۲۲ سال است در زندانم/ محال است با ایرانیها رفتار خوبی داشته باشند
زندانیان ایرانی در آمریکا بر خلاف زندانیان معدود آمریکایی در ایران در شرایط خوبی قرار ندارند و حتی شنیده شده است که یکی از این زندانیان به دلیل ضربه چاقویی که در زندان به پهلویش وارد شده است در شرایط وخیمی به سر می برد. به نظر می رسد که شرایط زندانیان ایرانی در خارج از کشور جزو الویت های کاری دولت، مجلس و قوه قضاییه نباشد چراکه اگر اینطور بود بسیاری از هموطنان ما یا دستگیر و زندانی نمی شدند و یا در شرایط بهتری در زندان به سر می بردند.
گفتگوی پیش رو به همت خبرنگار بین الملل مشرق با هومن هوشیار زندانی ایرانی در آمریکا انجام شده است که توانستیم با توجه به محدودیت های زیادی که وجود داشت هرچند کوتاه و محدود با وی صحبت کنیم.
"هومن هوشیار" بیش از 20 سال است که در زندانهای آمریکا به سر میبرد
* چند سال است در زندان آمریکا هستید و دلیل آن چه بوده است؟
بر اساس جرمهای واهی که به من نسبت داده شده، 22 سال است که در زندانهای آمریکایی گرفتار شدهام. در طول مدت حبس، صدمات زیادی از نظر روانی و جسمی به من وارد شده است. تمام اینها برای زجر دادن و اذیت کردن من بوده است. البته من انتظار دیگری از این شیطانهای ضدمسلمان و ضدایرانی ندارم. اگر زمانی هم انتظارات انسانی از آنها داشتهام، الآن دیگر به مرحلهای رسیدهام که چهره این شیطانصفتها برای من آشکار شده است. از این به بعد، زمانی متعجب میشوم که ببینم اینها دارند با روشهای انسانی با ایرانیها برخورد میکنند، چون ممکن نیست این اتفاق بیفتد.
اگر بخواهم تمام اتفاقاتی را که برای من افتاده به صورت جزئی تشریح بدهم، ساعتها طول خواهد کشید، اما به طور مختصر باید بگویم این افراد در تمام مدتی که در زندان گرفتار بودم، تمام مکاتبات من به زبان فارسی را با خانوادهام و حتی با دفتر نمایندگی ایران در آمریکا کاملاً قطع کردند. حتی اجازه تماس تلفنی با ایران را به من نمیدهند. همچنین من را کاملاً از خدمات پزشکی محروم کردهاند، به جایی رسیدهام که به دردهای مزمنی که داشتم، عادت کردهام و دیگر برایم مهم نیستند. تنها قدرتی که من را در زندان یاری میکند و نیز قدرت مقابله و تحمل این شیاطین را به من میدهد، رابطه من با خداوند متعال است. من در آمریکا قربانی نژادپرستی آمریکاییها شدم. اینها به زبان خودشان میگویند "خاص بودن آمریکاییها." این نشانگر صفتهای خودخواهانه و کینهتوزانه آنها در این جامعه ضداسلامی و ضدایرانی است.
من از شما تقاضا دارم که با استفاده از قدرت تخیل خود تجسم کنید که چگونه من آزادی، استقلال و زندگیم را با قرنطینه کامل از خانواده و دوستان و فرهنگ ایرانی-اسلامی خودم برای 22 سال گذشته، از دست دادهام. همینطور در این مدت مانند یک حیوان، داخل قفس با آزار و اذیتهای این شیاطین ضدایرانی به سر بردهام و تمام اینها برای این است که من به مذهب و ملیت خودم افتخار کردهام و پایبند به این معیارها بودم. همیشه سعی میکنم وظیفه خود را با توجه به اعتقادی که دارم به انجام برسانم.
* درباره این اذیتها بیشتر توضیح بدهید.
اولاً بگویم که اینها مربوط به زندان قبلی است که من را برده بودند. از جمله کارهایی که علیه من انجام دادند، این بود که به دنبال هر نقشهای بودند تا من را به سلول انفرادی ببرند. یک چاقو را در سلول من پنهان کردند و گفتند به من تعلق دارد. با اینگونه اقدامات، دلیل میتراشند و من را اذیت میکنند. شوک روانی که به من وارد شد، پیامدهای سنگینی برایم داشت. از نظر روانی بسیار وضع بدی داشتم و همچنین کنترل بدن خودم را کاملاً از دست داده بودم. مثلاً بیاختیار از چشمم اشک میآمد. به جای اینکه من را به دکتر ببرند، به سلول انفرادی انداختند و کوچکترین کمکی به من نکردند. نهایتاً بدنم آرامآرام به شرایط عادت کرد و بهتر شدم. اما چند ماه طول کشید تا بتوانم کنترل بدنم را دوباره به دست بیاورم.
* ظاهراً خانواده شما حدود بیست سال هیچگونه ارتباطی با شما نداشتند. نه تلفن، نه ملاقات.
