواخر به من گفت: "سامانتا، من دیگر نمیخواهم این کارها را ادامه بدهم. میخواهم زندگیام را عوض کنم." با دختری آشنا شده بود و تصمیم داشت زندگی قبلیاش را کنار بگذارد."
"ساندرا ریچادرسون" مادر مکفرسون درباره روز مرگ وی میگوید: "من در خانه با "لیا" نامزد جیسون بودم. داشتیم کیک درست میکردیم. به جیسون زنگ زدم تا چیزهایی را که لازم داشتیم برایمان بخرد. او هم گفت که دارد میآید." پترسون ادامه ماجرا را اینگونه توضیح میدهد: "جیسون با دو نفر از دوستانش به سمت خانه میآمدند، در مسیر، جایی توقف میکنند تا یکی از دوستان دیگر را ببینند. ناگهان پلیس آنها را محاصره میکند و تهدید میکند که اگر از خودرو بیرون نیایند، شیشههای خودرو را خرد خواهند کرد. بنابراین همه آنها از خودرو بیرون میآیند و پلیس همانجا آنها را میگردد."
تصویری از جیسون مکفرسون
ریچاردسون مادر جیسون ادامه میدهد: "من به لیا گفتم: "حتماً اتفاقی افتاده است، چون وقتی جیسون میگوید دارم میآیم، حتماً دارد میآید. نمیدانم چه شده که هنوز نرسیده است." دوباره با جیسون تماس گرفتم. از پشت تلفن، صدای درگیری شنیدم و بعد کسی داد میزد: "نمیتوانم نفس بکشم، نکن، نکن." واقعاً فکر میکردم خود جیسون است و دارد با دوستانش شوخی میکند. یک نفر داد زد: "فکر کنم، دارد میمیرد." من نگران شدم و داد زدم: "جیسون، شوخی را بس کن." اما کمی که گذشت، صداها نزدیکتر و نزدیکتر شد، من از ترس، جیغ زدم و بعد تلفن قطع شد."
پترسون میگوید: "من صبح روز بعد بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. مادرم ساعت 6 صبح با من تماس گرفت. فکر کردم حال خودش بد شده و در بیمارستان است. اما گفت که برای جیسون مشکلی پیش آمده است. با خودم فکر کردم، حتماً بازداشتش کردهاند. مادرم گفت: "جیسون را کشتهاند." پرسیدم: "یعنی چه؟ چه کسی جیسون را کشته است؟ چه داری میگویی؟" گفت: "پلیس، جیسون را دستگیر کرده و بعد هم او را کشتهاند." من باورم نشد، زنگ زدم به اداره پلیس. گفتم: "میخواهم بدانم برادرم کجاست." گفتند: "برادرت کیست؟" گفتم: "جیسون مکفرسون." "گفتند: "ما در حال حاضر نمیتوانیم به شما چیزی بگوییم." و گوشی را قطع کردند. چند بار دوباره زنگ زدم، اما کسی جوابی به من نداد. بعد، از اداره پلیس با من تماس گرفتند و گفتند: "برادر شما در بازداشت کشته شده است." من به خانه مادرم رفتم. همه دوستانش دور او جمع شده بودند. مادرم گریه میکرد. هنوز هم باورم نمیشد. میگفتم: "مگر ممکن است جیسون کشته شده باشد! چطور ممکن است چنین اتفاقی افتاده باشد!" اما کمکم فهمیدم که واقعاً این اتفاق افتاده است و دلیل اینکه مردم اطراف من رفتارهای عجیبی پیدا کردهاند همین است، اینکه جیسون دیگر اینجا نیست."
