زاهدانی عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز:
سرمایه خارجی امروز نیاز اصلی کشور نیست/ الگوی اقتصادی حاکم بر کشور نیاز به اصلاح دارد
اگر اقتصاد مقاومتی در کشور طرح ریزی و اجرا نشود باز هم همین وضعیت اسفناک اقتصادی در کشور ادامه خواهد داشت. وضعیتی که در آن شکاف طبقاتی مشهود است.
به گزارش شیرازه، اقتصاد مقاومتی و نسبت سیاستهای اقتصادی دولت با آن، موضوعی بود که برای بررسی ابعاد و جزئیاتش، به گفتگو با دکتر زاهد زاهدانی استاد دانشگاه و مسئول پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز پرداختیم.
در این گفتگو، دکتر زاهدانی از چرایی مقاومت و مخالفت دولتهای پس از انقلاب در اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی در عرصه عمل سخن گفت و در ادامه، تنها راه استمرار انقلاب اسلامی را در عملیاتی شدن سیاستهای اقتصاد مقاومتی جستجو کرد و زوایای بازگو نشده آن را برشمرد.
گفتگوی شیرازه با این استاد دانشگاه در دو بخش منتشر خواهد شد:
هم اکنون بحث های فراوانی درخصوص الگوهای مرسوم اقتصادی در کشور مطرح است. لطفا درباره پیشینه الگوهای اقتصادی رایج و میزان موفقیت هر یک از آنها در دولت های پس از انقلاب توضیح دهید و بگویید الگوی اقتصاد مقاومتی به کدامیک از الگوهای اقتصادی دولت های پیشین نزدیک تر است؟
برای اداره نظام اجتماعی امروز دیگر نمی توان بر اساس تجربه و یا آزمون و خطا پیش رفت و یا اینکه بر اساس تجربه افراد نظام سازی و مدیریت کرد بلکه لازم است از دانش تخصصی مربوط به بخش های مختلف اجتماعی اطلاع داشته باشیم. دانش های تخصصی اداره امور در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سالهاست که به سمت الگو سازی پیش رفته اند؛ الگو می سازند و براساس آن الگوها، مناسبات بین عوامل مختلف را تئوریزه می کنند. البته همان الگوها و برنامه ها نیز وقتی بخواهند عملیاتی و اجرایی بشوند نیاز به یک الگوی اجرایی دارند. بنابراین یک الگوی عملی وجود دارد و یک الگوی نظری که الگوی نظری توسط محققین و متخصصین و الگوی عملی توسط برنامه ریزها و مدیران اجرایی، به صورت فرمول های اجرایی به دستگاه های مربوطه ابلاغ و عملیاتی می شود.
با این مقدمه، می توان به تبیین صحیح الگوی اقتصادی حاکم پرداخت. این الگو که دولت یازدهم نیز از آن تبعیت می کند، الگویی است که در زمان پهلوی تنظیم شده و متخصصین و برنامه ریزان دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، عمدتا از تحصیلکردگان دانشگاه های آمریکا بودند. در واقع در آن ایام، قراردادهایی منعقد می شد با دانشگاه های آمریکا به ویژه دانشگاه هاروارد که برنامه ریزی های کلان کشور ما را تنظیم کنند و الگوهای مدیریتی کشور را در بخش های مختلف به ویژه اقتصاد و به تبع آن، الگوهای عملیاتی و اجرایی مربوطه را تهیه و به دولت وقت ایران بدهند و بر همین اساس، شاه و دولت ایران تنها به مجریان این برنامه ها تبدیل شدند.
این الگوها بر چه اساس و معیارهایی تنظیم شده است؟
براساس سرمایه گذاری راهبردی و برنامه هایی که آمریکا برای کشور ما و بلکه کشورهای جهان سوم در نظر گرفت، کشورما به لحاظ نیاز به الگوهای اقتصادی و اجتماعی نیازمند و وابسته به آمریکا شد و حتی با پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر لانه جاسوسی، این وابستگی در الگوها تغییر چندانی نکرد چرا که نهادینه شده بود.
در نظام اقتصادی آمریکایی، سرمایه یکی از عوامل اصلی ارزش افزا است به خصوص در تنظیمات نظام سرمایه داری نقش اول تنظیمات را به سرمایه می دهند و نقش درجه 2 را به نیروی انسانی و نقش درجه 3 را به مواد؛ این در حالی است که هرکدام از این موارد می توانند در هر دوره ای، برحسب وضعیت در بازار سهم ارزش افزای خاص خود را داشته باشند. با این وجود، سرمایه، نیروی انسانی و مواد اولیه در نظام سرمایه داری به نوعی تنظیم می شود که نقش درجه اول را به سرمایه می دهند.
