سلام دوستان به بهانه ی دیدار رهبر عزیزمان با جانبازان یادی از این عزیزان کردیم….
افسران - شرمنده ایم....
آقا سلام ، ببخشید! مرکز توانبخشی جانبازان کجاست؟
همون جا که فلج ها و روانی ها رو نگه میدارن؟ انتهای همین کوچه است…..!
فلج ها و روانی ها! از شنیدن این جواب شوکه شدم!
داخل که می روی قسمت اعصاب و روان، احساس می کنی هنوز ابر آتش تیر و گلوله روی سرت است…
هنوز هر سه ثانیه یکی از روی تخت خیز می پرد..
هنوز یکی را می بینی با لباس لجنی دارد سینه خیز روی زمین می رود تا مین ها را خنثی کند..
آقا اسماعیل تلفن آسایشگاه را سفت چسبیده بود و فریاد می زد پس نیروها کجا هستن؟ بچه ها قیچی شدند…
محمد آقا را می بینم که دارد دمپایی سفید بچه ها را واکس سیاه می زند، انگار زمان جنگ کفاش جبهه بوده…
وارد سالن آسایشگاه که می شوی یکی دوان دوان سمتت می آید و حال امام خمینی را ازت می پرسد… می گوید سلامش را به
امام برسانم و بگویم بچه ها ایستاده اند…
【اینجا هنوز بوی کربلای پنج می آید…】
با گریه خارج می شوم از آسایشگاه و به هیاهوی شهر باز می گردم….
یکی جلوی درب آسایشگاه تیکه می اندازد که آقا سهمیه بنزین ات را گرفتی؟! خوب شارژ شدی؟
شادی روح و آرامش حال همه ی جانبازای موج گرفته و همه ی عاشقا، که رفتن رو مین تا من و تو نفس بکشیم صلوات …
وبلاگ بهار هستی نوشت: اتفاقاتی که نادیده می انگاریم…
خشکسالی بی داد می کند و این را از عرق پیشانی کشاورزی می توان دید که با
هزار امید زمینی را اجازه می کند و چندین ماه در سرما و گرما می پاشد و می
کارد و مراقبت می کند و ته مانده ی آب چون سوسوی چراغی قطره قطره در خاک
تشنه ترک خورده نفوذ می کند.
دوردست را در گرمای تابستان نظاره می کند
گرما و خشکی و بی آبی و بی برکتی بی داد می کند آب که نباشد نان نیست در
سفره های مردم آب که نباشد نوری نیست در کانون خانواده ها آب که نیست هیچ
چیز معنای واقعی ندارد آب که نباشد آبادانی هم نیست. سدها هم دیگر نوای خوش آب را به گوش سنگی خود نمی شنوند خالی شده اند از این برکت آسمانی. توربین ها کمتر توان چرخیدن دارند و این یعنی کاهش توان تولید برق. پس چرا گاهی شاهد مناظره این چنینی هستیم صبح شده و چراغ آسمان خورشید همه
جا را روشن کرده و هم چنان چراغ های خیابان های شهر نورافشانی می کنند
انگار قرار نیست این چراغ ها روز را استراحت کنند نمی دانم مصرف بیهوده و
چند ساعته آنها در روشنایی روز چه صدمه ای به ذخایر انرژی ما می زند.
کاش
دستی بجنبد و با زدن کلیدی منظره به هدر رفتن انرژی را خط بزند و از این
اسراف عینی بکاهد نمی توان پیش بینی آینده را کرد اگر به همین رویه باشد
زمین ها را آفت می گیرد و بیماری و خشکی و قحطی بی داد خواهد کرد.
از خودمان شروع کنیم با کمی تامل و خودداری گوشه ای از این مشکل طبیعی انسانی بزرگ را بکاهیم.
