کد خبر: ۶۹۵۲۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۷ - ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۴

فتح قلعه خیبر، اتفاقی که امروز در نزدیکی مدینه رخ داد

حضرت علی علیه السلام: من در خیبر را از جا کندم و به جای سپر از آن استفاده کردم. پس از پایان نبرد آن را به عنوان پل به روی خندقی که یهودیان کنده بودند قرار دادم. سپس آن را میان خندق پرتاب کردم.
به گزارش شیرازه به نقفتح قلعه خیبر، اتفاقی که امروز درنزدیکی مدینه رخ دادل از فرهنگ نیوز، خیبر، منطقه ای است وسیع و حاصلخیز در ۳۲ فرسنگی شمال مدینه منوره و در عصر رسول خدا (ص) این ناحیه در اختیار یهودیان قرار داشت و تعداد جمعیت آنان در حدود ۲۰۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شد که از میان آنان، دو هزار نفر جنگ آور و مبارز بوده و مردان دلاور و رزمجویی چون «مرحب خیبری» در میان آنان به چشم می‌خوردند.
 
یهودیان خیبر با پناه دادن به یهودیان فتنه جوی مدینه و همکاری و همدستی با سایر دشمنان اسلام، خطری برای مسلمانان بودند. بدین جهت، پیامبر اکرم (ص) پس از بازگشت از سفر حدیبیه و انعقاد صلح با مشرکان قریش و کسب اطمینان از سوی آن ها، متوجه یهودیان ساکن خیبر گردید و با هزار و چهارصد و به روایتی با هزار و ششصد رزمنده مسلمان عازم خیبر شد.
 
دژهای هفتگانه خیبر نام‌های مختلفی داشتند: ناعم، قموص، کتیبه، نسطاة، شق، وطیح و سلالم. هنگامی که حضرت علی علیه السلام از سوی پیامبر مأمور شد که دژهای وطیح و سلالم را بگشاید ، زره محکمی بر تن کرد و شمشیر مخصوص خود ذوالفقار را حمایل فرمود. سپس با شهامت به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را که پیامبر به دست او داده بود در نزدیکی خیبر بر زمین نصب فرمود. 
 
در این لحظه در خیبر باز شد و دلاوران یهود از آن بیرون ریختند. نخست برادر مرحب که « حارث » نام داشت جلو آمد. نعره او چنان مهیب بود که سربازانی که پشت سر امام بودند بی اختیار عقب رفتند، ولی امام مانند کوه پا بر جای ماند. لحظه ای نگذشت که جسد حارث به روی خاک افتاد و جان سپرد. 
 
مرگ برادر، مرحب را سخت غمگین و متأثر کرد. او برای گرفتن انتقام برادر در حالی که زره یمانی بر تن و کلاهی که از سنگ مخصوص تراشیده بود بر سر داشت جلو آمد و به رسم قهرمانان عرب با خواندن اشعاری چنین گفت: 
 
"در و دیوار خیبر گواهی می دهد که من مرحبم؛ قهرمانی کارآزموده و مجهز با سلاح جنگی. اگر روزگار پیروز است من نیز پیروزم. قهرمانانی که در صحنه های جنگ با من روبرو می شوند، با خون خویشتن رنگین می گردند."
 
امام علی علیه السلام نیز با خواندن اشعاری خود را چنین معرفی کرد: 
من همان کسی هستم که مادرم مرا حیدر خوانده. مرد دلاور و شیر بیشه ها هستم. بازوان قوی و گردن نیرومند دارم. در میدان نبرد مانند شیر بیشه ها صاحب منظری مهیب هستم . 
 
رجزهای دو قهرمان پایان یافت.  صدای ضربات شمشیر و نیزه های دو قهرمان اسلام و یهود، وحشت عجیبی در دل ناظرات پدید آورد. ناگهان شمشیر برنده و کوبنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاهخود و سنگ و سر را دو نیم ساخت. این ضربت آنچنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند پا به فرار نهاده، به دژ پناهنده شدند. 
 
علی علیه السلام یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب کرد. در این کشمکش یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سر علی زد و سپر از دست وی افتاد. علی علیه السلام فورا به سوی در دژ گردید و آنرا از جای خود کند و تا پایان کارزار به جای سپر به کار برد. 
 
پس از آنکه آن را بر زمین افکند، هشت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام سعی کردند آن در را از این رو به آن رو کنند ولی نتوانستند. در حصار از سنگ و طول آن دو متر و پهنای آن یک متر بود. 
 
 ماجرای کندن در خیبر از زبان امیرالمؤمنین علیه السلام: 
 
من در خیبر را از جا کندم و به جای سپر از آن استفاده کردم. پس از پایان نبرد آن را به عنوان پل به روی خندقی که یهودیان کنده بودند قرار دادم. سپس آن را میان خندق پرتاب کردم.
مردی پرسید:«سنگینی اش چقدر بود؟!» 
گفتم:«به اندازه سنگینی سپر خودم. من آن در را با نیروی بشری از جا نکندم، بلکه در پرتو نیروی خداداد، و با ایمانی راسخ به روز بازپسین چنین کردم.» 
 
