اعمال وداع با ماه مبارک رمضان
از امور مهمّه آن است که با ماه رمضان وداع کند و از فراق آن متأثر شود و در این باب دعاها و مناجاتی با ماه عظیم خدا وارد گشته است که بسیار زیبا و با مضامین دلنشینی است و اگر بر تو مشکل باشد که با زمان، مانند جاندار با شعور و مصاحب، وداع کنی و...
به گزارش شیرازه به نقل از تسنیم، و از امور مهمّه آن است که با ماه رمضان وداع کند و از فراق آن متأثر شود و
در این باب دعاها و مناجاتی با ماه عظیم خدا وارد گشته است که بسیار زیبا و
با مضامین دلنشینی است و اگر بر تو مشکل باشد که با زمان، مانند جاندار با
شعور و مصاحب، وداع کنی و صحبت نمائی، به جواب سیّد قُدِّسَ سِرُّه در
کتاب ((اقبال)) نظر کن و اگر به آن قانع نشوی آنچه برای تو خوانده می شود
گوش بده. بدان که زمان و مکان و سایر اشیا غیر از حیوان هر چند در عالم
خودشان و به این صورتهائی که هستند، دارای شعور نیستند ولی تمام آنها را در
بعض عوالم عالیه؛ حیات و شعور است و دارای نطق و بیان می باشند و حتی حب و
بغض دارند؛ چنانکه این مطلب از بسیاری از اخبار واردۀ در احوال عوالم برزخ
و قیامت و مکاشفات اهل کشف مکشوف می گردد؛ پس هر چه در این عالم یافت می
گردد در عوالم دیگری که در وجود جلوتر از این عالم است دارای وجود هستند و
برای موجودات در هر عالم، صورتها و احکام مخصوصۀ به آن عالم است که با
صُوَر و احکام موجود در غیر آن عالم اختلاف دارد و از احکام بعض عوالم بالا
آن است که هر چه در آن یافت می شود دارای حیات و شعور است؛ زیرا آن عالم
((دار زندگی و زندگانی)) است چنانکه اخبار نسبت به ((دار آخرت)) دلالت دارد
همچنین شاید فرمایش خدای تعالی (وَ إِنَّ الدّارَ الاخِرَهَ لَهِیَ
الحَیَوانُ لَو کانُوا یَعلَمونَ).
نیز اشاره به این مطلب باشد که در آن حکم فرموده است به اینکه دار آخرت دارای جان و حیات است و از اخبار دالۀ بر حیات موجودات عالم آخرت، اخباری است که دربارۀ سخن گفتن میوه ها در بهشت و خوشحالی تخت ها از اینکه مؤمنین بر آنها تکیه می کنند وارد است و همچنین اخباری که دلالت بر گفتگوی زمین با مؤمن و کافر دارد که مربوط به این عالم نیست و لذا اهل این عالم آن را نمی شنوند بلکه مربوط به ملکوت آنهاست و همچنین تکلّم سنگریزه در کف دست رسول خدا (ص) موقعی که به نطق آمد و به ملکوت خود با آنحضرت سخن گفت و اعجاز رسول خدا (ص) همانا شنوانیدن نطق زبان ملکوتی سنگریزه به این گوشهای دنیوی بوده است بلکه هر چه را از نبی یا ولی معجزه ظاهر گشته از قبیل به نطق آوردن جماد و زنده کردن آن، از این باب است و عصای موسی و مرغ عیسی زنده شدنشان همان ملکوت آنها بوده است به دست آنها ظاهر فرموده است؛ همچنین زمان هم در بعض عوالم زنده و دارای شعور است و باکی نیست که با آن وداع شود و آن عالم او طرف خطاب گردد. چیزی که اهمیت دارد آن است که عامل وداع کننده اهل وداع با آن باشد و در اندوهی که موقع وداع اظهار می کند صادق باشد و راست بگوید تا ماه خود را به دروغ و نفاق و دوروئی در این مقام عالی و با ارزش پایان نداده باشد و این وداع درست نباشد مگر برای آن کس که ماه رمضان را با شوق و محبت دربرگرفته باشد نه از روی تکلّف و کراهیّت و همچنین درست نیست برای کسی که به مقتضای مخالف آن با ماه رفتار کرده باشد؛ زیرا مخالف در حقیقت مصاحب نیست تا با رفیق خود وداع کند و به هر حال و هر چه هست؛ در حقیقت وداع را شرط این است که وداع کننده از فراق وداع شونده اندوهگین و محزون باشد و برای فراق او محزون نخواهد بود مگر اینکه آن رفیق و مصاحب را دوست