پس خدا قوت
وبلاگ زیر ذره بین: معظلی بنام خوابگاه دانشجویی و دانشجوی خوابگاهی
با نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی جدید، مسأله فراهم شدن امکانات اولیه برای آغاز یک زندگی آرام دانشجویی در شهری غریب ... و نداشتن دغدغهای جز کسب علم، دوباره به مسألهای اساسی برای دانشجویان تبدیل میشود.در این میان به نظر میرسد وظیفه دانشگاه چیزی فراتر از فراهم آوردن امکانات مناسب آموزشی است و مدیران دانشگاه باید افزون بر نگاه به بعد آموزشی دانشگاه، به بعد رفاهی دانشجویان نیز توجه ویژه داشته باشندخوابگاه دانشجویی یکی از آن فضاهایی است که در کنار ابعاد مهمی چون ایجاد فضای آرام جهت استراحت و برقراری آرامش دارای اهمیت مهم دیگری است و آن داشتن شرایط لازم جهت پرداختن به مسائل علمی، آموزشی و دروس دانشگاهی است. یک دانشجوی خوابگاهی مدت زیادی از عمر دانشجویی خود را در خوابگاه سر میکند و اگر نگوییم بیشترین وقت خود را؛ اما میتوان به جرات گفت مهمترین ساعات دوران دانشگاهی خود پس از ساعات حضور در دانشگاه و کلاس درس را در خوابگاه میگذراند.
کمبود خوابگاه مناسب و محدودیت ارائه خوابگاه دانشجویی به ویژه در دانشگاه های دولتی یکی از معضلاتی است که همواره پس از انتخاب رشته کنکور برای داوطلبان ورود به دانشگاه وجود دارد و در این میان برخی دانشجویان جدیدالورود با محدودیت هایی که ارائه شده از داشتن امکانات خوابگاهی بی نصیب مانده اندناگفته پیداست؛ زندگی خوابگاهی می تواند سکوی موفقیت های آینده را برای فرد به همراه داشته باشد اما در عین حال که برای بعضی فرصتی طلایی است ، برای برخی نیز زمینه ی انحراف، سقوط و تنزل را باعث می شود، این انحراف می تواند جبران ناپذیر باشد. چیزی که اهمیت دارد حساسیت فوق العاده ی این مقطع از زندگی است. عقل سلیم حکم می کند که باید از این فرصت بهره جست ولی با توجه به مسائلی که از این مکان ها به گوش می رسد نشانگر این مسئله است که وقتی نظارت والدین بر زندگی جوان حذف می شود اتفاقات خوشایندی رخ نمی دهد و ایجاب می کند که مدیران و مسئولان نظارت بیشتری بر اعمال و رفتار دانشجویان داشته باشند و اجازه ی ورود انحراف در زندگی آنان را ندهند.
دوره ی زندگی در خوابگاه به فرد شیوه ی مبارزه و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات را یاد می دهد، به فرد می آموزد چگونه با کمی و کاستی ها بسازد و با حداقل ها زندگی مناسب را برای خود رقم بزند جوانان سرمایه های ملی کشور هستند اگر زندگی خوابگاهی بستر رشد و ارتقا و بالقوه کردن استعدادهای بالفعل باشد سبب شکوفا کردن استعداد جوانان می شود، می تواند توسعه ی پایدار را برای کشور به ارمغان آورد اگر زندگی در خوابگاه به درستی مدیریت شود و برای جوانان اطلاع رسانی و آگاهی بخشی فراهم شود، ما شاهد نسلی قدرتمند برای اینده جامعه خواهیم بود و در صورت کوتاهی کردن و مدیریت نادرست قطعا این ثروت ملی به یغما خواهد رفت و شتاب رشد و توسعه ی کشور نیز کند می شود. مسئولان جامعه باید از ثروت های ملی خویش استفاده بهینه ی کنند و چه ثروت ملی بالاتر از جوانان. انحراف و اعتیاد جوان چنانچه به علت سهل انگاری در خوابگاه های دانشجویی باشد ثروت ملی جامعه ما به نابودی کشانده می شود، جوان موتور محرکه ی هر جامعه است چانچه با سو مدیریت جوانان در خوابگاه این موتور محرکه به انحراف کشیده شود در واقع جامعه منحرف می شود و مسیر حرکت تاریخ عوض می شود پس معضلات امروز خوابگاه های دانشجویی، معزل فردای جامعه می شودو نباید نسبت به آن بی توجه بود.