بنابراین سرمایه، در واقع نیروی کار و مواد اولیه را مدیریت می کند به همین دلیل به این نظام، نظام سرمایه داری گفته می شود.
این مدل، در نقطه مقابل اقتصاد اسلامی قرار دارد. در اقتصاد اسلامی هرکسی باید سهم خود را ببرد یعنی هر یک از این عوامل ارزش افزا، سهم خود را در یک بازار کاملا رقابتی خواهد داشت و سهم هریک از عوامل ارزش افزا هم باید به اندازه مشارکت در ارزش افزایی باشد. بنابراین الگویی که الان حاکم بر دولت می باشد همان الگوی از پیش تعیین شده سرمایه داری می باشد و طبیعتا همواره از کمبود سرمایه رنج می برد زیرا سرمایه آمریکایی و خارجی که سال های گذشته قبل از انقلاب برقرار بوده، هم اکنون قطع شده است. از همین جهت است که دولتمردان دولت تدبیر و اعتدال، وقتی صحبت از اقتصاد می کنند بیان می کنند که کشور نیاز به سرمایه خارجی دارد.
این ادعا تا چه حد صحت دارد؟
سرمایه خارجی امروز نیاز اصلی مملکت نیست هر چند به طور کامل آن را هم نفی نمی کنیم. بلکه نیاز اصلی، اصلاح الگوی اقتصادی حاکم بر کشور است و تا زمانی که این الگو حاکم باشد، هر شخصی که در کشور رئیس جمهور باشد وضع کشور همین است و نسبت به سرمایه خارجی احساس نیاز می شود بنابراین اصلی ترین اقدام این است که این الگو شکسته و از بین برود و تغییر کند و به الگوی اسلامی تبدیل شود.
الگوی اسلامی اقتصادی چگونه محقق می شود؟
ابتدا می باید اقتصاد مقاومتی اجرا شود. تنظیم الگوی اقتصاد مقاومتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام و تصویب و آن توسط مقام معظم رهبری و ابلاغ آن، نخستین گامی است که در این راستا پس از پیروزی انقلاب اسلامی برداشته شده و تا قبل از این، شاهد هیچ اقدامی در جهت تغییر ساختار وابسته اقتصادی ما به غرب نبوده ایم.
آیا حقیقتا اقتصاد مقاومتی تا این اندازه که در رسانه ها از آن صحبت می شود برای کشور ما مهم است؟
اگر اقتصاد مقاومتی در کشور طرح ریزی و اجرا نشود باز هم همین وضعیت اسفناک اقتصادی در کشور ادامه خواهد داشت. وضعیتی که در آن شکاف طبقاتی مشهود است، نرخ تورم بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا دو رقمی است، نرخ بیکاری به صورت افسارگسیخته بالاست و به تبع آن، خط فقر و بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی در کشور ادامه خواهد داشت. در چنین شرایطی، تفاوتی ندارد که چه افراد، گروه ها و یا احزاب سیاسی بر سر کار باشند زیرا انسان ها دیگر در چنین سیستمی موثر نیستند و این الگو هست که فرمان می دهد.
در واقع، به تعبیر شما اقتصاد مقاومتی درواقع یک الگوست که جایگزین الگوی قبل می شود.
بله، اقتصاد مقاومتی الگویی است که برای حرکت به سمت اقتصاد اسلامی واسطه می شود و می گوید باید در همه مناسبات الگوی اقتصادی عدالت برقرار باشد و هرشخصی به اندازه مشارکتی که در ارزش افزایی اقتصادی دارد همان مقدار (و نه بیشتر و نه کمتر) از سود، سهم ببرد که یکی از بند های اقتصاد مقاومتی ابلاغی مقام معظم رهبری دقیقا همین نکته را بیان می کند که توزیع عادلانه ارزش افزوده به عوامل ارزش افزا. مقام معظم رهبری در مورد تأکید بر اقتصاد مقاومتی عبارت خاصی را به کار می برند و عنوان می دارند: بارها می گویم و خسته هم نخواهم شد. زیرا تحقق این امر، کلید تغییر نظام و اسلامی شدن اقتصاد است. یعنی ایشان اگر در راس نظام قرارگرفته اند برای اسلامی کردن نظام است و شان رهبری همین است و همه انقلاب اسلامی و تمام شهدا و تمام خط مشی هایی که رهبری و حضرت امام فرمودند برای اسلامی شدن نظام است و الان که شرایط فراهم شده که می توان الگوی اقتصاد را تغییر داد طبیعتا ایشان تمام نیرو و توانشان را خواهند گذاشت تا این اتفاق رخ دهد.