بدارد و او را دوست نخواهد داشت مگر اینکه مخالف با او نکند بلکه مراقب او باشد و در آنچه محبوب او و مراد اوست مطیع و فرمانبر او باشد؛ بنابراین، اگر تو از آن ماه رمضان خشنود باشی و از روزه و عبادات آن راضی بوده و آن را دوست بداری و در به جا آوردن اعمالی که با شهر رمضان خوشنود باشی و از روزه و عبادات آن راضی بوده و آن را دوست بداری و در بجا آوردن اعمالی که با شهر رمضان آمده اند مراقبت کنی و در آن کوشا باشی و کَما هُوَ حَقُّهُ معتقد به کرامت و فضل و نفع آن بوده باشی به ناچار از فرقت و دور شدن آن محزون خواهی بود و رفتن آن برای تو گران و دشوار خواهد گشت و در این حال چون بگوئی ((اَلسَّلامُ عَلَیکَ مِن قَرینٍ جَلَّ قَدرُهُ مَوجُوداً وَ اَفجَعَ فِراقُهُ مَفقُوداً))؛ یعنی سلام بر تو ای رفیق که تا بودی قَدرَت ارجمند بود و چون رفتی فراقت ناپسند شد. راستگو خواهی بود.
و چون با پروردگار خودت مناجات کنی و خدای مالک خود را طرف خطاب قرار دهی و بگوئی:
((نَحنُ مُودّعُوُه وداع مَن عزَّ فِراقُهُ فَغَمَّنا وَ اَوحَشَ اِنصِرافُهُ فَهَمَّنا))؛ یعنی او را وداع می کنیم وداع کسی که فراق او بر ما گران و ما را مغموم ساخته و رفتن او موجب وحشت است و ما را مهموم نموده است. در آنچه در مناجات، با پروردگار عرضه داشته ای صادق خواهی بود و اما اگر (پناه بر خدا) در صحبت و انس با ماه رمضان سنگین بار و در قبول آنچه از صیام و قیام با خود آورده است دچار مشقّت و تکلّف باشی و آن را به امثال این الفاظ خطاب کنی و در مناجات پروردگار مانند آن کلمات را به بیان آوری و ماه رمضان با ((رد و تکذیب)) به تو پاسخ دهد در جواب تو بگوید: آیا از آنچه گوئی شرم نمی کنی؛ زیرا تو راضی به صحبت من نبودی و همسایگی من بر تو گران بود، تو به آنچه من از خیرات و تُحَف و هدایا برای تو آوردم بی اعتنائی کردی و مرا با شوق و رغبت پیشواز نکردی و با انس و محبت با من مصاحبت ننمودی بلکه شایق و مشتاق به رفتن من و خواهان مفارقت از من بودی و الآن دلت به رفتن من خرسند است و زبانت اظهار اندوه و حزن می کند یا آنکه اگر پروردگارت در جواب مناجات از تو رو برگرداند و ترا بنگرد که در حضرت قدس او با کذب و دروغ روبرو سخن می گوئی حالتت چگونه خواهد بود ای بدبختِ بینوا! ای مغبون زیانکار! ای کسی که خویشتن را به هلاکت انداخته و نعمت پروردگارت را ضایع و تباه ساخته ای! چون خدایت ترا به دروغ و دوئیّت بگیرد و در وداعت به عقاب دروغ و افتراء ترا معاقب سازد آیا ترا حجت و دلیلی برای دفع این عذاب و عقاب هست؟
باری.اگر تو به حرمت شهر رمضان و به قدر منزلت آن در نزد خدا و به قدر فضل و نعمتش بر تو و عائله تو عارف باشی و مقدار نیکی رفتارش با تو و معاملۀ کریمانه اش را با خودت بشناسی و بدانی که اگر چنین مهمان شریفی به خانۀ تو درآید و به آمدن او مقام تو گرامی شود و سود تو افزون گردد (چنانکه در اخبار اعمال ماه رمضان وارد شده است) و اجمالاً این مهمان سبب نجات تو از سجّین شود و ترا به ذُروۀ نزدیکی به اَعلی علییّن ببرد و در نشیمنگاه صدق در درگاه ملیک مقتدر با انبیا و مرسلین و ملائکه مقرّبین بنشاند حالت تو با چنین مهمانی چگونه خواهد بود؟ و تا چه حد به صحبت او خوشدل و خرسند خواهی شد؟ و چگونه در پذیرائی او خواهی کوشید؟ و جان خود و کسان خود و هر چه در نزدت عزیز است برای او فدا خواهی ساخت.؟ و از فراق او تا چه اندازه متوحّش و افسرده حال خواهی بود؟ و در این حال در وداع حالت تو مانند حالتی خواهد بود که در موقع وداع از حضرت سید الساجدین (ع) ظاهر می شد.