الآن هم من نمیتوانم با شما تماس بگیرم. به من این اجازه را نمیدهند که مستقیم با ایران تماس بگیرم. این هم راهی است که خودشان در نظر گرفتهاند و غیرمستقیم است. خودشان به حرفهای ما گوش میدهند. حتی دادگاه دستور داده که با دریافت و ارسال نامههای من موافقت کنند، اما این کار را انجام نمیدهند. نامههای من را رد میکنند.
* شرایط تغذیهتان چگونه است؟
غذای اینجا بسیار کیفیت بدی دارد. هر موقع من غذای زندان را میخورم، اسهال میگیرم. غذاها آنقدر بیکیفیت و کثیف هستند که اصلاً امکان خوردن آن وجود ندارد. گاهی سوسک در غذاهایمان پیدا میکنیم. من در اینجا هر دو هفته یک بار از فروشگاه زندان، مواد غذایی تهیه میکنم. از بس غذاهای نامناسب و کثیف خوردهام وضعیت جسمیام از هر نظر به هم ریخته است. سرم درد میکند. دستهایم درد میکند. کلسترول خونم بالا رفته است. فشار خونم بالاست. بعضی اوقات طرف راست بدنم کاملاً بیحس میشود. حالتی مثل سکته به من دست میدهد. دلیلش هم استرسی است که اینجا دارم.
* به شما خدمات پزشکی ارائه نمیدهند؟ یا پیش دکتر نمیبرند؟
اینجا درمانگاه هست. من هم از طریق نامه، درخواست برای آنها ارسال میکنم. در نامه وضعیت جسمی خودم را تشریح میکنم و میگویم که مشکل چیست. آنها بعد از یک هفته که جواب میدهند، من را به درمانگاه میبرند، کمی معاینه میکنند، فشار خون و وزن من را اندازه میگیرند و میگویند چیز مهمی نیست. کمی آب بخور و ورزش کن، حالت خوب میشود.
تمام دندانهایم خراب هستند. هر چیز گرم یا سردی میخورم، درد دندان اذیتم میکند. هشت سال، مرتب برای آنها درخواست خدمات پزشکی فرستادم و تقاضا کردم، اما هیچگونه اهمیتی ندادند. چشم من هم مشکل دارد. واقعاً بدون عینک نمیتوانم چیزی را ببینم. این عینکی هم که الآن دارم، مناسب نیست. بدتر چشمهایم را ضعیف میکند. از وقتی زندانی شدهام، شماره چشمهایم از 2 به 6 رسیده است. دیگر نه دور را میتوانم ببینم نه نزدیک را.
* از نظر امنیت جانی هم مشکلی داشتهاید؟
من یک مسلمان هستم و 90 درصد از زندانیها ضدمسلمان. مخصوصاً با مسلمانان شیعه دشمن هستند. زمانی که در محوطه عمومی زندان قدم میزنم باید دائماً همه حواسم به اطراف جمع باشد که کسی به من حمله نکند. حتی در حمام هم باید مراقب باشم. آنجا خیلی خطرناکتر است. یک نکتهای را هم بگویم. من زبان فارسی را تا اندازهای فراموش کردهام، چون هیچ رابطه و ملاقاتی با خانواده یا کسی از کشور خودم نداشتهام.
حدود 68 ایرانی به اتهامهای مختلف در زندانهای آمریکا هستند که کمتر کسی درباره آنها صحبت میکند. ممکن است برخی از این افراد واقعاً جرمی مرتکب شده باشند، اما شواهد موجود و ادعای افرادی که تا کنون از این زندانها آزاد شدهاند، حاکی از این است که بسیاری از این زندانیها به جرم "ایرانی بودن" مجازات شدهاند.
شرایط بد زندانها در آمریکا به اندازهای است که عدم اجازه مقامات آمریکایی برای بازدید نمایندگان سازمان ملل از زندانهای این کشور، حتی در رسانههای خود آمریکا هم جنجالآفرین شده است. ماهیت "زندان" در آمریکا از محلی برای نگهداری و تنبیه مجرمین، به صنعتی پردرآمد تبدیل شده که سرمایهداران را برای استفاده از نیروی کار مجانی، حاضر به سرمایهگذاریهای کلان در این حوزه کرده است.
"هومن هوشیار" یکی از 68 ایرانی حاضر در زندانهای آمریکا است که 24 سال پیش با تشخیص پدر و مادرش برای ادامه تحصیل به این کشور سفر میکند، اما پاپوشی که یک دانشجوی دختر آمریکایی برای او میدوزد، و جوسازیهای ضدایرانی در دادگاه دست به دست هم میدهد تا این جوان ایرانی به 60 سال زندان محکوم شود. "هوشیار" متهم میشود که به کودکِ زنی که برای گرفتن اقامت به شکل صوری با او ازدواج کرده بود، صدمه زده است. این در حالی است که به درخواست هومن برای بررسی پزشکی قانونی و روشن شدن ماجرا اعتنایی نمیشود و مدتی بعد، این کودک طی یک حادثه عجیب، فوت میکند.