در واقع می توان گفت خوابگاه های کثیف و غیر استاندارد همواره جزئی از مشکلات جدایی ناپذیر دانشجویان است واز جمله مسائلي است كه مسئولان دانشگاه بايد به آن توجه ويژه داشته باشند. صرف نظر از بروز حوادثي مانند ترکیدن لوله ها، مشكلات آبگرمکن و خرابی شوفاژ در خوابگاه ها، مشکلات اخلاقی و امنیتی مهمترین معضل خوابگاه هاي دانشجويي است كه ضرورت توجه و رسيدگي به آن بيش از پيش مهم به نظر مي رسد. برقراری امنیت در خوابگاه حق دانشجویان است که نباید نادیده گرفته شود و تلاش همه مسئولان دانشگاه بايد در اين راستا باشد. اگرچه زندگی در خوابگاههای دانشجویی سختیها و مشکلات خاص خود را به همراه دارد اما بیشتر دانشجویان به دلیل داشتن امنیت خوابگاهها نسبت به مکانهای دیگر، به صرفه بودن، نزدیکی به دانشگاه و... اقامت در خوابگاهها را ترجیح میدهند و از سوی دیگر خانوادههای این دانشجویان نیز به امید نظارت مسئولان دانشگاهها بر خوابگاههای دانشجویی، فرزندانشان را راهی دانشگاه شهرهای دیگر میکنند. از این رو رفع کمبودها در این بخش هم در افزایش تعداد خوابگاهها، نظارت و همچنین کیفیت آنها باید در اولویت مراکز آموزش عالی قرار گیرد.
وبلاگ امربه معروف نوشت: شهریور و حال و هوای خرید ماه مدرسه
سلام و درود بر شما دوستای خوبمامیدوارم که حالتون خوب باشه
به شهریور ماه که می رسیم حال و هوای شهر تغیر می کنه.
من که یاد شعر قیصر امین پور می افتم: باز آمد بوی ماه مدرسه …..
بالأخره برای هر کدوم از ما مدرسه و طی کردن مقاطع تحصیلی با همه
سختی ها و … خاطرات خوشی رو در بر داره.
شایدم برای برخی از ما این طی کردن این پله ها یه زمانی به اتمام برسه:
لیسانس، ارشد، دکترا و ….
اما یه پله هایی هست که هر چقدرم طی کنی تموم نمی شه؛ پله های معرفت
من که نشنیدم کسی بگه فلانی درجه معرفتش تا سطح ارشد یا دکترا هست
و ..و بیشتر از این نمیتونه به دنبال کسب معارف باشه!
خدا جونم: خودت چنان معرفتی به ما عطا کن، که لایقش باشیم.
وبلاگ دهه شصتی ها می نویسد: نسل شما خیلی خوش شانس است...
در برنامه ماه عسل احسان علیخانی خطاب به پسری نوجوانی که گروگان گرفته شده بود و بعد از آزادی به آغوش پدر و مادرش برگشته بود، گفت: عزیز من نسل شما خیلی خوش شانسه تو وقتی پیش پدر و مادرت برگشتی نوازشت کردن و ساعتها قربون صدقت رفتن اما نسل ما وقتی گم می شدیم و پیدامون می کردن تا نیم ساعت فقط می زدنمون…
توی
شهر ما روز نیمه شعبان (میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم
یه سنتی دارند که میرن کوهنوردی (یه کوهی بنام بُنیز) جوری که توی اون روز
وقتی از دور به اون کوه نگاه میکنی سیل جمعیت رو مثل کلونی مورچه ها
میبینی. یادمه بچه بودم؛ با خانواده رفتیم بنیز و از قضا من توی اون جمعیت
خیلی زیاد گم شدم! چون خیلی گریه میکردم، چندتا سرباز که اونجا گشت می
زدن متوجه من شدن و منو (یادم نیست چطوری) بردن پیش خانواده. آقا چشمتون
روز بد نبینه، یَک کتک جانانه هم اون روز خوردیم که مزه اش هنوز که هنوزه
بعد از بیست سال زیر دندونمون هست