درباره یک نهضت 52 ساله
قیام ۱۵ خرداد نیز جنبشى ماندگار و اثرگذار است و نقطه عطفى در کارنامه انقلاب اسلامى ایران به شمار میرود، این قیام، سرآغاز تحوّلات و دگرگونیهای شگفتآوری شد که بهحق میتوان از آن به عنوان «یومالله» نام برد.
این خودآگاهی ریشهاش در اعماق فطرت بشر است
این خودآگاهی ریشهاش در اعماق فطرت بشر است و وجدان اسلامى بیدار شده جامعه ما، او را در جستجوى ارزشهای اسلامى برانگیخته و این وجدان مشترک و روح جمعى جوشان جامعه است که طبقات مختلف و متضاد را در یک حرکت هماهنگ به راه انداخته است...
در نیمقرن اخیر (بهخصوص با تشکیل سلسله دینستیز پهلوى) جریانهایی رخ داد که ضد اهداف عالیه اسلامى و در جهت مخالف آرمانهای مصلحان صدساله اخیر بود و طبعاً نمیتوانست براى همیشه از طرف جامعه ما بدون عکسالعمل بماند. استبداد خشن و وحشى و سلب هر نوع آزادى، نفوذ استعمار نو…، دورنگه داشتن دین از سیاست، بیرون کردن دین از میدان سیاست، کوشش براى بازگرداندن ایران به جاهلیت پیش از اسلام و احیاى شعارهاى مجوسى و میراندن شعارهاى اصیل اسلامى و…»
درواقع مهمترین عامل شکلدهنده نهضت ۱۵ خرداد، احساس و باور عمیق تودههای مردم درباره دینستیزی، ارزش ستیزى و به حاشیه راندن دین ازیکطرف و حاکم کردن ارزشهای مرده و منحط غربى و غیردینی از طرف دیگر بود، یعنى، درخواست عمومى مردم براى اصلاح و دگرگونى در ناهنجاریها و کژتابیهای فکرى، اخلاقى و دینیای که داشت شکل میگرفت.
انقلاب اسلامى ایران، در دوره شکلگیری خود (۱۳۴۰ ـ ۱۳۴۳) با یک سرى زمینهها و مقدمات همراه بود و در این دوره انرژى تحول و دگرگونى، طى یک سلسله جریانات و اقدامات بهتدریج به سمت حوزه علمیه قم کشیده شد و رنگ و محتواى مذهبى به خود گرفت و رهبرى یک عالم دینى در حدّ مرجعیت، یعنى امام خمینى بر آن مسجّل شد.
امام خامنهای(مدظلهالعالی)، ولی امر مسلمین جهان در خطبههای نماز جمعه در 14 خردادماه 1361 فرمودند: اما من مايلم درباره حادثه 15 خرداد قدري صحبت كنم، چون از خاطرههاي بسيار مهم و تعیینکننده انقلاب ماست و بعد، مطلبي را كه در انقلاب ما و در 15 خرداد بهوضوح ديده شده است و قرآن هم به اين مطلب اشاره دارد، براي شما برادران و خواهران عزيز مطرح ميكنم تا براي خطمشی آيندهي ما، ملت و هم دولت، درسي باشد.
15 خرداد يك قيام مردمي بود. علت اين قيام هم اين بود كه در روز عاشوراي آن سال كه مصادف با سيزدهم خرداد ميشد، امام امت حقايق افشا نشدهاي تا آن روز را با مردم بيواسطه در ميان گذاشتند، كه درباره اين ارتباط بیواسطه امام و امت حرفي دارم كه عرض ميكنم.
در اين گفتار، كه توصیه اگر نوار قابلفهمی و سالمي از آن هست، رسانههاي همگاني آن را پخش كنند تا مردم بفهمند نوزده سال قبل امام چه ميگفتند، حقايقي را بيان كردند كه اين حقايق آن روز براي خيليها حتي متصدیان سياست، قابلفهم نبود. اگر حافظه خطا نكرده باشد، جملات امام اينها بود كه «اسرائيل ميخواهد در ايران قرآن نباشد. اسرائيل ميخواهد در ايران روحانيون نباشند. اسرائيل ميخواهد در ايران اسلام نباشد.»
آن روز براي خيليها اين مطلب قابلفهم نبود كه اسرائيل كجا، ايران كجا؟ اسرائيل چه دشمني با قرآن و با روحانيت دارد آن هم در ايران؟
آن روز براي خيليها اين مطلب قابلفهم نبود كه اسرائيل كجا، ايران كجا؟ اسرائيل چه دشمني با قرآن و با روحانيت دارد آن هم در ايران؟ حساسيت دستگاه در مقابل اين مطالب به قدري بود كه شب بعد از اين سخنراني، يعني شب نيمهي خرداد كه مصادف با دوازده محرم بود، امام را دزدانه، نيمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زنداني كردند. روز نيمهي خرداد مردم به مجرد اینکه فهميدند كه امام دستگير و ربوده شده است، بدون اينكه فرماندهياي، رهبرياي از سوي شخصيتي، از سوي حزبي، گروهي وجود داشته باشد، به خيابانها ريختند. در تهران، در قم، در شيراز، در مشهد، در بعضي شهرهاي ديگر و حتي در بعضي از روستاها در ورامين.
