چرا از معماری ایرانی در بناهای شیراز استفاده نمی شود؟
در سالهای اخیر معماران شیراز بیش از اینکه به این داشته ها ببالند و آن را دستمایه نمای ساختمان های تازه ساز قرار دهند، به کپی برداری از ساختمانهای آمریکایی دبی روی آورده اند.
به گزارش شیرازه، امضای شیرازی ها پای خیلی از ساختمان های مشهور دنیاست؛ از جمله یکی از عجایب هفتگانه جهان؛ تاج محل.
معماری این بنا برگرفته از مکتب شیراز است و معمارِ شیرازی برای همسر شاه جهان، پادشاه آن زمان هند، بنایی ساخت که نسلهای متمادی مردم هند بدان بنازند و به عنوان نماد کشورشان از آن استفاده کنند. شاید بپرسید چه چیزی معرف شیرازی بودن معماری این بناست؛ آخر این تاقهای قرینه در خیلی از بناهای دنیا و ایران دیده می شود؛ بیش از همه، گنبد تاج محل نمود ایرانی بودن آن است؛ از اینکه گنبد در میان بناهای باستانی و تاریخی جهان نخست در کاخ های ساسانی پارس ساخته شده که بگذریم، گنبد شیرازی با گنبدهای سراسر جهان یک فرق دارد و آن شباهتش به غنچه گل یا به قول شیرازیها «گمپ گل» است. این یعنی گنبد به جای اینکه به صورت صاف به سمت پایین متمایل شود نخست یک قوس میخورد و سپس روی سقف بنا قرار می گیرد. زیباترین نمونه اش که روی آن انبوهی از کارهای هنری اجرا شده، گنبد حرم مطهر شاهچراغ (ع)؛ اين معماري به قدري پربار است كه حتي آندره گدار فرانسوي با الهام از آن يادمان حافظيه را طراحي كرد. اکنون و با اینکه شیرازی ها غنایی عجیب در معماری دارند ساختمانهای شهرشان بیش از اینکه معرف این تاریخ دیرینه و هویت دیروز و امروز باشد پر شده از ساختمانهایی با معماری روم باستان، پست مدرن و تازگی تقلیدی از ساختمانهای بلند دبی!
دیگر نمی توان در خانه زینت الملوک زندگی کرد
روی پهنهای آجری، قوسها در یک نقطه به هم میرسند تا چیزی شبیه به گنبدی دو بعدی پدید بیاورند. انگار میخواهند یگانگی خداوند را تداعی کنند؛ معماری شیراز همزمان دربرگیرنده نشانه های باستانی و اسلامی است؛ روح مذهبی حاکم بر آن حسی از آرامش به انسان القا میکند. همان حسی که نشانش را میتوان در مسجدهای وکیل، مشیر، نصیر الملک و از همه بیشتر در حرم مطهر شاهچراغ (ع) سراغ گرفت. با این حال در سالهای اخیر معماران شیراز بیش از اینکه به این داشته ها ببالند و آن را دستمایه نمای ساختمان های تازه ساز قرار دهند، به کپی برداری از ساختمانهای آمریکایی دبی روی آوردهاند. رفت و آمد شیرازیها به شهرهای کشورهای حاشیه خلیج فارس باعث شده آنها بیش از هرچیز شیفته معماری این کشورهای 40-50 ساله عربی شوند و بخواهند در شهرشان آسمان خراش های قدبلندی چون آنچه در دبی میبینیم قد بکشد. به تعبیر شهردار شیراز، شیرازی ها با دوربینشان از ساختمانها عکس می گیرند تا وقتی به شیراز بازگشتند همان نما را اجرا کنند. کشورهای کوتاه عمر عربی اما در زمینه معماری تاریخ چندان درخشانی ندارند. آنها نه تخت جمشید و کاخ های ساسانی داشتهاند و نه مسجدهای باشکوه دوره اسلامی. پس چاره ای ندارند جز اینکه ساختمان های بی روح و انبوه شهر نیویورک را بدل سازی کنند. اما در شیراز وضع به گونه دیگری است و برخی از استادان دانشگاه از این ابراز نگرانی می کنند که مبادا روند روز افزون بلند مرتبه سازی و قد برافراشتن ساختمانهایی با معماری عجیب و غریب چنان ارتباط تمدنی نسل های امروز و فردا با نسل های گذشته را قطع کند که دیگر از آنان نتوان انتظار داشت متناسب با پیشینه ایرانی - اسلامی شان بیندیشند. به همین خاطر اهمیت دارد که معماران بار دیگر این پیشینه تمدنی را در نظر بگیرند. البته این طور نیست که همه معماران نسبت به این غنای فرهنگی به توجه یا از آن ناآگاه باشند. از ساختمانهای کوچک و بزرگ- که معمارانشان بیشتر در اندیشه تمام کردن پروژه و دریافت دستمزدشان است- که بگذریم، برخی از معماران هم اندیشهای ورای کارشان دارند؛ برای نمونه امیر عباس کاشف، از معماران و طراحان برجسته شیراز به «خبرجنوب» گفته است که در طراحیهای او افزون بر غنای گذشته، جهان بینی درونی معمار هم نقش دارد: «من به عنوان یک طراح به تاریخ شیراز احساس تعلق میکنم ولی نمیتوان گفت که چنین رویکردی در معماری آسیب رسان است. به نظر من این رویکرد حتی میتواند شروعی برای نگاه های تازه در معماری باشد و بینش تازه ای به هنرمندان ارایه دهد؛ واقعیت این است که شاید ما دیگر نتوانیم در خانه زینت الملوک زندگی کنیم و حتی اگر بخواهیم با عقل هیجانی مان در چنین خانهای زندگی کنیم بعد از مدتی به مشکل برخوریم».