ماه رمضان هم به همان نحو که تو با او وداع کرده ای با تو وداع خواهد نمود بلکه افزونتر و در فراق تو بیشتر از آنچه تو ظاهر ساخته ای از او ظاهر خواهد شد؛ زیرا عنایت از جانب ((عالی)) تمامتر و کاملتر از مادون است.
هرگاه تو خود را در اوقات مختلفه ماه رمضان در بعض اوقات مصاحب موافق ماه بیابی که از صحبت او خوشحال و از انوار او مستنیر و از برکات آن مستفیض و از فیوضات آن بهره مند و به فواید آن عارف و به نعمتهای آن شکرگزار و به موهبتهای آن پاسدار و در مراقبت آن جدّی و از ذخائر آن کامیاب و از آثار جلیل آن رستگار بوده ای و در بعض اوقات از آن غافل یا احیاناً به مقتضای آن مخالفت کرده ای بر تُست که در آخرین شب ماه در مقام جبران برآئی و به پوزش صادقانه و اظهار توبه و پشیمانی واقعی که از ته قلب باشد نه از لقلقۀ زبان، او را از خود راضی و خشنود گردانی؛ زیرا او مهمان کریمی است که اَکرَمُ الأکرَمین به سوی تو فرستاده است تا به تو سود برساند نه اینکه ترا زیان بخشد و لذا به مختصر تلطّف و توجّهی در عذرخواهی از تو راضی خواهد شد.
و باید مصیبتی که در طول ماه به تو وارد گشته است به پشیمانی حقیقی صادقانه و مهیا گشتن خالصانه، آن را درمان کنی و از جملۀ تواضع و تلطّف و فروتنی آنکه عرضه بداری:
((اللهمَّ انّک أکرمتنا بهذا الشهر العظیم بکرامه عظیمه لا یقدّر قدرها أحد و قد ضیّعناها و ظلمنا فیه أنفسنا بما أنت أعلم به من کلّ أحد و هذا الشهر قد تصرّم لیالیها و أیّامها فالآن أدرکنی نفحه من نفحاتک فاستیقظت من نومه غفلتی و أدرکت عظیم مصیبتی و جلیل جنایتی و قد أشرفت علی الهلکه و ها أنا ذا بین یدیک معترف بإسائتی و اضاعتی لهذه الکرامه الفاخره و تعرُّضی للهلکه الدائمه و الحسره العظیمه فالآن من عذابک من یستنقذنی و عمّا لزق بقلبی من آثار اعمالی المردیه من یخلّصنی؟ و أنا مع مافیه من سوء حالی و مهوی هلکتی استشعرت من تنبیهک و تذکیرک ایّای انّک لَم تکلنی الی نفسی و غفلتی و لم تغلق باب التوبه عنّی فلا أیأس من روحک فانّه لاییأس من روحک إلا القوم الکافرون و لا أقنط من رحمتک لانّه لا یقنط من رحمتک إلا القوم الخاسرون.
فأسالک برحمتک الّتی أنجیت بها کل هالک من عبادک و بقبولک الّذی قبلت به سَحَرَه فرعون و بإجابتک الّتی أجبت بها فرعون و أجبت بها أبعض خلقک ابلیس حیث استنظرک أن تنجینی من هلکتی و تقبلنی بقبولک و تجیب دعوتی فی هذه اللیله فتبدّل سیّئاتی بأضعافها من الحسنات و تمحو اسمی فی هذا الشهر المبارک من دیوان الاشقیاء فی مهوی السجّین و تکتبنی فی دیوان السعداء فی أعلی علیّین و تلحقنی بأولیائک السابقین و أصفیائک المقرَّبین بمحمد و آله الطّیبین الطاهرین صلواتک علیهم اجمعین.
