آریا در روستایی در اندونزی زندگی می‌کند و از دو سالگی به شکل تصاعدی افزایش وزن داشته است و این همان زمانی بوده که پدر و مادرش متوجه می‌شوند تغییرات جسمی او نسبت به برادر بزرگترش در همان سن متفاوت است. آن‌ها در ابتدا از رشد بچه‌شان راضی بودند و فکر می‌کردند سالم است، اما بعد از مدتی که اشتهای او خیلی زیاد شد و دیگر وزنش هم قابل کنترل نبود، نگران شدند و فهمیدند حتما مشکلی در این‌باره وجود دارد و به رسیدگی‌های پزشکی نیاز است.

پدر و مادر آریا او را پیش چند دکتر بردند، اما هیچ‌کدام موضوع را نفهمیدیند و پیشنهاد دادند که بیمارستان‌های بزرگتر و اصلی باید او را ببینند. اما پدرش می‌گوید که آن‌ها مشکل مالی دارند و تا حالا هزینه‌های زیادی برای درمان او پرداخته‌اند و دیگر از پس مخارج درمانی او برنمی‌آیند. اما آرزوی او این است که پسرش را عادی و معمولی ببیند. 

آریا همیشه گرسنه است و در روز پنج وعده غذای زیاد می‌خورد، برنج، ماهی، گوشت، سوپ سبزیجات مجموعه‌ای هستند که غذای او را تشکیل می‌دهند، مادرش می‌گوید آریا کاری به جز خوردن و خوابیدن ندارد و فقط گاهی داخل استخر کوچک می‌شود و ساعت‌ها هم آن‌جا می‌ماند. 

با وزنی که حالا آریا دارد، راه رفتن برای او سخت شده و نمی‌تواند با هم‌سالانش بازی کند، از طرفی یک مشکل بزرگ هم پیدا کردن لباسی هم سایز اوست، به همین دلیل بیشتر مواقع او تنها تکه پارچه‌ای را دور کمرش می‌بندد. البته آریا در تنفس هم مشکل پیدا کرده و مجبور است برای خوابیدن سر خودش را به یک سمت خم کند.

این خانواده برای تامین مواد غذایی خانه مشکلاتی هم دارند و قبلا به هر طریقی که بوده برای آریا غذا را حاضر می‌کردند، اما از وقتی که فهمیدند که این غذا خوردن برای سلامتی او خطرناک است، از تنها راهی که بلد هستند، استفاده می‌کنند؛ به او کمتر غذا می‌دهند تا لاغر شود و با اینکه کار سختی است، اما مادرش در انجام این کار مصمم است تا بتواند وزن اضافه او را از بین ببرد.

دانلود