و دستگاه جبار كه باور نميكرد نفوذ روحانيت و مرجعيت در اين حد باشد، غافلگير شد و دست به يك عمل تند وحشيانه حساب نشده زد. مردم را در خيابانها و ميدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهيد در زبانها ميگشت.
اين قيام يك نقطه عطف شد. اگرچه عدهاي را مرعوب كرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح كرد. از آن روز حركت انقلابي مردم ايران كه از تقريباً نه ماه قبل از آن يا يك سال قبل از آن به تدريج آغاز شده بود، شكل قطعي و جدي گرفت و اين قيام به انقلاب 22 بهمن منتهي شد و در مآل جمهوري اسلامي را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال اين است، اما تحليل حادثه بسيار تحليل جالب و شيريني است كه بايد بنشينند آنها كه در متن واقعه بودهاند و با چشم تيزبين حوادث را ديدهاند، شهادت خود را بنويسند تا تاريخ روي 15 خرداد قضاوت كند.
هیچیک از احزاب و گروهها و دستههای سياسي و سردمداران سياسي و مدعيان مبارزه و مقاومت در اين حركت مردمي کوچکترین نقشي نداشتند
در 15 خرداد سه عنصر وجود داشت. يكي عنصر مردم بود، يكي عنصر رهبر و امام بود و سومي عنصر انگيزهي مذهبي و روح شهادتطلبی و فداكاري براي خدا بود. نطفهي انقلاب ما با اين سه عنصر بسته شد. وقتي ميگوييم مردم بودهاند، معنايش اين است كه هیچیک از احزاب و گروهها و دستههای سياسي و سردمداران سياسي و مدعيان مبارزه و مقاومت در اين حركت مردمي کوچکترین نقشي نداشتند. نه آن كساني كه با انگيزه مليگرايي حركت ميكردند و نه آن كساني كه با انگيزههاي مادي و ماركسيستي راه ميرفتند و نه حتي آن گروههايي كه با انگيزههاي مذهبي و اسلامي تشكلي داشتند. هیچکدام در اين خيزش عمومي خونين پرشكوه كمترين تأثيري نداشتهاند. چرا، تأثير منفي بعضي از گروهها داشتند.
فرداي 15 خرداد تحليلگران مادي معتقد به انديشههاي خرافي الحادي به كمك دستگاه جبار آن روز رفتند و براي او حادثه را تحليل كردند. حادثه ديني بود، آن را طبقاتي و اقتصادي و از اين قبيل تحليل كردند و در حقيقت آب به آسياب دستگاه جبار ريختند. هیچکس به كمك اين قيام نيامد جز مردم و جز رهبران ديني مردم
شكي در اين نيست كه در حادثه 15 خرداد و جريانهايي كه از آن منشعب ميشد، جز علماي اسلام، روحانيون مبارز و كساني كه آماده جانبازي براي اسلام بودند، هیچکس نقش گرداننده نداشت. 15 خرداد گذشت، اين سه عنصر در جامعه باقي ماند.
حركت انقلابي ما با همين سه عنصر كه نطفه اصلي انقلاب ايران را تشكيل ميدادند، به راه خود ادامه داد. در طول اين مدت بيشترين كساني كه كار فكري اسلامي و سياسي ميكردند و مردم را براي يك حركت عظيم عمومي آماده ميكردند، علماي اسلامي، طلاب جوان، گويندگان مبارز در سطوح مختلف علمي بودند. ديگران هم در بعضي از قشرها كمتر، در بعضي بيشتر، تلاشهايي داشتند، اما آنچه به تلاش روحانيون يك امتياز ميبخشيد، اين بود كه آنها با مردم روبرو ميشدند و ذهن مردم را آماده ميكردند.
اگر اين كار مستمر 15 ساله در شهرها، دهات، دورافتادهترین نقاط كشور نميبود، انقلاب ما در 22 بهمن با پاسخ عمومي ملت روبرو نميشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حركتي نميكنند. آنکه به اين مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پيامآوران انقلاب و انديشهي انقلابي از حوزه علميه مقدسه قم و بعضي از حوزههاي ديگر بودند. در طول اين مدت امام رهبري كرد و در طول اين مدت فكر اسلامي به وسيله همين رُسُل انقلاب پخته شد. در 22 بهمن با آمادگيهاي سال 56 و 57 اين سه عنصر در حد رشد و كمال، انقلاب را به وجود آوردند.
