«قصاص» را زندانی کردیم و «اسیدپاش» را آزاد!
خبرهای چند سال اخیر که با استفاده از جایگاه چهرههای هنری، فرهنگی و ورزشی برای جلوگیری از اجرای حکم قصاص شنیده شده و میشود این سوال را مطرح میکند که آیا از تعادل لازم که خدا و احکامش برای جامعه در نظر گرفته، خارج نشدهایم؟
به گزارش شیرازه، سجاد اسلامیان طیا یادداشتی در خبرگزاری فارس نوشت: فیلم «هیس ...» به کمک جوان در شرف اعدام رفت؛ تلاشهای «90» برای نجات یک محکوم به اعدام به نتیجه میرسد؛ «مرتضی پاشایی» برای بخشش جوانان اعدام میخواند.
اینها خبرهایی است که در چند سال اخیر با استفاده از جایگاه مرجع چهرههای هنری، فرهنگی و ورزشی برای جلوگیری از اجرای حکم قصاص در میان جامعه شکل گرفته است.
حکمی که به فرموده قرآن کریم حیات جامعه را تضمین میکند: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ و البته که بخشش حکم قصاص نیز پسندیده است «... فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ...»( و هر کس که از جانب برادر [دینى]اش [یعنى ولىِ مقتول] چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود [باید از گذشت ولى مقتول] به طور پسندیده پیروى کند و با [رعایت] احسان [خونبها را] به او بپردازد).
سوالی که در این بین پیش میآید این است که آیا جامعه ایرانی در پی تلاشهایی با نیتهای خیرخواهانه اما شاید هدایت شده از غرب در مقابله با حکم قصاص از تعادل لازم که خدا و احکامش برای جامعه در نظر گرفتهاند خارج نشده است؟
شاید بتوان شاهد مثال این خروج از اعتدال را این روزها در قضیه اسیدپاشی رخ داده در اصفهان جستوجو کرد؛ قضیهای که همگان را به یاد پرونده «آمنه بهرامی» انداخت.
در آن پرونده با فشارهای رسانهای گستردهای که صورت گرفت وی از اجرای حکم قصاص برای عامل اسیدپاشی به صورتش گذشت کرد اما او امروز میگوید که از بخشش خود «پشیمان» است و میگوید «... در مورد حکم قصاص احساس میکنم بخشش من ظلمی بود به دیگران»
این سخن آمنه بهرامی نشان میدهد که در صورت عدم توجه به حکم حیاتبخش قصاص و تلاشهای گوناگون موسوم به «تلاشهای مدنی» برای جلوگیری از احکام قصاص جامعه میتواند به قهقرای گناه و جنایت پیش برود؛ وضعیتی که این روزها در آمریکا و اروپا شاهد آن هستیم.
چه اینکه قصاص به واقع تنها بر اعدام قاتل استوار نیست بلکه در آیه 45 سوره مائده آمده است: «کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (و در [تورات] بر آنان مقرر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مىباشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصى دارند و هر که از آن [قصاص]درگذرد پس آن کفاره [گناهان] او خواهد بود و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکردهاند آنان خود ستمگرانند».
حال با توجه به ضرورتهای حیاتبخش حکم قصاص، این سوال همچنان در پیش روی ماست که آیا ضروری است همچنان برخی در عرصه فرهنگ و هنر بر کوس حمایت بیش از حد از بخشش احکام قصاص زده شود.
و آیا همچنان معقول است که شاهد ساخت آثار نمایشی از جمله فیلمهای متعدد سینمایی باشیم که در آنها علیه قصاص باری روانی و هیجانی ایجاد میشود.
فیلمها و آثار نمایشی چون «انتهای خیابان هشتم»، «سوت پایان»، «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، «من مادر هستم»، «شهر زیبا» و «دم صبح» که در همه آنها قاتل نه تنها در باطن انسانی متین، موقر و ارجمند است که ناغافل قتل انجام داده است، بلکه حتی در ظاهر هم چهرهای مظلوم و دوست داشتنی دارد! و حتی خانواده او هم چنین شخصیتی دارند و همذات پنداری بیننده را با خود همراه میسازد.
اینها خبرهایی است که در چند سال اخیر با استفاده از جایگاه مرجع چهرههای هنری، فرهنگی و ورزشی برای جلوگیری از اجرای حکم قصاص در میان جامعه شکل گرفته است.
حکمی که به فرموده قرآن کریم حیات جامعه را تضمین میکند: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ و البته که بخشش حکم قصاص نیز پسندیده است «... فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ...»( و هر کس که از جانب برادر [دینى]اش [یعنى ولىِ مقتول] چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود [باید از گذشت ولى مقتول] به طور پسندیده پیروى کند و با [رعایت] احسان [خونبها را] به او بپردازد).
سوالی که در این بین پیش میآید این است که آیا جامعه ایرانی در پی تلاشهایی با نیتهای خیرخواهانه اما شاید هدایت شده از غرب در مقابله با حکم قصاص از تعادل لازم که خدا و احکامش برای جامعه در نظر گرفتهاند خارج نشده است؟
شاید بتوان شاهد مثال این خروج از اعتدال را این روزها در قضیه اسیدپاشی رخ داده در اصفهان جستوجو کرد؛ قضیهای که همگان را به یاد پرونده «آمنه بهرامی» انداخت.
در آن پرونده با فشارهای رسانهای گستردهای که صورت گرفت وی از اجرای حکم قصاص برای عامل اسیدپاشی به صورتش گذشت کرد اما او امروز میگوید که از بخشش خود «پشیمان» است و میگوید «... در مورد حکم قصاص احساس میکنم بخشش من ظلمی بود به دیگران»
این سخن آمنه بهرامی نشان میدهد که در صورت عدم توجه به حکم حیاتبخش قصاص و تلاشهای گوناگون موسوم به «تلاشهای مدنی» برای جلوگیری از احکام قصاص جامعه میتواند به قهقرای گناه و جنایت پیش برود؛ وضعیتی که این روزها در آمریکا و اروپا شاهد آن هستیم.
چه اینکه قصاص به واقع تنها بر اعدام قاتل استوار نیست بلکه در آیه 45 سوره مائده آمده است: «کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (و در [تورات] بر آنان مقرر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مىباشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصى دارند و هر که از آن [قصاص]درگذرد پس آن کفاره [گناهان] او خواهد بود و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکردهاند آنان خود ستمگرانند».
حال با توجه به ضرورتهای حیاتبخش حکم قصاص، این سوال همچنان در پیش روی ماست که آیا ضروری است همچنان برخی در عرصه فرهنگ و هنر بر کوس حمایت بیش از حد از بخشش احکام قصاص زده شود.
و آیا همچنان معقول است که شاهد ساخت آثار نمایشی از جمله فیلمهای متعدد سینمایی باشیم که در آنها علیه قصاص باری روانی و هیجانی ایجاد میشود.
فیلمها و آثار نمایشی چون «انتهای خیابان هشتم»، «سوت پایان»، «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، «من مادر هستم»، «شهر زیبا» و «دم صبح» که در همه آنها قاتل نه تنها در باطن انسانی متین، موقر و ارجمند است که ناغافل قتل انجام داده است، بلکه حتی در ظاهر هم چهرهای مظلوم و دوست داشتنی دارد! و حتی خانواده او هم چنین شخصیتی دارند و همذات پنداری بیننده را با خود همراه میسازد.
نظرات بینندگان