اللهمَّ إنَّ ذنوبی و قلّه حیاتی قد اسودت وجهی عندک فبوجوه محمد و آل محمد صلواتک علیهم أتوجّه الیک فی قبولی و اجارتی اللّهمَّ إنَّ الشهر دار ضیافتک و انت کرهت للمضیف أن یمنع ضیفه القری و ان کان الضیف ممن لا یهلکه المنع و المضیف ممّن ینقصه الاحسان و أنت إذا منعتنی قراک بتُّ طاویاً فی حماک و وصلت الی الهلاک یا من لایزید احسانه إلا فی ملکه.))
و خلاصۀ ترجمۀ دعا آنکه: بارالها! همانا تو ما را به این ماه بزرگ به تکریم عظیمی گرامی داشتی که قدر آن را هیچ کس نتواند اندازه بگیرد و ما حقاً آن را تباه ساختیم و به خویشتن در آن ماه ستم کردیم، ستمی که تو از هر کسی به آن داناتر هستی و این ماه، شبها و روزهایش به سرآمد و اکنون نسیمی از نسیمهای رحمت تو مرا دریافت و به من ورزید و من از خواب غفلت بیدار گشتم و به مصیبت بزرگ و جنایت سترگ خودم برخوردم و در حقیقت خود را مشرف به هلاکت دیدم و اینک منم که در برابر تو هستم به بدکاری و تبهکاری که نسبت به این کرامت با افتخار کرده ام و خود را در معرض هلاکت دائم و حسرت بزرگ قرار داده ام، اعتراف دارم؛ پس اینک کیست که مرا از عذاب تو برباید؟ و کیست که قلب مرا از آنچه آثار اعمال بد و کدر کننده ام تاریک کرده است برهاند؟ و من با آنچه از بدی حال دارم و در پرتگاه هلاک واقعم از آگاه ساختن تو و اینکه مرا متذکّر فرموده ای دانسته ام که تو مرا به خودم وانگذارده ای و به غفلت خودم رها نکرده ای و در توبه را به روی من نبسته ای؛ بنابراین، من از روح تو مأیوس نمی شوم؛ زیرا جز کافران کسی از روح تو مأیوس نمی شود و من از رحمت تو نومید نخواهم بود؛ زیرا جز زیانکاران کسی از رحمت تو نومید نخواهد بود. پس از رحمت تو، که به وسیلۀ آن هر هالکی از بندگانت را نجات داده ای و به قبول تو که به وسیلۀ آن از ((جادوگران فرعون)) پذیرفتی و به اجابت تو، که به وسیلۀ آن جواب فرعون را دادی و دعای دشمن ترین خلق خودت ابلیس را مستجاب فرمودی در هنگامی که از تو مهلت خواست (و تا روز قیامت مهلتش دادی) از درگاه تو درخواست می کنم که مرا از هلاکت نجات دهی و به قبول خودت مرا بپذیری و دعای مرا در این شب مستجاب فرمائی و اعمال ((بد)) مرا به چندین برابر از اعمال خوب تبدیل نمائی و نام مرا در این ماه پربرکت از دفتر بدبختان که در پرتگاه سجّین اند محو کنی و در دفتر خوشبختان که در اَعلی علیییّن هستند ثبت فرمائی و مرا به دوستان پیشین و برگزیدگان مقرّبین خودت ملحق سازی، به حق محمد و آل طیبیّن و طاهرین او که رحمت تو بر تمامی آنها باد. پروردگارا! گناهان من و کمی شرم و حیای من صورت مرا در درگاه تو سیاه ساخته؛ پس به وسیلۀ چهره های آل محمد- که درود تو بر آنها باد- به تو رو می آورم که از من بپذیری و مرا پناه دهی.
بارالها! این ماه مهمانخانه تُست و تو را بد آید که میزبان از پذیرائی مهمانش سرباز زند هر چند مهمان کسی باشد که پذیرائی نشدن باعث هلاکت او نباشد و میزبان هم کسی باشد که اگر احسان کند از دارائی او کاسته گردد و تو چون مرا منع کنی و پذیرائی نفرمائی. در سایۀ پناهگاه تو گرسنه شب را به روز خواهم آورد و به هلاکت خواهم رسید ای کسی که احسان او در مملکتش چیزی نمی افزاید و از احسانش چیزی از سلطنتش نمی کاهد.
سپس مراقب باشد که ماه را به صدق در انابه خاتمه دهد و به آنچه در آن بود و مخالفت مراد پروردگار و مولای خود می نموده برگشت نماید.