آیا کشور ما با سرعت مناسبی به سوی اقتصاد اسلامی و مقاومتی پیش می رود؟
کسانی که انقلابی هستند این امر را درک می کنند و می دانند که این ساختار غلط باید تغییر کند و الگو عوض شود تا به سمت اقتصاد اسلامی برویم اما کسانی که انقلابی نیستند طبیعتا این اهمیت را درک نمی کنند و کسانی که اسیر کارشناسی الگوهای غرب هستند این امر را اصلا به صلاح نمی دانند زیرا منطق ذهنی آنها همان منطق الگوی سرمایه داری می باشد.
بنابراین بعضی منطق حاکم بر اقتصاد مقاومتی را منطقی نمیبینند و به همین دلیل در برابر آن، مقاومت می کنند. پس بنابراین در دستگاه دولتی هرکس انقلابی است بر این باور است که باید این الگوی اقتصادی تغییر کند و هرشخصی که انقلابی نیست و یا هرکسی که وابسته به الگوی اقتصاد غرب است الگوی اقتصاد مقاومتی را به ضرر می بیند و غیر کارشناسی و ناهنجار می داند.
این افراد چه کسانی هستند؟
عمدتا اشخاصی که تحصیل کرده سیستم علمی غربی هستند و در کشورهایی چون آمریکا و انگلیس تحصیلات مرتبط در زمینه اقتصاد داشته اند، به الگوی اقتصادی سرمایه داری به عنوان یک الگوی نظم دهنده به جامعه اعتقاد دارند و مبانی اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی را از اساس، غیر علمی و مضر برای جامعه می دانند و علاقه ای به تغییر الگوی اقتصادی ندارند و یا چشم به کارشناسی غرب دارند. علاوه بر این، اشخاصی نیز هستند که وابسته و نفوذی غرب هستند و عامدا می دانند که باید با تحقق این الگو مخالفت کنند و در حال تلاش هستند.
کدام یک از این دو دسته، حامیان بیشتری دارد؟
دسته دوم قاعدتا باید کمتر از دسته اول باشند زیرا به همه کسانی که در طول انفلاب فعالیت داشته اند و نقشی در اقتصاد و سیاست داشته اند اعتماد داریم و نمی توانیم بگوییم که آنها وابستگی الگو را می فهمند و متوجه هستند. اما این دسته بر این باورند که اگر ما در جامعه مشکل داریم مشکلاتمان به این دلیل است که اقتصاد سرمایه داری را درست اجرا نمی کنیم.
در این گفتگو، دکتر زاهدانی از چرایی مقاومت و مخالفت دولتهای پس از انقلاب در اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی در عرصه عمل سخن گفت و در ادامه، تنها راه استمرار انقلاب اسلامی را در عملیاتی شدن سیاستهای اقتصاد مقاومتی جستجو کرد و زوایای بازگو نشده آن را برشمرد.
گفتگوی شیرازه با این استاد دانشگاه در دو بخش منتشر خواهد شد:
هم اکنون بحث های فراوانی درخصوص الگوهای مرسوم اقتصادی در کشور مطرح است. لطفا درباره پیشینه الگوهای اقتصادی رایج و میزان موفقیت هر یک از آنها در دولت های پس از انقلاب توضیح دهید و بگویید الگوی اقتصاد مقاومتی به کدامیک از الگوهای اقتصادی دولت های پیشین نزدیک تر است؟
برای اداره نظام اجتماعی امروز دیگر نمی توان بر اساس تجربه و یا آزمون و خطا پیش رفت و یا اینکه بر اساس تجربه افراد نظام سازی و مدیریت کرد بلکه لازم است از دانش تخصصی مربوط به بخش های مختلف اجتماعی اطلاع داشته باشیم. دانش های تخصصی اداره امور در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سالهاست که به سمت الگو سازی پیش رفته اند؛ الگو می سازند و براساس آن الگوها، مناسبات بین عوامل مختلف را تئوریزه می کنند. البته همان الگوها و برنامه ها نیز وقتی بخواهند عملیاتی و اجرایی بشوند نیاز به یک الگوی اجرایی دارند. بنابراین یک الگوی عملی وجود دارد و یک الگوی نظری که الگوی نظری توسط محققین و متخصصین و الگوی عملی توسط برنامه ریزها و مدیران اجرایی، به صورت فرمول های اجرایی به دستگاه های مربوطه ابلاغ و عملیاتی می شود.
