سكولاريسم به سبك بشيريه؛ از دانشگاه تا سياست
در بررسي اصلاحات سياسي، نقش آموزش ها و گفتارهاي حسين بشيريه در اين جبهه بيش از ديگران است. او كه از اواسط دهه 1370 و در قالب حلقه آيين با اين جبهه همكاري داشت نقش برجسته اي در ايدئولوژي اصلاحات برعهده دارد و بدون بررسي آثار او فهم اين ايدئولوژي غيرممكن است. بسياري از فعالان اين جبهه اعم از حجاريان و خاتمي متأثر از انديشه هاي او بوده اند. حلقه آيين متشكل از افرادي بود كه در آن سالها در مركز تحقيقات استراتژيك دفتر رياست جمهوري گرد مي آمدند. در اين مركز نفوذ انديشه هاي بشيريه بيش از ديگران بود18.
بشيريه شخصيت محافظه كاري داشت و بسياري از انديشه هاي مقابله جويانه خود را با جمهوري اسلامي در لفافه ادبيات علمي عرضه مي كرد. در اين باورها كه باورهاي اساسي محيط هاي دانشگاهي را تشكيل مي داد و براساس آنها دانشجويان مقطع دكترا جذب مي شدند و درجه علمي مي گرفتند اصل بر اين بود كه «جمهوري اسلامي» مردم سالار نيست و همانند پهلوي يك حكومت مطلقه محسوب مي شود. آنها به طور تلويحي ولايت فقيه را با شاه مقايسه مي كردند و معتقد بودند كه همانند تاريخ اروپا دولت هاي مطلقه مرحله مقطعي پيش از حكومت هاي دمكراتيك هستند. بشيريه دست كم اين جمله را كه در آينده نزديك حكومت مطلقه جاي خود را به حكومت دمكراتيك خواهد داد به صراحت بيان مي كرد.
بشيريه اعتبار چنداني براي مشاركت و رقابت سياسي در ايران قائل نبود و در گفتار او حجم انبوه مشاركت مردم در انتخابات و مناسبت هاي سياسي با برخي توجيهات و دليل تراشي ها ناديده انگاشته مي شد. در واقع در اثر همين ايدئولوژي سكولاريستي بود كه بسياري از پديده ها و مظاهر مردم سالارانه جمهوري اسلامي به چشم نمي آمد و در قالب مفاهيمي مانند «شبه دمكراسي» به استهزا گرفته مي شد. بشيريه در بررسي موانع توسعه سياسي در ايران به طور عمده آن را به ساختار سياسي نسبت مي دهد و پس از آن كه ساختار سياسي زمان پهلوي را با جمهوري اسلامي مقايسه مي كند و هر دو را غيردموكراتيك مي داند به نقد حكومت پهلوي مي پردازد تا از تعميم آن به جمهوري اسلامي آن را هم داراي ساختار مطلقه و دور از توسعه سياسي معرفي كند.
از مفاهيم ديگري كه او بهره مي برد، مفهوم «پاتريمونياليسم» است. پاتريمونياليسم از مفاهيمي است كه به طور مغالطه آميز شاه و ولايت فقيه را يك جا مي نشاند و هر دو را در آن واحد استبدادي و از موانع توسعه سياسي معرفي مي كند. وي مي نويسد فرهنگ سياسي نخبگان ايران همواره فرهنگي پاتريمونياليستي بوده است كه ريشه در تاريخ استبداد شرقي و سلطه طبقات حاكم قديم در ايران دارد. او در ادامه ايدئولوژي پردازي خود القا مي كند كه ايران اكنون همانند غرب قرن 16 در دوره دولت مطلقه است، يعني دوره اي كه غرب در فاصله افول فئوداليسم و پيدايش دولت ليبرال قرار داشت19. وي تنها عيب دوران پهلوي را فقدان دمكراسي مي داند كه ساخت مطلقه پادشاهي اجازه رشد آن را نداد، اگر نه پهلوي به دليل مدرنيست بودن بسياري از خواست هاي طبقات جديد را فراهم ساخته است. در واقع همين اقدامات پهلوي است كه به اعتقاد وي در آينده نزديك حكومت ليبراليستي و نظام ليبرال دمكراسي را در ايران محقق خواهد ساخت. او مي نويسد، به طور كلي ساخت قدرت مطلقه در درون نظام اجتماعي و اقتصادي در حال دگرگوني و نوسازي هرچه بيشتر گسترش يابد زمينه هاي ضعف و زوال خود را بيشتر فراهم مي كند. 20 در اين سلسله مفاهيم ايدئولوژيك ادعا مي شود كه نظام جمهوري اسلامي مبتني بر سنت گرايي است در حاليكه تجددگرايي، يعني مفهوم متضاد با سنت گرايي، با انديشه هاي زيرسنخيت دارد: ناسيوناليسم، اصلاح، انقلاب، حاكميت مردم، مشروطيت، دمكراسي و سكولاريسم. بشيريه مي نويسد: دين اسلام متضمن عناصر نيرومندي از توتاليتاريسم است، به اين معني كه مدعي نظارت بر ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي و سياسي است. در اين ايدئولوژي تبليغ مي شود كه جمهوري اسلامي مردم سالار نيست اما از نمادهاي دموكراتيك بهره مي برد. از اين منظر دمكراسي تنها در نظام هاي سكولار و ليبرال دمكراسي به دست مي آيد. آنها فرهنگ سياسي شيعه را فرهنگ تابعيت معرفي مي كنند كه با استبدادپذيري و دمكراسي گريزي همراه است21.
در اين ايدئولوژي «جامعه مدني» كعبه مقصود مي شود و نيروهاي مذهبي، مخالفان آن تلقي مي شوند. گويي رهبران مذهبي در پي گريز از جامعه نهادمند هستند و تلاش مي كنند با توده اي كردن جامعه به اقتصاد خويش تحكيم بخشند. القا مي شود كه رهبري مذهبي لزوما با جامعه توده اي پيوند خورده است. بشيريه جوامع سياسي را براساس شش الگو تقسيم مي كند: جامعه سياسي تكثرگرا، جامعه سياسي بسته سنتي، جامعه سياسي نيمه سنتي و غيرتوده اي، جامعه سياسي بسته توده اي، جامعه سياسي سركوبگر غيرتوده اي و جامعه سياسي سركوبگر توده اي. در آموزه هاي اين ايدئولوژي جامعه پس از انقلاب اسلامي قطعا جامعه سياسي تكثرگرا نبود [endline] } • 86 )L ًrطًrط,پغ x ˆo™