پس از آن در اواخر روز آخر ماه که روز عرض اعمال است تعهّد نماید که به طلایه دار آن روز از معصومین (ع) مناجات کند و در مناجات خود بساط ادب و فروتنی و توسّل بگشاید و برای این کار از نطق و بیان آنچه شفقّت آنها را نسبت به خود تحریک کند و باران رأفت و کرامت آنها را بر او بباراند انشاء کند و اعمال یک ماه خود را با عذرخواهی و تضرّع در سؤال و ابتهال به آنها واگذارد تا ایشان به شفاعت و دعای خودشان آنها را اصلاح کنند و به درگاه خداوند تقدیم دارند و حق تعالی به کرم و عفو خود آن را بپذیرد و به اضعاف حسنات مبدّل فرماید و بهتر آنکه در آخر روز در حال سجده باشد تا بلکه ماه را به حالت گرسنه داخل در شب عید گردد. امید است که بالاتر از آنچه آرزوی اوست که از کرامت خدای جَلَّ جَلالُهُ نصیب او شود.
کتاب ترجمه المراقبات – ص 320
تالیف: عارف کامل میرزاجواد آقاملکی تبریزی(ره)
نیز اشاره به این مطلب باشد که در آن حکم فرموده است به اینکه دار آخرت دارای جان و حیات است و از اخبار دالۀ بر حیات موجودات عالم آخرت، اخباری است که دربارۀ سخن گفتن میوه ها در بهشت و خوشحالی تخت ها از اینکه مؤمنین بر آنها تکیه می کنند وارد است و همچنین اخباری که دلالت بر گفتگوی زمین با مؤمن و کافر دارد که مربوط به این عالم نیست و لذا اهل این عالم آن را نمی شنوند بلکه مربوط به ملکوت آنهاست و همچنین تکلّم سنگریزه در کف دست رسول خدا (ص) موقعی که به نطق آمد و به ملکوت خود با آنحضرت سخن گفت و اعجاز رسول خدا (ص) همانا شنوانیدن نطق زبان ملکوتی سنگریزه به این گوشهای دنیوی بوده است بلکه هر چه را از نبی یا ولی معجزه ظاهر گشته از قبیل به نطق آوردن جماد و زنده کردن آن، از این باب است و عصای موسی و مرغ عیسی زنده شدنشان همان ملکوت آنها بوده است به دست آنها ظاهر فرموده است؛ همچنین زمان هم در بعض عوالم زنده و دارای شعور است و باکی نیست که با آن وداع شود و آن عالم او طرف خطاب گردد. چیزی که اهمیت دارد آن است که عامل وداع کننده اهل وداع با آن باشد و در اندوهی که موقع وداع اظهار می کند صادق باشد و راست بگوید تا ماه خود را به دروغ و نفاق و دوروئی در این مقام عالی و با ارزش پایان نداده باشد و این وداع درست نباشد مگر برای آن کس که ماه رمضان را با شوق و محبت دربرگرفته باشد نه از روی تکلّف و کراهیّت و همچنین درست نیست برای کسی که به مقتضای مخالف آن با ماه رفتار کرده باشد؛ زیرا مخالف در حقیقت مصاحب نیست تا با رفیق خود وداع کند و به هر حال و هر چه هست؛ در حقیقت وداع را شرط این است که وداع کننده از فراق وداع شونده اندوهگین و محزون باشد و برای فراق او محزون نخواهد بود مگر اینکه آن رفیق و مصاحب را دوست بدارد و او را دوست نخواهد داشت مگر اینکه مخالف با او نکند بلکه مراقب او باشد و در آنچه محبوب او و مراد اوست مطیع و فرمانبر او باشد؛ بنابراین، اگر تو از آن ماه رمضان خشنود باشی و از روزه و عبادات آن راضی بوده و آن را دوست بداری و در به جا آوردن اعمالی که با شهر رمضان خوشنود باشی و از روزه و عبادات آن راضی بوده و آن را دوست بداری و در بجا آوردن اعمالی که با شهر رمضان آمده اند مراقبت کنی و در آن کوشا باشی و کَما هُوَ حَقُّهُ معتقد به کرامت و فضل و نفع آن بوده باشی به ناچار از فرقت و دور شدن آن محزون خواهی بود و رفتن آن برای تو گران و دشوار خواهد گشت و در این حال چون بگوئی ((اَلسَّلامُ عَلَیکَ مِن قَرینٍ جَلَّ قَدرُهُ مَوجُوداً وَ اَفجَعَ فِراقُهُ مَفقُوداً))؛ یعنی سلام بر تو ای رفیق که تا بودی قَدرَت ارجمند بود و چون رفتی فراقت ناپسند شد. راستگو خواهی بود.