کاشف از شکلگیری ایدههاي تازه در معماری شیراز سخن به میان میآورد؛ اینکه ایده های تازه می تواند بر غنای معماری کنونی چیزی بیفزاید. این برخلاف دیدگاه برخی استادان دانشگاه است که معتقدند چنین کاری ارتباط معماری کنونی و گذشته شیراز را قطع میکند؛ شهردار شیراز هم میگوید چنین رویکردی را میتوان در شهرهایی به کار برد که پیشینه تاریخی درازمدتی ندارند؛ مانند تهران. حتی برخی روان شناسان از پیامدهای روانی و اجتماعی معماری آشفته ساختمانهای امروز شیراز هشدار میدهند. با این حال کاشف نظر دیگری دارد: «طبیعتا میتوان از معماری سنتی در نمای بیرونی استفاده کرد ولی من به عنوان طراح نمیتوانم جز سبک کنونی خود تولید داشته باشم. این شاید نتیجه نابلدی من باشد. به هر روی به عنوان یک معمار باید رویکردی مسئولیتپذیر داشته باشیم و ضمن ارایه تعریف درست از سنت رگههای سنتی را در معماری به کار بریم.»به باور این معمار، حتی معماری هخامنشی برگرفته از معماری میان دو رود و مصر باستان بوده است؛ کاشف میگوید: «معماری سنتی دغدغه امروز را منتقل نمیکند. به نظر من کاری که میتوانیم در این حوزه انجام دهیم این است که روح معماری سنتی را در کالبدی تازه بدمیم. در واقع نیاکان ما همواره جنبههای مختلف هنر جهان را گرفته و به آن روح ایرانی دادهاند. برای نمونه در معماری هخامنشی شاهد درگاههای بابلی و ستون های یونانی هستیم. حال اگر بخواهم به سبک خود بپردازم باید بگویم که با روح جهانی هماهنگ تر هستم.»این بر خلاف دیدگاه دکتر علیرضا عسكری، باستان شناس و استاد دانشگاه است که می گوید در همه معماری گذشته فارس، از دوره های دور باستان چون عیلامی و ماد و سپس هخامنشی گرفته تا معماری دوره اسلامی همه با خلاقیت و نوآوری روبرو بود. به همین خاطر است که بسیاری میگویند شهرداری باید راهکاری بیندیشد؛ قواعدی وضع کند تا هر کس هر معماری که خواست نتواند روی ساختمانها ایجاد کند.