با این مقدمه، می توان به تبیین صحیح الگوی اقتصادی حاکم پرداخت. این الگو که دولت یازدهم نیز از آن تبعیت می کند، الگویی است که در زمان پهلوی تنظیم شده و متخصصین و برنامه ریزان دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، عمدتا از تحصیلکردگان دانشگاه های آمریکا بودند. در واقع در آن ایام، قراردادهایی منعقد می شد با دانشگاه های آمریکا به ویژه دانشگاه هاروارد که برنامه ریزی های کلان کشور ما را تنظیم کنند و الگوهای مدیریتی کشور را در بخش های مختلف به ویژه اقتصاد و به تبع آن، الگوهای عملیاتی و اجرایی مربوطه را تهیه و به دولت وقت ایران بدهند و بر همین اساس، شاه و دولت ایران تنها به مجریان این برنامه ها تبدیل شدند.
این الگوها بر چه اساس و معیارهایی تنظیم شده است؟
براساس سرمایه گذاری راهبردی و برنامه هایی که آمریکا برای کشور ما و بلکه کشورهای جهان سوم در نظر گرفت، کشورما به لحاظ نیاز به الگوهای اقتصادی و اجتماعی نیازمند و وابسته به آمریکا شد و حتی با پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر لانه جاسوسی، این وابستگی در الگوها تغییر چندانی نکرد چرا که نهادینه شده بود.
در نظام اقتصادی آمریکایی، سرمایه یکی از عوامل اصلی ارزش افزا است به خصوص در تنظیمات نظام سرمایه داری نقش اول تنظیمات را به سرمایه می دهند و نقش درجه 2 را به نیروی انسانی و نقش درجه 3 را به مواد؛ این در حالی است که هرکدام از این موارد می توانند در هر دوره ای، برحسب وضعیت در بازار سهم ارزش افزای خاص خود را داشته باشند. با این وجود، سرمایه، نیروی انسانی و مواد اولیه در نظام سرمایه داری به نوعی تنظیم می شود که نقش درجه اول را به سرمایه می دهند.
بنابراین سرمایه، در واقع نیروی کار و مواد اولیه را مدیریت می کند به همین دلیل به این نظام، نظام سرمایه داری گفته می شود.
این مدل، در نقطه مقابل اقتصاد اسلامی قرار دارد. در اقتصاد اسلامی هرکسی باید سهم خود را ببرد یعنی هر یک از این عوامل ارزش افزا، سهم خود را در یک بازار کاملا رقابتی خواهد داشت و سهم هریک از عوامل ارزش افزا هم باید به اندازه مشارکت در ارزش افزایی باشد. بنابراین الگویی که الان حاکم بر دولت می باشد همان الگوی از پیش تعیین شده سرمایه داری می باشد و طبیعتا همواره از کمبود سرمایه رنج می برد زیرا سرمایه آمریکایی و خارجی که سال های گذشته قبل از انقلاب برقرار بوده، هم اکنون قطع شده است. از همین جهت است که دولتمردان دولت تدبیر و اعتدال، وقتی صحبت از اقتصاد می کنند بیان می کنند که کشور نیاز به سرمایه خارجی دارد.
این ادعا تا چه حد صحت دارد؟
سرمایه خارجی امروز نیاز اصلی مملکت نیست هر چند به طور کامل آن را هم نفی نمی کنیم. بلکه نیاز اصلی، اصلاح الگوی اقتصادی حاکم بر کشور است و تا زمانی که این الگو حاکم باشد، هر شخصی که در کشور رئیس جمهور باشد وضع کشور همین است و نسبت به سرمایه خارجی احساس نیاز می شود بنابراین اصلی ترین اقدام این است که این الگو شکسته و از بین برود و تغییر کند و به الگوی اسلامی تبدیل شود.
الگوی اسلامی اقتصادی چگونه محقق می شود؟
ابتدا می باید اقتصاد مقاومتی اجرا شود. تنظیم الگوی اقتصاد مقاومتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام و تصویب و آن توسط مقام معظم رهبری و ابلاغ آن، نخستین گامی است که در این راستا پس از پیروزی انقلاب اسلامی برداشته شده و تا قبل از این، شاهد هیچ اقدامی در جهت تغییر ساختار وابسته اقتصادی ما به غرب نبوده ایم.