و چون با پروردگار خودت مناجات کنی و خدای مالک خود را طرف خطاب قرار دهی و بگوئی:
((نَحنُ مُودّعُوُه وداع مَن عزَّ فِراقُهُ فَغَمَّنا وَ اَوحَشَ اِنصِرافُهُ فَهَمَّنا))؛ یعنی او را وداع می کنیم وداع کسی که فراق او بر ما گران و ما را مغموم ساخته و رفتن او موجب وحشت است و ما را مهموم نموده است. در آنچه در مناجات، با پروردگار عرضه داشته ای صادق خواهی بود و اما اگر (پناه بر خدا) در صحبت و انس با ماه رمضان سنگین بار و در قبول آنچه از صیام و قیام با خود آورده است دچار مشقّت و تکلّف باشی و آن را به امثال این الفاظ خطاب کنی و در مناجات پروردگار مانند آن کلمات را به بیان آوری و ماه رمضان با ((رد و تکذیب)) به تو پاسخ دهد در جواب تو بگوید: آیا از آنچه گوئی شرم نمی کنی؛ زیرا تو راضی به صحبت من نبودی و همسایگی من بر تو گران بود، تو به آنچه من از خیرات و تُحَف و هدایا برای تو آوردم بی اعتنائی کردی و مرا با شوق و رغبت پیشواز نکردی و با انس و محبت با من مصاحبت ننمودی بلکه شایق و مشتاق به رفتن من و خواهان مفارقت از من بودی و الآن دلت به رفتن من خرسند است و زبانت اظهار اندوه و حزن می کند یا آنکه اگر پروردگارت در جواب مناجات از تو رو برگرداند و ترا بنگرد که در حضرت قدس او با کذب و دروغ روبرو سخن می گوئی حالتت چگونه خواهد بود ای بدبختِ بینوا! ای مغبون زیانکار! ای کسی که خویشتن را به هلاکت انداخته و نعمت پروردگارت را ضایع و تباه ساخته ای! چون خدایت ترا به دروغ و دوئیّت بگیرد و در وداعت به عقاب دروغ و افتراء ترا معاقب سازد آیا ترا حجت و دلیلی برای دفع این عذاب و عقاب هست؟
باری.اگر تو به حرمت شهر رمضان و به قدر منزلت آن در نزد خدا و به قدر فضل و نعمتش بر تو و عائله تو عارف باشی و مقدار نیکی رفتارش با تو و معاملۀ کریمانه اش را با خودت بشناسی و بدانی که اگر چنین مهمان شریفی به خانۀ تو درآید و به آمدن او مقام تو گرامی شود و سود تو افزون گردد (چنانکه در اخبار اعمال ماه رمضان وارد شده است) و اجمالاً این مهمان سبب نجات تو از سجّین شود و ترا به ذُروۀ نزدیکی به اَعلی علییّن ببرد و در نشیمنگاه صدق در درگاه ملیک مقتدر با انبیا و مرسلین و ملائکه مقرّبین بنشاند حالت تو با چنین مهمانی چگونه خواهد بود؟ و تا چه حد به صحبت او خوشدل و خرسند خواهی شد؟ و چگونه در پذیرائی او خواهی کوشید؟ و جان خود و کسان خود و هر چه در نزدت عزیز است برای او فدا خواهی ساخت.؟ و از فراق او تا چه اندازه متوحّش و افسرده حال خواهی بود؟ و در این حال در وداع حالت تو مانند حالتی خواهد بود که در موقع وداع از حضرت سید الساجدین (ع) ظاهر می شد.
ماه رمضان هم به همان نحو که تو با او وداع کرده ای با تو وداع خواهد نمود بلکه افزونتر و در فراق تو بیشتر از آنچه تو ظاهر ساخته ای از او ظاهر خواهد شد؛ زیرا عنایت از جانب ((عالی)) تمامتر و کاملتر از مادون است.