چرا دستورالعمل یکسان نداریم؟
حتی در کشورهایی چون فرانسه که در آنها قوانین کمتر منافع جمع را در نظر میگیرد و به فردگرایی گرایش دارد اجازه هر نوع معماری در ساختمانها را نمیدهند. شهردار شیراز اما میگوید اگر دستورالعملی برای این کار وضع شود همه در برابر شهرداری جبهه می گیرند: «هم اکنون بسیاری از شهرداری گلایه میکنند که روند دادن پروانه ساخت و ساز طولانی است؛ آن وقت فکرش را بکنید که یک روند دیگر به این وضع افزوده شود. در واقع جوِّ جامعه برای چنین کاری مساعد نیست وگرنه ما هم معتقدیم معماری ساختمان های شهر شیراز باید با شهری که پیشینه تاریخی چندانی ندارد متفاوت باشد.»به باور علی رضا پاک فطرت، «تمایل شهروندان شیرازی به سفر به شهرهای مختلف جهان و آشنا شدن با معماری کشورهای دیگر در کنار آموزش معماران در دانشگاه های ایران باعث شده که اهالی شیراز بیش از گذشته به معماری روز دنیا متمایل شوند»؛ اصلا شاید در دانشگاهها آن قدر که درباره مکتب ها و نظریههای معماری غرب آموزش داده میشود، کمتر کسی سراغ معماری پربار ایرانی و به ویژه معماری شیراز میرود. شهردار میگوید: «نمیتوان دستورالعمل نوشت ولی میتوان کسانی که معماری شیرازی در بناها را رعایت میکنند را تشویق کرد. البته سختگیریهایی هم در این زمینه در نظر گرفتهایم و به سادگی اجازه اجرای هر نمایی را نمی دهیم ولی مشکلاتی وجود دارد؛ به هر روی معماری شیراز یک معماری نرم و آرامبخش است و چنانچه آن را گسترش دهیم حتی می تواند در جذب گردشگر اثرگذار باشد.»
اگر این چنین است، چرا در برخی ساختمان هایی که شهردار کارفرمای آنهاست از معماری شیرازی استفاده نمی شود؟ مانند برج آفرینش یا ساختمان جدید شهرداری که تلفیقی است میان معماری ایرانی و معماری پست مدرن جهان باختر. پاک فطرت میگوید: «وقتی ساختمان بلند باشد باید معماری ترکیبی به کار برد ولی در عین حال ما در نماسازی محدودیتهایی پدید آوردهایم. برای نمونه نمیگذاریم استفاده از آلوبوند در نمای یک ساختمان بیش از 20 درصد باشد. همچنین مالکان ساختمانها را به نورپردازی ساختمانهایشان تشویق می کنیم تا شب شیراز، یک شب خاطره انگیز شود.» امروز اما بناهاي با ارزش كمتر از صد سال هم در شيراز در حال از ميان رفتن هستند. شاید کاربرد نمادهای غربی در ساختمان های شیراز از زمان شکل گیری شهرداری شروع شده باشد؛ وقتی آلمانی ها بدون توجه به غنای معماری این شهر ساختمان شهرداری و دادگستری را متناسب با معماری سرزمین خودشان ساختند.
در تمام صد سالی که از آشنایی ایرانیان با معماری غربی میگذرد انگار دست کم در شیراز ما بازی را به معماری باختر زمین باخته ایم.این است که یک استاد دانشگاه وقتی میخواهد وضع کنونی را بررسی کند میگوید معماری امروز شیراز بیش از خشکسالی، این سرزمین را تهدید می کند.معماری این بنا برگرفته از مکتب شیراز است و معمارِ شیرازی برای همسر شاه جهان، پادشاه آن زمان هند، بنایی ساخت که نسلهای متمادی مردم هند بدان بنازند و به عنوان نماد کشورشان از آن استفاده کنند. شاید بپرسید چه چیزی معرف شیرازی بودن معماری این بناست؛ آخر این تاقهای قرینه در خیلی از بناهای دنیا و ایران دیده می شود؛ بیش از همه، گنبد تاج محل نمود ایرانی بودن آن است؛ از اینکه گنبد در میان بناهای باستانی و تاریخی جهان نخست در کاخ های ساسانی پارس ساخته شده که بگذریم، گنبد شیرازی با گنبدهای سراسر جهان یک فرق دارد و آن شباهتش به غنچه گل یا به قول شیرازیها «گمپ گل» است. این یعنی گنبد به جای اینکه به صورت صاف به سمت پایین متمایل شود نخست یک قوس میخورد و سپس روی سقف بنا قرار می گیرد. زیباترین نمونه اش که روی آن انبوهی از کارهای هنری اجرا شده، گنبد حرم مطهر شاهچراغ (ع)؛ اين معماري به قدري پربار است كه حتي آندره گدار فرانسوي با الهام از آن يادمان حافظيه را طراحي كرد. اکنون و با اینکه شیرازی ها غنایی عجیب در معماری دارند ساختمانهای شهرشان بیش از اینکه معرف این تاریخ دیرینه و هویت دیروز و امروز باشد پر شده از ساختمانهایی با معماری روم باستان، پست مدرن و تازگی تقلیدی از ساختمانهای بلند دبی!