پس انقلاب ما هم يك انقلابي بود كه بر مبناي اسلام، امام و امت استوار بود. چون قيام نخستين، اسلامي و مردمي بود، انقلاب هم اسلامي و مردمي شد؛ و چون انقلاب، اسلامي و مردمي بود، حكومتي هم كه بر مبناي آن انقلاب به وجود آمد، اسلامي و مردمي شد؛ يعني جمهوري اسلامي؛ و چون رهبري عظيم بصير هوشمندانه متوكلانه امام امت از آغاز با اين انقلاب و قيام همراه بود و او را تغذيه ميكرد، در جمهوري اسلامي رهبري آن نقشي را كه همه ميدانيد و لمس ميكنيد، به خود گرفت.
بنابراين حركت طبيعي قيام 15 خرداد به آن چيزي رسيد، به آن واقعيتي منتهي شد كه امروز تمام دنياي كفر و الحاد را متوحش كرده است و سردمداران استكبار جهاني را به دفاع از خود واداشته است. ما امروز مرهون قيام 15 خرداديم. امروز جمهوري ما يك جمهوري به معناي واقعي است. يعني مردمي است.
اين را شما ميدانيد و لمس ميكنيد، اما من همان دانسته شما را به زبان ميآورم اين برگي از تاريخ است. حقيقتي است كه بايد آيندگان هم آن را لمس كنند. جمعبندي كارهاي امروز ملت و دولت اين است كه جمهوري اسلامي امروز از همه جهت مردمي است، داراي جهاد مردمي است. اين جبهههاي جنگ كه پر است از مردم غيرموظف، يعني غيرنظامياني كه به عشق فداكاري، سلاح به دست گرفتهاند و در خدمت انقلاب ميجنگند. انفاق مردمي در پشت جبههها، مردم هر چه دارند ميدهند. خاطرهي آن انگشترها و دستبندها و گردنبندهای طلاي زنان جوان ما كه مخلصانه و متواضعانه نثار پاي رزمندگان ميشود، فراموشنشدنی است.
خاطره پدران و مادراني كه فرزندان خود را تقديم انقلاب ميكنند و در مقابل اسلام و انقلاب آنها را قرباني ميكنند، از ياد نرفتني است. خاطرهي آن مرد آلاسكا فروشي كه پسرش را به قربانگاه عشق فرستاده است و بعد از شهادت اين پسر، دو هزار تومان پول باقيماندهي از او را براي رد مظالم به شخص مورد اطمينانش ميدهد و وقتي از او ميپرسند تو خودت كه مستحقي، ميتواني برداري اين پول را، استنكاف ميكند و وقتي ميپرسند غير از آلاسكافروشي شغل ديگري هم داري؟ ميگويد نه دكان آلاسكافروشي را هم چون خلاف مقررات باز شده بود، بستهاند. گله هم نميكند. ميگويد دولت امروز سرگرم كارهاي بزرگ است. اگر به كار من نرسد، مهم نيست. خاطرهي اين انسان بزرگ و ميليونها انسان بزرگ مانند او از حافظهي تاريخ زدوده نشدني است.
در پایان تأثیرات قیام 15 خرداد را به اجمال بررسی میکنیم:
شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفتهای سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است
1. اولین تأثیری که سرکوب قیام پانزده خرداد 42 بر روند مخالفت با سلطنت پهلوی نهاد تغییر ماهیت مبارزه از سیاسی به نبرد مسلحانه و در میان بسیاری از نیروها و گروههای مخالف شاه بود. در واقع، شکست این قیام، بسیاری از اپوزیسیون را قانع کرده بود که تداوم مخالفتهای سیاسی علیه سلطنت پهلوی به منزله عقیم ماندن نهضت است و راهی جز شلیک گلوله و جنگ مسلحانه نیست. البته این بدین مفهوم نبود که مبارزه مسلحانه در سالهای قبل از قیام 15 خرداد وجود نداشته است بلکه بدین معنی است که «عمومی شدن» و تبدیلشدن جنگ مسلحانه به عنوان یک «جریان» محصول بلافصل قیام 15 خرداد است؛ اما ترورهای مذکور، بیشتر خصیصه فردی یا تعلقات گروهی داشتند که علاقهمندان چندانی در بین لایههای دیگر اپوزیسیون نداشت.