هرگاه تو خود را در اوقات مختلفه ماه رمضان در بعض اوقات مصاحب موافق ماه بیابی که از صحبت او خوشحال و از انوار او مستنیر و از برکات آن مستفیض و از فیوضات آن بهره مند و به فواید آن عارف و به نعمتهای آن شکرگزار و به موهبتهای آن پاسدار و در مراقبت آن جدّی و از ذخائر آن کامیاب و از آثار جلیل آن رستگار بوده ای و در بعض اوقات از آن غافل یا احیاناً به مقتضای آن مخالفت کرده ای بر تُست که در آخرین شب ماه در مقام جبران برآئی و به پوزش صادقانه و اظهار توبه و پشیمانی واقعی که از ته قلب باشد نه از لقلقۀ زبان، او را از خود راضی و خشنود گردانی؛ زیرا او مهمان کریمی است که اَکرَمُ الأکرَمین به سوی تو فرستاده است تا به تو سود برساند نه اینکه ترا زیان بخشد و لذا به مختصر تلطّف و توجّهی در عذرخواهی از تو راضی خواهد شد.
و باید مصیبتی که در طول ماه به تو وارد گشته است به پشیمانی حقیقی صادقانه و مهیا گشتن خالصانه، آن را درمان کنی و از جملۀ تواضع و تلطّف و فروتنی آنکه عرضه بداری:
((اللهمَّ انّک أکرمتنا بهذا الشهر العظیم بکرامه عظیمه لا یقدّر قدرها أحد و قد ضیّعناها و ظلمنا فیه أنفسنا بما أنت أعلم به من کلّ أحد و هذا الشهر قد تصرّم لیالیها و أیّامها فالآن أدرکنی نفحه من نفحاتک فاستیقظت من نومه غفلتی و أدرکت عظیم مصیبتی و جلیل جنایتی و قد أشرفت علی الهلکه و ها أنا ذا بین یدیک معترف بإسائتی و اضاعتی لهذه الکرامه الفاخره و تعرُّضی للهلکه الدائمه و الحسره العظیمه فالآن من عذابک من یستنقذنی و عمّا لزق بقلبی من آثار اعمالی المردیه من یخلّصنی؟ و أنا مع مافیه من سوء حالی و مهوی هلکتی استشعرت من تنبیهک و تذکیرک ایّای انّک لَم تکلنی الی نفسی و غفلتی و لم تغلق باب التوبه عنّی فلا أیأس من روحک فانّه لاییأس من روحک إلا القوم الکافرون و لا أقنط من رحمتک لانّه لا یقنط من رحمتک إلا القوم الخاسرون.
فأسالک برحمتک الّتی أنجیت بها کل هالک من عبادک و بقبولک الّذی قبلت به سَحَرَه فرعون و بإجابتک الّتی أجبت بها فرعون و أجبت بها أبعض خلقک ابلیس حیث استنظرک أن تنجینی من هلکتی و تقبلنی بقبولک و تجیب دعوتی فی هذه اللیله فتبدّل سیّئاتی بأضعافها من الحسنات و تمحو اسمی فی هذا الشهر المبارک من دیوان الاشقیاء فی مهوی السجّین و تکتبنی فی دیوان السعداء فی أعلی علیّین و تلحقنی بأولیائک السابقین و أصفیائک المقرَّبین بمحمد و آله الطّیبین الطاهرین صلواتک علیهم اجمعین.
اللهمَّ إنَّ ذنوبی و قلّه حیاتی قد اسودت وجهی عندک فبوجوه محمد و آل محمد صلواتک علیهم أتوجّه الیک فی قبولی و اجارتی اللّهمَّ إنَّ الشهر دار ضیافتک و انت کرهت للمضیف أن یمنع ضیفه القری و ان کان الضیف ممن لا یهلکه المنع و المضیف ممّن ینقصه الاحسان و أنت إذا منعتنی قراک بتُّ طاویاً فی حماک و وصلت الی الهلاک یا من لایزید احسانه إلا فی ملکه.))