وقتی اعلام میشود که جیسون مکفرسون مرده است، جسد او به بخشی از اموال دولتی تبدیل میشود. "کمیسیون مستقل شکایات پلیسی" موظف میشود پرونده را بررسی کنید. باید صحنه جرم را به دقت بررسی کنند، با شاهدان عینی مصاحبه کنند و شواهد موجود را جمعآوری کنند. باید به این سؤال پاسخ بدهند: چرا جیسون مکفرسون در بازداشت پلیس کشته شد؟
"مایک فرانکلین" مأمور کمیسیون مستقل شکایات پلیسی
"مایک فرانکلین" مأمور کمیسون مستقل شکایات پلیسی میگوید: "به محض آنکه گفته میشود کسی در بازداشت کشته شده است، اولین کاری که کمیسون انجام میدهد این است که منابع خبر را بررسی میکند. ابتدا با افسران پلیس و خانواده مقتول مصاحبه میشود. بعد بررسی میشود که علاوه بر مسائل عادی و واضح درباره پرونده، این اتفاق در چه شرایطی افتاده است، رابطه این پرونده با پروندههای مشابه چیست، آیا پروندههای مشابه، در همین محدوده اتفاق افتاده است یا خیر. بررسی میکنیم که آیا راهی وجود دارد که پیامدهای این اتفاق به حداقل برسد یا نه."
پترسون درباره تحقیقات کمیسیون میگوید: "اولین چیزی که یادم هست به من گفتند، این بود که ما مستقل از پلیس هستیم، میتوانید به ما اعتماد کنیم. یک مأمور مخصوص خانواده شما میگذاریم و میتوانید هر زمان که خواستید با او تماس بگیرید. این مأمور در طول تمام مراحل تحقیقات با شما همراه خواهد بود و به شما کمک میکند. من هم خیالم راحت شد."
فرانکلین میگوید: "ما به شواهد و حقایق نگاه میکنیم و آنها را از یک دیدگاه مستقل بررسی و تحلیل میکنیم. منظورمان از دیدگاه مستقل چیست؟ مثلاً این نظریه وجود دارد که یک افسر پلیس هیچگاه دروغ نمیگوید، بنابراین هر آن چه افسر پلیس میگوید اتفاق افتاده است، حتماً همان درست است. اما ما که احمق نیستیم. ما در دنیای واقعی داریم زندگی میکنیم. اگر در طول تاریخ، هیچ پلیس فاسدی، هیچ پلیس نژادپرستی، هیچ پلیس خشنی و هیچ پلیسی وجود نداشت که از اختیارات خود سوء استفاده و با خشونت بیش از حد با مردم برخورد کند، دیگر چرا کمیسیون مستقل شکایات پلیسی تشکیل میشد؟"
پترسون با یادآوری اولین مراحل بررسی پرونده قتل برادرش، توضیح میدهد: "وقتی با مأمور کمیسیون فیلم دوربین مداربسته را نگاه کردیم، به من رو کرد و گفت: "واقعاً متأسفم که این را دیدی. فکر نمیکردم اینقدر بد باشد." فیلم، صدا نداشت و نمیتوانستیم بفهمیم چه دارند میگویند، اما یکباره، افسر اصلی به سمت جیسون میرود و با دستش تلاش میکند، دهان او را به زور باز کند. همینطور که جیسون را به سمت کنار هل میدهد، یک افسر دیگر، از در وارد میشود و خیلی عادی، میآید و او هم به افسر اول کمک میکند. بعد از اندکی، دوازده افسر دیگر هم میآیند. من خودم آنها را شمردهام. همه میآیند و هر کدام یک ضربهای میزند و کمکی به افسران دیگر میکند. یک نفر پاهای جیسون را پایین نگه داشته است، چند نفر روی صورت جیسون خم شدهاند و او را فشار میدهند. چند نفر از افسرها میروند، اما افسر اصلی هنوز هم دارد مشت به صورت جیسون میزند. بدترین قسمت ماجرا این است که مادرم همین موقع داشت زنگ میزد و میخواست ببیند پسرش چرا دیر کرده است. میگوید صدای جیسون را شنیده است که میگفته: "نمیتوانم نفس بکشم، نمیتوانم نفس بکشم."
فیلم دوربین مداربسته: جیسون زیر دست و پای افسران پلیس حتی دیده هم نمیشود
پترسون ادامه میدهد: "تنها دلیل اینکه افسر اصلی دست از کتک زدن جیسون برداشت این بود که یک افسر سیاهپوست که آنجا بود و در درگیری شرکت نکرده بود، دست روی کمر افسر اصلی میگذارد که: "دیگر به اندازه کافی کتکاش زدی، بس است، رهایش کن." افسرها جیسون را رها میکنند و میروند، اما کف زمین، خون ریخته است. یک دفعه، جیسون مثل اینکه حمله قلبی کرده باشد، حالش وخیم میشود و افسرها او را روی زمین میخوابانند. در عرض چند ثانیه، آمبولانس میآید و جیسون را روی برانکارد میگذارند و میبرند. یکی از افسران کمیسیون به من گفته بود که این فیلم، با صدا گرفته شده است، اما هنوز نتوانستیم صدایش را دریافت کنیم. چند ماه بعد، از آنها پرسیدم که توانستید صدا را هم از پلیس بگیرید یا نه، گفتند: "فیلم اصلاً با صدا ضبط نشده بود."