 
فتح خیبر به دستور خداوند متعال و بدون لشکر کشی و توسط پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) صورت پذیرفت و به همین دلیل خداوند کریم برای هیچ یک از مسلمانان سهمی در سرزمین‌ها (از جمله فدک که اهالی‌اش با خیبری‌ها برای مقابله با اسلام متحد شده بودند ولی پس از فتح خیبر بدون مبارزه تسلیم شدند) و نیز غنائم آن قایل نگردید. لذا قطعی‌ترین و اصیل‌ترین سند در این مورد، کلام وحی است که می‌فرماید:
 
«وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ * ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ» (الحشر – 6 و 7)
 
ترجمه:
* و آن چه را خدا از آنان [يهود] به رسولش بازگردانده (و بخشيده) چيزى است كه شما براى به دست آوردن آن (زحمتى نكشيديد،) نه اسبى تاختيد و نه شترى ولى خداوند رسولان خود را بر هر كس بخواهد مسلّط می ‏سازد و خدا بر هر چيز توانا است!
*  آن چه را خداوند از اهل اين آبادي‌ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او، و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است‏.
 
نمونه هایی از اسناد تاریخی فتح قلعه خیبر: 
 
الف - ابن اسحاق سیره نویس و مورخ قدیم اسلام حدیث ذیل را از «سلمة بن عمر و الاکوع» صحابی رسول الله (ص) روایت کرده است: 
 
«پیغمبر رایت (پرچم) خویش را به ابوبکر صدیق داد و او را به یکی از قلاع خیبر فرستاد. او برفت و منتهای کوشش را به کار برد اما توفیقی به دست نیاورد و فتح ناکرده بازگشت. روز دیگر عمر بن الخطاب را فرستاد. او هم برفت و جهد بسیار کرد اما کاری از پیش نبرد و برگشت. آن گاه رسول الله (ص) فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله یفتح الله علی یدیه لیس بفرار»، ترجمه: «همانا فردا این رایت را به مردی خواهم داد که خدای و رسول او را دوست دارد و خدا و رسول او هم او را دوست دارند. خدا خیبر را به دست او می گشاید. او هرگز نمی گریزد» پس علی رضوان الله علیه را بخواند ... و به فرمود: «خذ هذه الرایة فامض بها حتی یفتح الله علیک - این رایت را بگیر و آن را با خود ببر تا خدای خیبر را بر تو بگشاید». علی با آن رایت از نزد رسول الله (ص) بیرون آمد. به سرعت می دوید و نفس می زد. ما هم در پی او رفتیم. تا این که رایت خود را در زیر دیوار قلعه بر کومه‌ای از سنگ نشاند. جهودی از فراز قلعه سر برآورد و گفت: تو کیستی؟ گفت: علی بن ابی طالب، جهود گفت: «علوتم و ما انزل علی موسی - سوگند به کتابی که بر موسی نازل شده غلبه کردید». سلمه گوید: علی از آن جنگ برنگشت تا خدا خیبر را به دست او نگشود .
 
ب - قتیبة بن سعید از یعقوب بن عبدالرحمن زهری از ابو حازم و او از سهل بن سعد ساعدی حدیث رایت را چنین آورده است: 
 
«در روز خیبر پیغمبر فرمود: این رایت را فردا، به مردی خواهم داد که خدای این دژ را به دست او می گشاید. او خدای و رسول او را دوست دارد و خدای و رسول او هم او را دوست دارند. چون بامداد روز دیگر شد مردم نزد پیغمبر گرد آمدند. همه امیدوار دریافت رایت بودند. آن حضرت فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: یا رسول الله او از درد چشم رنج می برد. فرمود کسی را دنبالش بفرستید. پس علی (ع) را نزد پیغمبر آوردند . رشحه‌ای از بزاق خود در چشمانش چکاند و برای او دعا کرد. علی در دم از آن درد شفا یافت به طوری که گویی دردی نداشته است. پس رایت را بدو داد. علی گفت: ای رسول خدا آیا باید آن قدر با آنها بجنگم که مثل ما شوند؟ فرمود: راه بیفت و تا پای قلعه پیش برو. آن گاه آنان را به اسلام دعوت کن و آن چه را از سوی خدا بر ایشان واجب است به همه خبر بده. زیرا اگر خدای تنها یک نفر را به وسیله تو به راه راست هدایت کند برای تو از آن سودمندتر است که شتران سرخ مو داشته باشی» این حدیث را سیوطی در تاریخ الخلفاء علی بن سلطان قاری در مرقاة المفاتیح (5/566)، حافظ گنجی در کفایة الطالب، موفق خوارزمی در المناقب، ابن سعد در طبقات (2 ق 1/80)، خطیب در تاریخ بغداد (8/5) و عموم محدثین شیعی و سنی با الفاظ مختلف روایت کرده‌اند.
 
 
ج - امام فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً» (کهف، 9) آورده است که : 
 
«هر کس بر احوال غیب وقوف بیشتر داشته باشد قلبی قوی تر و اعصابی محکم‌تر و مسلط‌تر دارد. از این روست که علی بن ابی طالب (ع) می فرماید: «والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملکوتیه» یعنی به خدا سوگند که در خیبر را با نیروی بدنی نکندم بلکه آن را با نیروی ملکوتی و الهی از جای در آوردم (فضائل الخمسة، 2/325).
 
حدیث «رایت» یا همان فتح خیبر و کندن درب آن به دست امیرالمؤمنین (ع) به صورت‌های متفاوت توسط دیگران نیز نقل و مستند شده است که از جمله است:
 
عمر بن الخطاب خلیفه دوم و صحابی معروف (م 23 ق) (الاعلام زرکلی، 5/203 و غالب کتب حدیث در تاریخ)، عایشه ام المؤمنین و دختر ابوبکر (م 58 ق) (الاصابه، کتاب النساء، 701، طبقات ابن سعد، 8/39)، بریده بن الحصیب اسلمی (م 63 ق).
 
به رغم آن که اسناد شیعه بسیار معتبرتر می‌باشد، در این مقوله فقط به ذکر احادیث و آن هم به سند اهل سنت اکتفا شد که جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نماند.
 
نظرات بینندگان