دیگر نمی توان در خانه زینت الملوک زندگی کرد
روی پهنهای آجری، قوسها در یک نقطه به هم میرسند تا چیزی شبیه به گنبدی دو بعدی پدید بیاورند. انگار میخواهند یگانگی خداوند را تداعی کنند؛ معماری شیراز همزمان دربرگیرنده نشانه های باستانی و اسلامی است؛ روح مذهبی حاکم بر آن حسی از آرامش به انسان القا میکند. همان حسی که نشانش را میتوان در مسجدهای وکیل، مشیر، نصیر الملک و از همه بیشتر در حرم مطهر شاهچراغ (ع) سراغ گرفت. با این حال در سالهای اخیر معماران شیراز بیش از اینکه به این داشته ها ببالند و آن را دستمایه نمای ساختمان های تازه ساز قرار دهند، به کپی برداری از ساختمانهای آمریکایی دبی روی آوردهاند. رفت و آمد شیرازیها به شهرهای کشورهای حاشیه خلیج فارس باعث شده آنها بیش از هرچیز شیفته معماری این کشورهای 40-50 ساله عربی شوند و بخواهند در شهرشان آسمان خراش های قدبلندی چون آنچه در دبی میبینیم قد بکشد. به تعبیر شهردار شیراز، شیرازی ها با دوربینشان از ساختمانها عکس می گیرند تا وقتی به شیراز بازگشتند همان نما را اجرا کنند. کشورهای کوتاه عمر عربی اما در زمینه معماری تاریخ چندان درخشانی ندارند. آنها نه تخت جمشید و کاخ های ساسانی داشتهاند و نه مسجدهای باشکوه دوره اسلامی. پس چاره ای ندارند جز اینکه ساختمان های بی روح و انبوه شهر نیویورک را بدل سازی کنند. اما در شیراز وضع به گونه دیگری است و برخی از استادان دانشگاه از این ابراز نگرانی می کنند که مبادا روند روز افزون بلند مرتبه سازی و قد برافراشتن ساختمانهایی با معماری عجیب و غریب چنان ارتباط تمدنی نسل های امروز و فردا با نسل های گذشته را قطع کند که دیگر از آنان نتوان انتظار داشت متناسب با پیشینه ایرانی - اسلامی شان بیندیشند. به همین خاطر اهمیت دارد که معماران بار دیگر این پیشینه تمدنی را در نظر بگیرند. البته این طور نیست که همه معماران نسبت به این غنای فرهنگی به توجه یا از آن ناآگاه باشند. از ساختمانهای کوچک و بزرگ- که معمارانشان بیشتر در اندیشه تمام کردن پروژه و دریافت دستمزدشان است- که بگذریم، برخی از معماران هم اندیشهای ورای کارشان دارند؛ برای نمونه امیر عباس کاشف، از معماران و طراحان برجسته شیراز به «خبرجنوب» گفته است که در طراحیهای او افزون بر غنای گذشته، جهان بینی درونی معمار هم نقش دارد: «من به عنوان یک طراح به تاریخ شیراز احساس تعلق میکنم ولی نمیتوان گفت که چنین رویکردی در معماری آسیب رسان است. به نظر من این رویکرد حتی میتواند شروعی برای نگاه های تازه در معماری باشد و بینش تازه ای به هنرمندان ارایه دهد؛ واقعیت این است که شاید ما دیگر نتوانیم در خانه زینت الملوک زندگی کنیم و حتی اگر بخواهیم با عقل هیجانی مان در چنین خانهای زندگی کنیم بعد از مدتی به مشکل برخوریم».