نکته جالب توجه اینکه حدود 80 درصد از بازرسین ارشد در کمیسون مستقل شکایات پلیسی، از جمله در پرونده جیسون مکفرسون، افسران سابق پلیس هستند. فرانکلین در اینباره میگوید: "بسیاری از افسران بازنشسته پلیس میآیند و به عنوان بازرس برای کمیسون کار میکنند. پروندههایی بوده که در آنها، علیرغم آنکه یک فرد بازداشتشده را در بازداشت کشتهاند، اما رأی نهایی به نفع افسر پلیس صادر شده است."
پترسون که از اعتماد به کمیسون مستقل شکایات پلیسی پشیمان است، به خانوادههای دیگر قربانیان پروندههای "قتل در بازداشت" توصیه میکند: "اگر من به جای آنها بودم، اولین کاری که میکردم این بود که از افسران پلیس، یک روایت کتبی میگرفتم. بعد هم خودم افرادی را اجیر میکردم تا کاملاً مستقل درباره پروندهام تحقیقات کنند. اگرچه کمیسون به شما میگوید که ما کاملاً مستقل هستیم و به شما کمک میکنیم، اما واقعیت خلاف این است. مأموری که برای ما گذاشته بودند، به من گفت که میتوانم یک بازرس مستقل داشته باشم، اما بلافاصله حرفش را پس گرفت و تلاش کرد من را متقاعد کند که به دردسرش نمیارزد و بهتر است بگذارم کمیسیون کار خودش را بکند. اما من نمیخواستم این کار را بکنم. میخواستم مطمئن شوم که واقعیت درباره قتل برادرم آشکار میشود."
"ساندرا ریچاردسون" مادر جیسون مکفرسون
ژانویه سال 2010، کمیسیون مستقل شکایات پلیسی، رأی نهایی خود را درباره پرونده اعلام میکند: مرگ جیسون مکفرسون، به دلیل مصرف کوکائین بوده است. البته هیئت منصفه از پلیس هم به خاطر عدم عمل درست به وظایف خود انتقاد دارد: "آیا نمیشد کاری کرد تا جان مکفرسون نجات پیدا کند؟" کمیسون گزارش خود را منتشر و اعلام کرد که هیچ افسر پلیسی به خاطر دست داشتن در پرونده مرگ جیسون مکفرسون مورد دادرسی جنایی قرار نخواهد گرفت. بنابراین پرونده بسته است."
اما ساندرا ریچاردسون مادر جیسون میگوید: "هیچ وقت فکر نمیکردم چنین اتفاقی بیفتد. هیچ چیز تمام نشده است، من هنوز زندهام و پسرم مرده است. تا روزی که من هم بمیرم، این پرونده برای من بسته نمیشود." ریچاردسون در تاریخ 25 آگوست 2010، یعنی حدود سه سال پس از پسرش فوت کرد.
از زمان تشکیل کمیسون مستقل شکایات پلیسی تا زمان تهیه این گزارش، 827 نفر در بازداشت پلیس انگلیس کشتهاند. تا کنون حتی یک افسر پلیس هم در هیچ یک از این پروندهها مجرم شناخته نشده است. فرانکلین در اینباره میگوید: "من ابایی ندارم که بگویم، ما باید بهتر از این عمل کنیم. مشکل در اجرای کار نبوده است. من صرفاً معتقدم هرچه قدر هم که خوب کارمان را بکنیم، باز هم همیشه باید تلاش کنیم تا بهتر بشویم. اگرچه هیچ افسری تا کنون در پروندههای قتل در بازداشت مقصر شناخته نشده است، اما این تقصیر کمیسیون نیست. ما بخشی از یک سیستم هستیم و وظیفه داریم کاری کنیم که این سیستم پیشرفت کند و بهتر شود."