2. دومین تأثیر جنبش پانزده خرداد 42، همنشینی استعمار در کنار استبداد داخلی و حمله توأمان مخالفین شاه علیه هر دو بود. در واقع از قیام 15 خرداد به بعد است که استبداد در کنار استعمار یا به قول انقلابیون آن دوره امپریالیزم، مورد حمله قرار گرفت و هر دو به عنوان دو روی یک سکه انگاشته شد. این در حالی بود که در جنبشهای اجتماعی –سیاسی پیش از دهه چهل، شورش یا علیه استبداد و نظام تمامیتخواه شکل گرفته بود مثل نهضت مشروطه (1285 هـ. ق) و یا علیه استعمار خارجی مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت، در نهضت تنباکو نیز اگر هر دوی اینها مورد اعتراض قرار گرفت و قرارداد تالبوت به همراه ناصرالدینشاه مورد سرزنش واقع شد، به مفهوم اصالت داشتن آن نبود، آنچه اصالت داشت لغو قرارداد توتون و تنباکو بود و توأم قرار گرفتن استعمار و استبداد در چنین حادثهای، از سر اتفاق بود.
3. سومین تأثیر که بیگمان مهمترین تأثیر قیام 15 خرداد بهحساب میآید ارائه و حراج نظام بدیل یا آلترناتیو نظام سلطنت در ایران است. از نهضت مشروطیت به اینسو، معمولاً کلیه مخالفین شاه در گفتمان مشروطه تنفس میکشیدند و تنها راهحل معضلات و بحرانهای موجود را، برونرفت مشروطیت میدانستند، برونرفتی که سلطنت در آن باقی میماند و شاه با تن دادن به قانون اساسی مشروطه ادامه حیات میداد؛ اما با طرح نظریه ولایت فقیه در سال 1348 و رد نظریه سلطنت ولو به نحو مشروطیت، اپوزیسیون مذهبی به رهبری امام خمینی وارد فاز جدیدتری از مبارزه شد که با اتکا بر آن میتوانست نه تنها شاه بلکه کلیت ساختار قدرت در ایران را برهم زند و سرنگون کند.
از جمله تأثیرات جنبش 15 خرداد، میتوان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم، اشاره کرد
4. از جمله تأثیرات جنبش 15 خرداد، میتوان به تغییر جغرافیای مکانی مرکز مخالفت با شاه از تهران به قم، اشاره کرد. جنبشهای اجتماعی- سیاسی پیش از این قیام، مثل مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت، در پایتخت رخداده بودند و قم طی این دوران در حاشیه تحولات بسر میبرد، اما از قیام 15 خرداد به بعد، مرکز مخالفت با شاه به قم منتقل میشود و قم نه به عنوان حاشیه، بلکه به عنوان کانون مخالفت، آنهم با بهرهمندی از نهاد مرجعیت عامه، رژیم پهلوی را به مبارزه دعوت و سرانجام سرنگون میکند.
5. قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری سیاسی نیروی مذهبی یکی دیگر از نتایج واقعه 15 خرداد است. در این قیام امام خمینی به عنوان یک مرجع دینی در رأس رهبری یک حرکت فعال سیاسی قرار گرفت و دیگر مراجع را نیز با خود به میدان آورد و این مسئلهای بود که از صدر نهضت مشروطیت تا این مقطع عملی نشده بود، مرجعیت شیعه بعد از مشاهده نتایج حرکت فعال خود در مشروطه، یک فعال سیاسی را در دستور کار خود قرار نداد و به موضعگیریهای مقطعی بسنده کرده؛ ولی در حرکت سال 42، مرجعیت شیعه دیگربار در یک حرکت گسترده شرکت کرد و رهبری آن را نیز مستقیماً عهدهدار شد.
6. از جمله نتایج مهمی که میتوان به عنوان نقطه عطف از آن یاد کرد پیدایش نسلی از روحانیون، پس از واقعه 15 خرداد 42 بود که سعی نمودند که پس از تبعید امام خمینی از ایران به ترکیه و سپس عراق، مقابلهای را که ایشان مابین قم و رژیم پهلوی به وجود آورده بودند همچنان ادامه دهند.
اگرچه به دلیل حاکمیت جو اختناق و سختتر شدن امکان مخالفت با رژیم، فعالیت این گروه نیز بالطبع با مشکلات و سرکوبهای فزایندهای همراه شد و بیعلاقگی برخی از مراجع قم نسبت به گرم نگاشتن تنور مخالفت با رژیم پهلوی، موانع متعددی بر سر راه آنان گذارد.
با اینهمه این عده با تلاش خستگیناپذیری که از خود نشان دادند مانع شدند که فضایی که قبل از ظهور امام خمینی، بین قم و تهران حاکم بود بازگردد، حوزههای علمیه بالأخص قم، از سال 1343 به بعد در لیست سیاه رژیم قرار داشت و هیچ مرجع و روحانی طراز اولی حداقل در ظاهر دیگر نمیتوانست ارتباطی با رژیم داشته باشد. معدود روحانیونی که در سالهای بعد از 1343 با رژیم همکاری داشتند فاقد هرگونه پایگاه مردمی بودند.