کاشف از شکلگیری ایدههاي تازه در معماری شیراز سخن به میان میآورد؛ اینکه ایده های تازه می تواند بر غنای معماری کنونی چیزی بیفزاید. این برخلاف دیدگاه برخی استادان دانشگاه است که معتقدند چنین کاری ارتباط معماری کنونی و گذشته شیراز را قطع میکند؛ شهردار شیراز هم میگوید چنین رویکردی را میتوان در شهرهایی به کار برد که پیشینه تاریخی درازمدتی ندارند؛ مانند تهران. حتی برخی روان شناسان از پیامدهای روانی و اجتماعی معماری آشفته ساختمانهای امروز شیراز هشدار میدهند. با این حال کاشف نظر دیگری دارد: «طبیعتا میتوان از معماری سنتی در نمای بیرونی استفاده کرد ولی من به عنوان طراح نمیتوانم جز سبک کنونی خود تولید داشته باشم. این شاید نتیجه نابلدی من باشد. به هر روی به عنوان یک معمار باید رویکردی مسئولیتپذیر داشته باشیم و ضمن ارایه تعریف درست از سنت رگههای سنتی را در معماری به کار بریم.»به باور این معمار، حتی معماری هخامنشی برگرفته از معماری میان دو رود و مصر باستان بوده است؛ کاشف میگوید: «معماری سنتی دغدغه امروز را منتقل نمیکند. به نظر من کاری که میتوانیم در این حوزه انجام دهیم این است که روح معماری سنتی را در کالبدی تازه بدمیم. در واقع نیاکان ما همواره جنبههای مختلف هنر جهان را گرفته و به آن روح ایرانی دادهاند. برای نمونه در معماری هخامنشی شاهد درگاههای بابلی و ستون های یونانی هستیم. حال اگر بخواهم به سبک خود بپردازم باید بگویم که با روح جهانی هماهنگ تر هستم.»این بر خلاف دیدگاه دکتر علیرضا عسكری، باستان شناس و استاد دانشگاه است که می گوید در همه معماری گذشته فارس، از دوره های دور باستان چون عیلامی و ماد و سپس هخامنشی گرفته تا معماری دوره اسلامی همه با خلاقیت و نوآوری روبرو بود. به همین خاطر است که بسیاری میگویند شهرداری باید راهکاری بیندیشد؛ قواعدی وضع کند تا هر کس هر معماری که خواست نتواند روی ساختمانها ایجاد کند.
چرا دستورالعمل یکسان نداریم؟
حتی در کشورهایی چون فرانسه که در آنها قوانین کمتر منافع جمع را در نظر میگیرد و به فردگرایی گرایش دارد اجازه هر نوع معماری در ساختمانها را نمیدهند. شهردار شیراز اما میگوید اگر دستورالعملی برای این کار وضع شود همه در برابر شهرداری جبهه می گیرند: «هم اکنون بسیاری از شهرداری گلایه میکنند که روند دادن پروانه ساخت و ساز طولانی است؛ آن وقت فکرش را بکنید که یک روند دیگر به این وضع افزوده شود. در واقع جوِّ جامعه برای چنین کاری مساعد نیست وگرنه ما هم معتقدیم معماری ساختمان های شهر شیراز باید با شهری که پیشینه تاریخی چندانی ندارد متفاوت باشد.»به باور علی رضا پاک فطرت، «تمایل شهروندان شیرازی به سفر به شهرهای مختلف جهان و آشنا شدن با معماری کشورهای دیگر در کنار آموزش معماران در دانشگاه های ایران باعث شده که اهالی شیراز بیش از گذشته به معماری روز دنیا متمایل شوند»؛ اصلا شاید در دانشگاهها آن قدر که درباره مکتب ها و نظریههای معماری غرب آموزش داده میشود، کمتر کسی سراغ معماری پربار ایرانی و به ویژه معماری شیراز میرود. شهردار میگوید: «نمیتوان دستورالعمل نوشت ولی میتوان کسانی که معماری شیرازی در بناها را رعایت میکنند را تشویق کرد. البته سختگیریهایی هم در این زمینه در نظر گرفتهایم و به سادگی اجازه اجرای هر نمایی را نمی دهیم ولی مشکلاتی وجود دارد؛ به هر روی معماری شیراز یک معماری نرم و آرامبخش است و چنانچه آن را گسترش دهیم حتی می تواند در جذب گردشگر اثرگذار باشد.»
اگر این چنین است، چرا در برخی ساختمان هایی که شهردار کارفرمای آنهاست از معماری شیرازی استفاده نمی شود؟ مانند برج آفرینش یا ساختمان جدید شهرداری که تلفیقی است میان معماری ایرانی و معماری پست مدرن جهان باختر. پاک فطرت میگوید: «وقتی ساختمان بلند باشد باید معماری ترکیبی به کار برد ولی در عین حال ما در نماسازی محدودیتهایی پدید آوردهایم. برای نمونه نمیگذاریم استفاده از آلوبوند در نمای یک ساختمان بیش از 20 درصد باشد. همچنین مالکان ساختمانها را به نورپردازی ساختمانهایشان تشویق می کنیم تا شب شیراز، یک شب خاطره انگیز شود.» امروز اما بناهاي با ارزش كمتر از صد سال هم در شيراز در حال از ميان رفتن هستند. شاید کاربرد نمادهای غربی در ساختمان های شیراز از زمان شکل گیری شهرداری شروع شده باشد؛ وقتی آلمانی ها بدون توجه به غنای معماری این شهر ساختمان شهرداری و دادگستری را متناسب با معماری سرزمین خودشان ساختند.
منبع: خبرجنوب
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
این افتضاحه. یه فکری به حال بی حوصلگی خودتون بکنید