دستپاچه نشوید امشب عملیات نیست
علی رغم همه برنامه ریزی ها حمله رمضان شکست خورد و قوای اسلام نتوانست به اهدافش دست پیدا کند. علی نیکوگفتار صفا جانشین دوم فرماندهی گردان حمزه سیدالشهدا، که در این عملیات حضور داشت در کتاب «ضربت متقابل» پیرامون عزیمت این گردان از اهواز به محور جنوب پاسگاه زید میگوید:
«... عصر روز سهشنبه 29 تیرماه 1361 اتوبوسهای واحد ترابری سنگین سپاه منطقه 8 خوزستان آمدند و ما، بچههای گردانمان را از مدرسهای که در آن مستقر بودند، سوار اتوبوسها کردیم و عازم خط شدیم. نیمههای شب بود که به خط رسیدیم. به اتفاق فرمانده گردانمان، برادر قریب، به قرارگاه تیپ رفتیم. در آنجا حاج همّت یکی از نیروهای آشنا با منطقه را به ما معرفی کرد تا با استفاده از ایشان، گردان را به محل استقرار موقت بچهها ببریم. همّت در پایان صحبتهایش گفت: «دستپاچه نشوید، امشب عملیات انجام نمیشود و به فردا شب موکول شده، به بچههایتان زیاد فشار نیاورید، بگذارید خوب استراحت کنند و خستگی از تنشان بیرون برود». به همراه آن راهنما، رفتیم سر وقت گردان و با بچهها راهی شدیم تا رسیدیم به سنگرهایی که تا پاسگاه زید، 8 کیلومتر فاصله داشتند. در همان محل گردان را مستقر کردیم. در این فاصله بچههای واحد تدارکات گردان ما هم دست به کار شدند و مواد غذایی بچهها را جور کردند و شب را در همان سنگرها بیتوته کردیم.
... از صبح روز چهارشنبه 30 تیر که آخرین روز ماه مبارک رمضان بود، ما نیروهای گردان را به خط کردیم و برای عزیمت به پشت خط مقدم آماده شدیم. منتها از آنجا که تیپ ما خودرو و نفربر به اندازه کافی در اختیار نداشت، برای جابجایی نیرو متحمل مشقت زیادی شدیم. یادم هست تیپ 14 امام حسین(ع) حوالی ساعت 17 آن روز حدود 25 دستگاه وانت «تویوتا لندکروزر» فرستاد و نفرات گردانهای خودش را که در نزدیکی گردان ما مستقر بودند، خیلی راحت با استفاده از آن وانتها، به پشت خط منتقل کرد. اما ما مجبور شدیم با استفاده از سه دستگاه وانتی که خودمان داشتیم، هر بار چند نفر از نیروها را سوار کنیم، ببریم پشت خط پیاده کنیم و مجدداً برای انتقال تعدادی دیگر از بچهها، به آنجا برگردیم. تا جایی که میدانم ما آخرین گردانی بودیم که آن شب وارد خط شدیم تا برویم برای عملیات.