آیا حقیقتا اقتصاد مقاومتی تا این اندازه که در رسانه ها از آن صحبت می شود برای کشور ما مهم است؟
اگر اقتصاد مقاومتی در کشور طرح ریزی و اجرا نشود باز هم همین وضعیت اسفناک اقتصادی در کشور ادامه خواهد داشت. وضعیتی که در آن شکاف طبقاتی مشهود است، نرخ تورم بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا دو رقمی است، نرخ بیکاری به صورت افسارگسیخته بالاست و به تبع آن، خط فقر و بسیاری دیگر از معضلات اجتماعی در کشور ادامه خواهد داشت. در چنین شرایطی، تفاوتی ندارد که چه افراد، گروه ها و یا احزاب سیاسی بر سر کار باشند زیرا انسان ها دیگر در چنین سیستمی موثر نیستند و این الگو هست که فرمان می دهد.
در واقع، به تعبیر شما اقتصاد مقاومتی درواقع یک الگوست که جایگزین الگوی قبل می شود.
بله، اقتصاد مقاومتی الگویی است که برای حرکت به سمت اقتصاد اسلامی واسطه می شود و می گوید باید در همه مناسبات الگوی اقتصادی عدالت برقرار باشد و هرشخصی به اندازه مشارکتی که در ارزش افزایی اقتصادی دارد همان مقدار (و نه بیشتر و نه کمتر) از سود، سهم ببرد که یکی از بند های اقتصاد مقاومتی ابلاغی مقام معظم رهبری دقیقا همین نکته را بیان می کند که توزیع عادلانه ارزش افزوده به عوامل ارزش افزا. مقام معظم رهبری در مورد تأکید بر اقتصاد مقاومتی عبارت خاصی را به کار می برند و عنوان می دارند: بارها می گویم و خسته هم نخواهم شد. زیرا تحقق این امر، کلید تغییر نظام و اسلامی شدن اقتصاد است. یعنی ایشان اگر در راس نظام قرارگرفته اند برای اسلامی کردن نظام است و شان رهبری همین است و همه انقلاب اسلامی و تمام شهدا و تمام خط مشی هایی که رهبری و حضرت امام فرمودند برای اسلامی شدن نظام است و الان که شرایط فراهم شده که می توان الگوی اقتصاد را تغییر داد طبیعتا ایشان تمام نیرو و توانشان را خواهند گذاشت تا این اتفاق رخ دهد.
آیا کشور ما با سرعت مناسبی به سوی اقتصاد اسلامی و مقاومتی پیش می رود؟
کسانی که انقلابی هستند این امر را درک می کنند و می دانند که این ساختار غلط باید تغییر کند و الگو عوض شود تا به سمت اقتصاد اسلامی برویم اما کسانی که انقلابی نیستند طبیعتا این اهمیت را درک نمی کنند و کسانی که اسیر کارشناسی الگوهای غرب هستند این امر را اصلا به صلاح نمی دانند زیرا منطق ذهنی آنها همان منطق الگوی سرمایه داری می باشد.
بنابراین بعضی منطق حاکم بر اقتصاد مقاومتی را منطقی نمیبینند و به همین دلیل در برابر آن، مقاومت می کنند. پس بنابراین در دستگاه دولتی هرکس انقلابی است بر این باور است که باید این الگوی اقتصادی تغییر کند و هرشخصی که انقلابی نیست و یا هرکسی که وابسته به الگوی اقتصاد غرب است الگوی اقتصاد مقاومتی را به ضرر می بیند و غیر کارشناسی و ناهنجار می داند.
این افراد چه کسانی هستند؟
عمدتا اشخاصی که تحصیل کرده سیستم علمی غربی هستند و در کشورهایی چون آمریکا و انگلیس تحصیلات مرتبط در زمینه اقتصاد داشته اند، به الگوی اقتصادی سرمایه داری به عنوان یک الگوی نظم دهنده به جامعه اعتقاد دارند و مبانی اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی را از اساس، غیر علمی و مضر برای جامعه می دانند و علاقه ای به تغییر الگوی اقتصادی ندارند و یا چشم به کارشناسی غرب دارند. علاوه بر این، اشخاصی نیز هستند که وابسته و نفوذی غرب هستند و عامدا می دانند که باید با تحقق این الگو مخالفت کنند و در حال تلاش هستند.
کدام یک از این دو دسته، حامیان بیشتری دارد؟
دسته دوم قاعدتا باید کمتر از دسته اول باشند زیرا به همه کسانی که در طول انفلاب فعالیت داشته اند و نقشی در اقتصاد و سیاست داشته اند اعتماد داریم و نمی توانیم بگوییم که آنها وابستگی الگو را می فهمند و متوجه هستند. اما این دسته بر این باورند که اگر ما در جامعه مشکل داریم مشکلاتمان به این دلیل است که اقتصاد سرمایه داری را درست اجرا نمی کنیم.
نظرات بینندگان