و خلاصۀ ترجمۀ دعا آنکه: بارالها! همانا تو ما را به این ماه بزرگ به تکریم عظیمی گرامی داشتی که قدر آن را هیچ کس نتواند اندازه بگیرد و ما حقاً آن را تباه ساختیم و به خویشتن در آن ماه ستم کردیم، ستمی که تو از هر کسی به آن داناتر هستی و این ماه، شبها و روزهایش به سرآمد و اکنون نسیمی از نسیمهای رحمت تو مرا دریافت و به من ورزید و من از خواب غفلت بیدار گشتم و به مصیبت بزرگ و جنایت سترگ خودم برخوردم و در حقیقت خود را مشرف به هلاکت دیدم و اینک منم که در برابر تو هستم به بدکاری و تبهکاری که نسبت به این کرامت با افتخار کرده ام و خود را در معرض هلاکت دائم و حسرت بزرگ قرار داده ام، اعتراف دارم؛ پس اینک کیست که مرا از عذاب تو برباید؟ و کیست که قلب مرا از آنچه آثار اعمال بد و کدر کننده ام تاریک کرده است برهاند؟ و من با آنچه از بدی حال دارم و در پرتگاه هلاک واقعم از آگاه ساختن تو و اینکه مرا متذکّر فرموده ای دانسته ام که تو مرا به خودم وانگذارده ای و به غفلت خودم رها نکرده ای و در توبه را به روی من نبسته ای؛ بنابراین، من از روح تو مأیوس نمی شوم؛ زیرا جز کافران کسی از روح تو مأیوس نمی شود و من از رحمت تو نومید نخواهم بود؛ زیرا جز زیانکاران کسی از رحمت تو نومید نخواهد بود. پس از رحمت تو، که به وسیلۀ آن هر هالکی از بندگانت را نجات داده ای و به قبول تو که به وسیلۀ آن از ((جادوگران فرعون)) پذیرفتی و به اجابت تو، که به وسیلۀ آن جواب فرعون را دادی و دعای دشمن ترین خلق خودت ابلیس را مستجاب فرمودی در هنگامی که از تو مهلت خواست (و تا روز قیامت مهلتش دادی) از درگاه تو درخواست می کنم که مرا از هلاکت نجات دهی و به قبول خودت مرا بپذیری و دعای مرا در این شب مستجاب فرمائی و اعمال ((بد)) مرا به چندین برابر از اعمال خوب تبدیل نمائی و نام مرا در این ماه پربرکت از دفتر بدبختان که در پرتگاه سجّین اند محو کنی و در دفتر خوشبختان که در اَعلی علیییّن هستند ثبت فرمائی و مرا به دوستان پیشین و برگزیدگان مقرّبین خودت ملحق سازی، به حق محمد و آل طیبیّن و طاهرین او که رحمت تو بر تمامی آنها باد. پروردگارا! گناهان من و کمی شرم و حیای من صورت مرا در درگاه تو سیاه ساخته؛ پس به وسیلۀ چهره های آل محمد- که درود تو بر آنها باد- به تو رو می آورم که از من بپذیری و مرا پناه دهی.
بارالها! این ماه مهمانخانه تُست و تو را بد آید که میزبان از پذیرائی مهمانش سرباز زند هر چند مهمان کسی باشد که پذیرائی نشدن باعث هلاکت او نباشد و میزبان هم کسی باشد که اگر احسان کند از دارائی او کاسته گردد و تو چون مرا منع کنی و پذیرائی نفرمائی. در سایۀ پناهگاه تو گرسنه شب را به روز خواهم آورد و به هلاکت خواهم رسید ای کسی که احسان او در مملکتش چیزی نمی افزاید و از احسانش چیزی از سلطنتش نمی کاهد.
سپس مراقب باشد که ماه را به صدق در انابه خاتمه دهد و به آنچه در آن بود و مخالفت مراد پروردگار و مولای خود می نموده برگشت نماید.
پس از آن در اواخر روز آخر ماه که روز عرض اعمال است تعهّد نماید که به طلایه دار آن روز از معصومین (ع) مناجات کند و در مناجات خود بساط ادب و فروتنی و توسّل بگشاید و برای این کار از نطق و بیان آنچه شفقّت آنها را نسبت به خود تحریک کند و باران رأفت و کرامت آنها را بر او بباراند انشاء کند و اعمال یک ماه خود را با عذرخواهی و تضرّع در سؤال و ابتهال به آنها واگذارد تا ایشان به شفاعت و دعای خودشان آنها را اصلاح کنند و به درگاه خداوند تقدیم دارند و حق تعالی به کرم و عفو خود آن را بپذیرد و به اضعاف حسنات مبدّل فرماید و بهتر آنکه در آخر روز در حال سجده باشد تا بلکه ماه را به حالت گرسنه داخل در شب عید گردد. امید است که بالاتر از آنچه آرزوی اوست که از کرامت خدای جَلَّ جَلالُهُ نصیب او شود.
کتاب ترجمه المراقبات – ص 320
تالیف: عارف کامل میرزاجواد آقاملکی تبریزی(ره)
نظرات بینندگان